امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشقانه های پارک خلوت

#1
نقدی بر کتاب شعر "عاشقانه های تاریکروشن"

این کتاب در سه بخش عاشقانه های خیابانی،عاشقانه های تاریک روشن و عاشقانه های پارک خلوت تدوین شده است و شامل یک صد قطعه شعر می شود.

عاشقانه های تاریکروشن

سعی من بر این است که به دور از حب و بغض و احساسات شخصی و تنها از دریچه نقد ادبی به شعرهای کتاب "عاشقانه های تاریکروشن" نگاه کنم. بنابراین خوانندگان محترم در پی نقدی را می خوانندکه تکریم و یا تخریب این مجموعه را به دنبال نخواهد داشت هرچند اثر وضعی هر نقدی این است که ستایشی و یا نکوهشی برای آن اثر به همراه می آورد.در فضای حقیر نشر کتاب های شعر معاصر و کیفیت شعرخوانی مردم این روزگار،شاید معرفی و نقد کتاب های چاپ شده کمکی کند به شعرخوانی بیشتر و چاپ و نشر شعرهای برتر.

این کتاب سروده حمید رضا شکار سری است و توسط انتشارات هزاره ققنوس در سال جاری منتشر شده است.

از ظاهر کتاب شروع کنیم:کتابی در 112 صفحه با جلدی سیاه رنگ و بدون طرحی خاص که تنها نام کتاب با رنگ قهوه ای بر روی آن درج شده است. بعد از خواندن شعرهای این کتاب متوجه می شویم که سیاهی جلد و رنگ قهوه ای نام آن تداعی کننده فضای کافه و نوشیدنی های آن است.

از ظاهر کتاب "عاشقانه های تاریکروشن" دیگر آن که تعداد اندکی از شعرها همراه با تصویرسازی هستند حال این پرسش مطرح می شود که چرا سایر شعرها از تصویرسازی بی بهره اند.

این کتاب در سه بخش عاشقانه های خیابانی،عاشقانه های تاریک روشن و عاشقانه های پارک خلوت تدوین شده است و شامل یک صد قطعه شعر می شود.

از نظر کیفی شعرهای این کتاب نیز مانند کتاب های دیگر دارای فراز و فرودهای ویژه خود است و البته بهتر بود که آقای شاعر پیش از چاپ اشعار این مجموعه با جسارت به حذف و قلع و قمع تعدادی از شعرها می پرداخت تا شاید از ستبری کتاب کاسته می شد و بر سترگی اشعار افزوده.

مضمون آفرینی ها حول افکار و احساسات عاشقانه امروزین رقم می خورد و زبان شعر به زبان گفتار پهلو می زند با اشاره به این که استفاده از ضمیرهای پیوسته و نشانه های جمع در تعدادی از شعرهای این مجموعه به سیاق زبان گفتار نیست .

به طور تقریبی می توان گفت در هر سطر از هر شعر این کتاب یک فعل به کار رفته که این عارضه در ترکیب با آرایش واژگانی وبیان شعر به آهنگ و ساختار شکلی شعر خدشه وارد کرده است و در کل، زبان شعر از خدمت به تخیل شاعرانه باز می ماند.تاکید می کنم که بیشینه شعرها این گونه است ونه تمام شان.

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره55 :

قلب مرا به تو پیوند بزنند/قلب تو را به من/آن وقت تو شعرهای مرا بخوانی/و من که نمی توانم لبخندهای تو را تکرار کنم/خیره شوم به شاعری که شعرهای مرا/بهتر از خودم می خواند.

شعری خوب که با تغییری اندک، اختصار و آرایش واژگانی بیشتری می یافت.

نمونه :

.../و من که ناتوانم از تکرار لبخندهای تو/خیره شوم به شاعری که بهتر از خودم می خواند.

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره63 :

نام تو را بر کوچه ای بن بست می گذارم/از این کوچه نمی توان گذشت.

با شعری کوتاه روبرو هستیم و انتظار داریم که خیل خیال آن انبوه باشد.گذر از این کوچه برای عاشق غیر ممکن و سخت است و چون از کوچه ای بن بست یاد شده پس مراد از "نمی توان گذشت" عبور از کوچه نیست بلکه ناتوانی در فراموشی و از خاطر بردن نام معشوق است و در عالم واقع این گذر از کوچه یعنی نادیده انگاشتن و رد شدن از کنارآن.

اگر در پاره نخست این شعر اشاره ای به بن بست بودن کوچه نمی شد،ایهام موجود در فعل " نمی توان گذشت " به ابهام و تعلیق تبدیل می شد ودر ذهن خواننده برداشت های متعددی شکل می گرفت.

نمونه :

نام تو را بر کوچه ای می گذارم/دیگر از این کوچه نمی توان گذشت.
سفر از هر سو به سمت تو رویاست/سفر از تو به هر سو کابوس/سفر به تو رویا/سفر از تو کابوس/تو رویا/تو کابوس/رویا کابوس من تویی.

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره28 :

سفر از هر سو به سمت تو رویاست/سفر از تو به هر سو کابوس/سفر به تو رویا/سفر از تو کابوس/تو رویا/تو کابوس/رویا کابوس من تویی.

این شعر از کارهای خوب این کتاب است چه از نظر ساختار شکلی،چه از نظر زبانی و چه از نظر خیال انگیزی

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره39 :

چه تضمینی وجود دارد تو را از دست ندهم؟/اگر پنجره را باز بگذارم/درست است که پرواز را به خاطر سپرده ام/اما نمی توانم پرنده ام را از دست بدهم.

نمونه شعری که به زبان شاعرانه نزدیک شده اما متبلور نمی شود و اصرار بر پایان بندی از عوارض آن است.

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره48 :

هر دو نگرانیم/من نگران تو/گل نگران من که تا آمدن تو/پژمرده نشوم.

نمونه یک شعر ناب در عین کوتاهی که خواندنش بدون نقد می ارزد و خود نقد است.

عاشقانه های خیابانی،شعر شماره56 :

تمام چشم انداز من تویی/لختی بنشین/بگذار کمی/فقط کمی آسمان را هم تماشا کنم.

گویا نقض غرضی رخ می دهد،این شعر از نظر معنایی در کنار دیگر شعرهای این کتاب قرار نمی گیرد.

تمام شعرهای این کتاب پیرامون توی قراردادی(توی مفروض)در عاشقانه های فارسی است و در بخش دوم که "عاشقانه های تاریک روشن" نام دارد مضامین با همان موضوع در کافه و قهوه خانه نمودار می شود و شاید بتوان این شعرها را بخشی از یک شعر بلند قلمداد کرد چه زبان ومعنا وساختار شکلی آن ها شبیه و حتا یکسان است.با قبول این موارد می شود گفت که یک شعر در طول بیست و دو شعر سروده شده است.

عاشقانه های تاریک روشن، شعر شماره5 :

نا امن ترین نقطه دنیا عراق نیست/افغانستان هم نیست/ نا امن ترین نقطه دنیا ابوقریب نیست/گوانتانامو هم نیست/ نا امن ترین نقطه ی جهان/کنج دنج همین کافه است/وقتی از قرار فردای مان می پرسم/و تو در سکوتی مردد نگاهم می کنی.

تخیل شاعرانه در ارتباط و اختلاط مفهومی و تصویری فضاهای گوناگون و استفاده از آن برای یک مقصود واحد ستودنی است اما بازهم شعر در قید زبان مانده است در حالی که زبان شاعرانه می توانست ساختار روایی شعر را دگرگون کند.

نمونه :

نا امن ترین نقطه دنیا؟/ عراق ؟/افغانستان ؟/ ابوقریب ؟/گوانتانامو ؟/ نه/ نا امن ترین نقطه ی جهان/...

سرانجام به بخش سوم می رسیم: عاشقانه های پارک خلوت

عاشقانه های پارک خلوت، شعر شماره1:

بی تو در پارک نشسته ام/چقدر من و تو قدم می زنند این جا/که هرگز به گرد ما نمی رسند.

"بی تو" در پاره نخستین اضافه است و می تواند حذف شود چه ضمیر پیوسته اول شخص مفرد گویای تنها بودن است و نیازی به اشاره مستقیم نیست.در پاره دوم با تغییر آرایش واژگان می توان تاکید بر "من و تو" ای که "ما" نمی شود را بیشتر کرد.

نمونه :

در پارک نشسته ام/چقدر این جا قدم می زنند من و تو /که هرگز به گرد ما نمی رسند.

از چهارده شعر بخش سوم تنها چهار شعر در قد و قواره شعرهای این کتاب هستند و ده شعر دیگر کمتر از مولفه های یک شعر خوب بهره برده اند که توصیه می شود این بخش را هم بخوانید که بیش از این مجال پرداختن به شعرها نیست.

و آن چهار شعر عبارتند از شعرهای شماره:7،11،13،14

این هم یک شعر خوب برای حسن ختام ،باشد که این نقد نقد شود و از تنور آن نانی پخته شود گوارای وجود شعر معاصر.

عاشقانه های پارک خلوت، شعر شماره13:

می خندید به من/که در انتظار تو/این پا و آن پا می کردم/می خندید به بوسه های مان جای سلام/حتا می خندید به گریه های مان جای خداحافظی/چه می دید از فراز ستون بلند میان پارک/مجسمه ای که فقط ایستاده بود و می خندید؟


منبع: پایگاه خبری حامی هنر -امیر فراز
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart داستان عاشقانه غمگین
  سمفونی عشق در داستان کوتاه عاشقانه!
  شعر خلوت عشق
  لالایی عاشقانه
Smile انتشار نامه‌های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس!
Big Grin نامه‌های عاشقانه در «سارا سلام»
  داستان عاشقانه^^_
  عاشقانه های معاصر(بخش اول:فاضل نظری، گریه های امپراتور)
Heart شعرهای عاشقانه ام بافته انگشتان توست
  10 رمان عاشقانه ای که هر کس باید بخواند

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان