امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان یتیم خونه نوشته ی خودم

#1
Lightbulb 
روزی روزگاری اوایل جنگ جهانی دوم در یتیم خونه ای در آلمان دو پسر زندگی می کردند که خیلی با هم رفیق بودند الکس و سایمون اونا روزی تصمیمیم گرفتند از یتیم خونه فرار کنن البته مشکل بزرگی داشتن آقای توماس آقای توماس نگهبان یتیم خونه بود و خیلی بد اخلاق اونا چون صبحونه ی درستی نمی خوردن و فقط آقای توماس خوب می خورد تو فنجون شیر آقای توماس یکم
پودر خواب آور ریختن وآقای توماسرفت به خواب اونا از فرصت استفاده کردن وفرار کردن رفتن و رفتن الک و سایمون توی یه کارگاه چوب بری مشغول کار شدن تا اینکه به فرمان اومد که همه ی پسرای بالا ی 14 باید به ارتش بیان مگر نه باید صد هزار دلار پول بدن اونام که صد هزار تا نداشتن وارد ارتش شدن بعد اینکه لباس ارتش رو بهشون دادن رفتن واحد آموزشی اونا با فرمانده ای بنام
رافئال آشنا شدن دوری آموزشی شروع شد یه اصلحه بهشون دادن که تقریبن هم قد خودشون بود اولین آموزش آموزش تیر اندازی بود فرمانده گفت بود هرکی نمره ی بالای 80 باشه وارد یگان تک تیر اندا زان می شه یعنی نونون تو روغن چون به تک تیر اندازان غذا و جای مناسب می دن اونا با تمرین خیلی زیاد تو آزمون برنده شودن رفتن تو یگان تک تیر اندازان اونا منتقل کردن به شهر برلین و باید حالا آموزش چتر بازی ببینن الکس وسایمون خیلی ترسیده بودن با بدبختی خواستن فرار کننن ولی نشد
اونا رو بردن آزمون وباید از ارتفاع 3000 متری بپرن پایین پریدن و موفق شدن وفهمیدن خیلی هم حال می ده و ترس نداره
اونا بادرجه ی سروان رفتن به خط مقدم و........

ادامه در داستان سری بعد البته اگه خوشتون بیاد بخاطر این کوتاه کردم خسته نشین سپاس ونظر فراموش نشه
Idea کاراگاه خصوصی Idea
پاسخ
 سپاس شده توسط سورنا فاول ، . . . P oo R ! A . . . ، شکوفه سیب
آگهی
#2
این رمانه؟؟
چرا ایقد سریع داره پیش میره پس
پاسخ
 سپاس شده توسط شکوفه سیب
#3
(28-11-2015، 9:27). . . P oo R ! A . . . نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
این رمانه؟؟
چرا ایقد سریع داره پیش میره پس

بخاطر اینکه این رمان 607 صفحه هست من اینو از روی یه رمان دیگه دارم می نویسم البته با کمی تغیر مگر نه خیلی جزییات داره
Idea کاراگاه خصوصی Idea
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان