امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

لطفا «با»... بنويسيد

#1
يادداشتي از يوسف عليخاني* در وادي نويسندگي

«وقتي» يعني زماني که مشخص کرده‌ايد و قرار است چند دقيقه‌اي خودتان باشيد. قبول کنيد نوشتن يعني چند دقيقه‌اي «خود» بودن و تلاش براي «خود» ماندن و رسيدن به «خود».



قرار است اينجا با هم گپي بزنيم و اگر حالش را داشتيد براي خودتان چايي يا قهوه‌اي دم کنيد و اميدوار باشيد بعد از خواندن اين يادداشت، رغبت پيدا کنيد باز گذرتان به اين طرف‌ها بيفتد. پس لطفاً به نام ستون دقت کنيد که «با چشمان کاملا بسته» اين يادداشت را بايد بخوانيد.

تصور مي‌کنم از اهالي اين حوالي هستيد و مي‌خواهيد چند دقيقه‌اي حرف‌هايي را بشنويد که تا به حال نشنيده ايد و اگر هم شنيده ايد، نشنيده از آن گذشته ايد. پس لطفا با چشمان کاملا بسته، بقيه اين کلمات را دنبال کنيد.

گام اول: وقتي مي‌خواهيد بنويسيد چشمان‌تان را کاملا ببنديد و هيچ فکر نکنيد قرار است داستاني بنويسيد تا جاودانه بماند.

تحليل اين جمله

«وقتي» يعني زماني که مشخص کرده‌ايد و قرار است چند دقيقه‌اي خودتان باشيد. قبول کنيد نوشتن يعني چند دقيقه‌اي «خود» بودن و تلاش براي «خود» ماندن و رسيدن به «خود».

«مي خواهيد» يعني اينکه قبول کرده ايد مي‌خواهيد. اگر نمي‌خواستيد که وقتي براي خودتان نمي‌گذاشتيد و نمي‌رسيد به مي‌خواهيد.

«بنويسيد» تا ننويسيد نمي‌رسيد به وقتي که مي‌خواهيد. پس شما وقتي را انتخاب کرده ايد و حالا مي‌خواهيد بنويسيد.

«چشمان تان» بهترين عضوي که خيلي‌ها فکر مي‌کنند بايد وقت نوشتن باز باشد، بايد بسته بماند تا بتوانيد برسيد به اصل وجودي اين کلمات؛ يعني نوشتن.

«کاملا» قبول کنيد هيچ وقت به نوشتن نمي‌رسيد اگر «کاملا» و «دربست» نخواسته باشيد کاري را بکنيد و اين کار چه بهتر که نوشتن باشد که نياز دارد به شما و شما نياز داريد صد البته به آن.

«ببنديد» تا دري را نبنديد ز حکمت در ِ ديگري به رويتان باز نمي‌شود و تا چشمان تان را کاملا نبنديد، کاغذ و کلمه نمي‌آيد به اختيارتان تا چشم و گوش شما بشود و آني بيايد به کلمه و در اختيارش بگيريد که همه همراهي کنند با شما.

«ببنديد» تا دري را نبنديد ز حکمت در ِ ديگري به رويتان باز نمي‌شود و تا چشمان تان را کاملا نبنديد، کاغذ و کلمه نمي‌آيد به اختيارتان تا چشم و گوش شما بشود و آني بيايد به کلمه و در اختيارش بگيريد که همه همراهي کنند با شما.

«هيچ» کلمه‌اي است آشنا اما نسبي و به همان نسبت، مطلق. پس به اين کلمه توجه داشته باشيد که آينده از آن شماست.

«فکر نکنيد» قبول کنيد حالا که قصد کرده ايد و نشسته‌ايد و چشمان تان را کاملا بسته نگه داشته ايد، ديگر وقت فکر کردن نيست و حالا وقت، وقت عمل است.

«قرار» بدون قرار کاري از پيش نمي‌رود و بهترين قرار، قراري است که با کلمه گذاشته ايد و اگر خوش قرار باشيد، قرارتان با اين عنصر جادويي برقرار مي‌ماند.


«داستان» همين که نشسته ايد روبه روي معبدي به نام نامي «کلمه» خود به خود، دست به سينه نشسته ايد و به همين دليل، اين شما نيستيد که مي‌نويسيد، بلکه آني که بايد، شما را مي‌نويساند.

«جاودانه» خنده دارترين عنصري که آدم‌هاي بسياري را هميشه گمراه کرده و به نيستي رسانيده است.

حالا شما حاکم مطلق جايي هستيد که مال خود خودتان است و آماده ايد بنويسيد. فقط لطفا و لطفا منتظر نمانيد تا ستون بعدي برسد و خودتان را گول نزنيد که از قديم گفته‌اند از اين ستون به آن ستون فرج است. فرج و پيروزي از آن کساني است که تا ستون بعدي، خود تکيه داده‌اند به کلمه.

نتيجه: وقتي مي‌خواهيد بنويسيد چشمان تان را کاملا ببنديد و هيچ فکر نکنيد قرار است داستاني بنويسيد تا جاودانه بماند.

پي نوشت:

* يوسف عليخاني (متولد اول فروردين 1354 در روستاي ميلک از روستاهاي الموت) نويسنده معاصر ايراني است. از يوسف عليخاني جدا از چند کتاب پژوهشي،چهار مجموعه به نام‌هاي قدم‌بخير مادربزرگ من بود، اژدهاکشان، عروس بيد و معجون عشق منتشر شده‌است.


منابع: تهران امروز، ويکي پديا
پاسخ
 سپاس شده توسط MS.angel ، . . . P oo R ! A . . . ، tidaaa ، み£∂ɨע£
آگهی
#2
مرسی ولے هیشکی حوصله خوندن نداره موضوع های کوتاه بزار Sleepy
خداییاااااا درسته خیلی گناه دارمp336
امااا گناه دارم....
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان