امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ردّ پای شعر در معماری

#1
شعر هنری کاملا واضح در جهانی مشترک با معماری است، شعر جاودانگی یافتن استنباط احساس انسانی است، در لحظه ای گذرا، در جامه واژه ها. و حال آنکه معماری هنر خلق فضاست، بیان هوشمندانه در خلق فضاست.
ردّ پای شعر در معماری 1
یکی از عوامل بنیادی مشترک میان شعر و معماری شفافیت است، سبکی است و یا شاید تمام هستی است. شعر و معماری می‌توانند در نور با یکدیگر هم آوا شوند و با ذات نوری خود فاصله‌ها را از میان بردارند و معماری که شاعر فضای شایسته زندگی است، در آزادمنشی، شعر، همنشینی و آمیزش با تلاشهای خلاقانه، الهام‌بخشی و انگیزه‌بخشی را می‌جوید. فضایی شاعرانه است که با مواد و مصالح ساخت و ساز و تلفیق فضاها حس سیالیت و سبکی را به مراجعه کننده و فضا ببخشد و تصاویر ذهنی و خیال‌انگیز ایجاد کند. انسان با حواس پنجگانه خود با محیط اطراف ارتباط برقرار می‌کند. در بعضی موارد خاطره‌ای ماندگار و تأثیرگذار حاصل ارتباط انسان با محیط اطراف اوست. در طراحی فضای شاعرانه و ادبیانه چنین کیفیتی مطلوب به نظر می‌رسد. در شعر نیز، شاعر حرکت خود را با سکون آغاز می نماید و با سکون نیز به پایان می رساند. (شفیعی کدکنی، ۱۳۷5:23)

معماری ایران دارای مفاهیم و معانی خاص به خود است. کوچکترین جزء شکل دهنده، در یک اثر معماری دارای مفهوم و معنی خاص به خود است. از نگاهی تاریخی ادبیات ایران خصوصا در مبحث شعر از محتوا و گستردگی ای بس عمیق برخوردار بوده و سرودن اشعار شاعران مختلف با موضوعات متفاوت در هر جایگاهی حالات گوناگونی به انسان دست می دهد، زیرا شعر بر روح و روان آدمی تاثیر می گذارد.

حال با این تفاسیر مشخص است که شعر بر هنری مانند معماری نیز اثر می گذارد، همانند ساخت مقبره ها و آرامگاه هایی برای شعرای معروف که برگرفته از شخصیت های سربلند آنها است. در حقیقت ناآشناترین افراد هم با مقوله شعر آشنا هستند، که این موضوع در احساسات آدمی جای می گیرد و حال این بحث با این معنی عمیق در معماری نیز دیده می شود.

فضا خیال و خیال فضا است
فضا خیال و خیال فضا است. هر چیزی که انسان به آن فکر می کند و یا در خیال خود می پروراند دارای فضایی است. فضا وجود مادی ندارد ولی این قابلیت را دارد که در وجود خود عناصری مادی و یا معنوی را جای دهد. انسان تنها زمانی قادر است حالتی خاص، مثلاً ناراحتی یا خوشحالی را به فردی دیگر منتقل نماید که فضایی غمگین یا شاد ایجاد کرده باشد و این فضا نیز توسط دیگران قابل درک باشد. (احسان خوش بخت ،1388،ص 288)

فضای معماری هدفی خاص را دنبال می کند که القاء هدف آن در تمام افراد جامعه و در سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان است .

شعر و ادبیات می توانند برای طراح از نظر آموزشی و همچنین الهام بخشی، بسیار مفید باشند و به شیوه های زیر در راهبردهای آموزشی سودمند واقع شوند:

1- ازطریق مشاهده ی قواعد حاکم بر ساختار اثر ویژه ی ادبی یا شعر.

2- از طریق مشاهده ی شیوه ای که نویسندگان و شعرا تلاش می کنند از طریق آن پیام مرکزی را که جوهره ی طرح کلی است آشکار سازند.

3- از طریق شیوه برخورد نویسندگان با راز و شگفتی.

4- از طریق کمینه ساختن ابزارهای بیان و تلخیص نظامی که فرد برای خلق اثر برمی گزیند و...

شعر و معماری

هنر «بیان احساس» یا «نمایش عاطفه های انسان» است. با این سخن، معماری، عبارت خواهد بود از: «بیان عاطفه و احساسی که توسط ساختارها در فضا شکل می گیرد و شعر عبارت است از نمایش کلامی عاطفه». (ادوارد، 1386: 42) اگرچه از افلاطون و ارسطو تا به امروز درباره معماری، شخصیتها و نظریه پردازان زیادی چون مندلسون، فرانک لیود رایت، لوکور بوزیه، آرنهایم و... تعابیر و برداشتهای تخصصی ارایه داده اند، همچنان که درباره شعر از ارسطو تا خواجه نصیرالدین طوسی، شمس قیس، ورد زورث، مالارمه، جفری لیچ، پل ریکور، شاملو، اخوان و شفیعی کدکنی هم تعابیر و تفاسیر گوناگون پرداخته اند؛ با همه این احوال، شعر و معماری هر دو هنر هستند. شعر، هنر کلامی و معماری، هنر ساختاری و سازه ای که این نسبت میان دو هنر تصویری و آوایی باید با احتیاط صورت بگیرد و در تمام موارد این انطباق، نظیر و مانند نخواهد داشت.

اگر بخواهیم میان کل ادبیات و معماری مقایسه ای ایجاد کنیم، به مراتب سهل تر است؛ چون در داستانها، رمانها و توصیفات و بیان سفرنامه ای از آثار معماری، این تأثیر واضح تر است.
در غرب، پژوهشهای مفصل تری انجام شده، «گاستون باشلار» فیلسوف فرانسوی، کتاب معروفی دارد که به شعر و فضا و حالت خیال آفرینی فضا پرداخته است، به نام «بوطیقای فضا». همچنین معمار مشهور ژاپنی، «تادائو آندو» اثری به نام «شعر فضا» دارد که کار خوبی است که در کل بحث اصلی اینها این است که معماری دارای نوعی ساختار شاعرانه بنیادی است و صرف فضای فیزیکی نمی تواند معماری را هنرمندانه کند، بلکه هر اثر معماری به عنوان یک موضوع عینی، از شرایط بیرونی و حالات هنری و شخصیت انسان و بافت روانی، اجتماعی و فرهنگی، اثر می پذیرد. (شولتز،کریستین نوربرگ، 1392: 42) شعر بیش از هر هنر دیگری، به موسیقی شباهت دارد، اما از طرف دیگر می شود گفت شعر به اعتبار کارکرد مکانی و محیطی و فضایی با معماری هم تناسب دارد و این تناسب را می توان از حد هارمونی واژگان معماری در شعر در نسبت با عناصر سازه ای، تا بالاترین گونه های هماهنگی در فضا و تأثیرات فضاسازی بیان نمود. مولانا، یک شاعر عرفانی با بینش شهودی، پیش از آنکه بر یک حالت مکانی و صرف فضایی فیزیکی بپردازد، به تعلیق احساسات و عواطف در جاری زمان و موسیقی نزدیک است. (آنتونیادیس، 1385: 175.176) او در مثنوی به معماری نزدیک تر است، زیرا واژگان او در غزلیات بیش از آنکه معنای حقیقی و فضایی ادبی داشته باشند، به آسمان جان و استعاره ها و دل انگیزیهای عرفانی صعود می کنند. به همین دلیل می شود معماری شعر مولانا را در چند حوزه بررسی کرد. مثال کاربرد «میدان» که یکی از فضاهای باز در معماری است همچون خیابان، کوچه، روزن، تقاطع که تفاسیر گوناگون از آن در فضاهای خلا و تهی در مقایسه با فضاهای بسته می شود، در دو شعر حماسی و عرفانی این گونه مفهوم یافته است:

-کزین بگذری شهربینی فراخ
همه گلشن و باغ و میدان کاخ (فردوسی)

صحرای هندستان تو، میدان سرمستان تو (مولوی)

یا واژه «رواق» که از عناصر و فضاهای سنتی بافت معماری است:

-در خانه ها را سیه کرد پاک
ز کاخ و رواقش برآورد خاک (فردوسی)

-رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه، خانه توست (حافظ)
به این ترتیب، کلمات را باید با بافت اثر سنجید و از اینجاست که معماران بیشتر به آثار توصیف واقع گرایی و رئالیسم علاقه نشان داده اند و درک و دریافت معماری آثار سورئالیستی، حتی برای مهندس «لوکوربوزیه» و «مندلسون» هم سنگین بوده است .
زمانی که شعر به والاترین درجه برتری می رسد و زمانی که معماری به ساختمانی مبتنی بر اصول، قواعد و ابزار چنین شعری بدل می شود، آوای هر یک در دیگری طنین انداز شده و زیبایی و جذابیت هر یک دوچندان می شود که این، همان وصال به هنر است.

اثر گذاری شعر دیرتر است، ولی با وجود این بیشتر در شاهکارها و آثار اصیل نمایان است. مثل «تاج محل» و «پاسارگاد» یا «تالار آپادانا» که از حسن و اندیشه ایرانی اثر پذیرفته است. حتی «مسجد شیخ لطف ا...» و «گنبد سلطانیه» هم تأثیر گرفته از عناصر شعری فارسی هستند. این نموداری در رباط ها، کاروانسراها و دیگر گونه های معماری هم مشهود است، همچنان که شعر هایکوی ژاپنی در بسیاری از آثار «تادائو آندو» مشهود است و نمونه هایی از این شعر کوتاه و تک تصویری در جهان ساخته شده است؛ مثل «خانه اگرستروم» اثر «لوییس باراگان» و «هتل کامینورئال» در مکزیکوسیتی اثر «ریکاردو کلورتا» یا «پاویون بارسلونا» اثر یکی از شاعرترین معماران، یعنی «میس وان در دوهه». حتی خود آرامگاه مولانا در قونیه هم از نمادها و استعاره ها و بینش عرفانی و شهودی شعرش متأثر است، البته موسیقی و سماع مولانا چنان سرشار است که حتی معماری و تمام گونه های هنری را هم پوشش داده است.

البته منابع مکتوب معماری متأخر، توجه خود را بیشتر به ادبیات خیال پردازانه، مقاله و رمان معطوف کرده است. توجه به شعر نیز محدود به آثار با سرشتی حماسی شده است. غزل، مثنوی، رباعی یا هر فرم دیگری از هنر که قوه تصور را به جنبش وا دارد و طراح را به تمرین دادن توانایی های ذهنی و انتقادی خود ترغیب کند، ابزار استعاری مناسبی برای معماری است. زمانی که شعر به والاترین درجه برتری می رسد و زمانی که معماری به ساختمانی مبتنی بر اصول، قواعد و ابزار چنین شعری بدل می شود، آوای هر یک در دیگری طنین انداز شده و زیبایی و جذابیت هر یک دوچندان می شود که این، همان وصال به هنر است. بی شک، شعر و ادبیات می توانند حس خیال انگیزی خود را به معماری، به مثابه هدفی استعاری برای استعلا، وام دهند. موارد ذکر شده در بالا تلاش آگاهانه و مشتاقانه ای است که هر طراحی برای رویارویی خود با ادبیات و حتی به معنای عام تر، با دنیای شعر انجام می دهد. این تلاشی است تا بر شعر سرزمین خودش و همچنین شعر مردمی که برای آنها طراحی می کند متمرکز شود. نابخردانه است اگر از معماری که افسانه «گیل گمش» یا آثار حماسی شاعر بزرگ «فردوسی» را مطالعه نکرده است بخواهیم با عنایت به شیوه زندگی مردم ایران و چشم اندازهای آنان به طراحی بپردازد. به همان اندازه بی معناست اگر از هر معمار، طراح شهری، برنامه ریز شهری، معمار داخلی و معمار منظر نخواهیم که آثار سعدی و نظامی گنجوی را مطالعه کند. حماسه های هر سرزمین، شالوده های ساختمانی ایام کهن و گذشته شان را آشکار می کند٬ و مطالعه عمیق این آثار سبب می شود به این درک نائل آییم که در حقیقت، تغییر چندانی در آنچه که این شاعران در حماسه های خود توصیف کرده اند٬ رخ نداده است.

منبع:
انسان شناسی و فرهنگ- الهام تقوی، زهره سنایی، آزاده موحدنژاد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان