امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جلال آل احمد و نثر برون گراي فارسي

#1
[از آنجا که نويسنده مقاله فارسي زباني غير ايراني است در بعضي اصطلاحات با زبان معيار ايران تفاوت هايي ديده مي شود که از روي امانت داري تغيير نداديم . ]

جلال آل احمد که هشتاد [و پنج] سال پيش متولد شد، از زمره نويسندگاني بود که با تاثير پذيري فراوان از آثار هنري صادق هدايت، براي ايجاد سبک تازه اي در ادبيات داستاني فارسي تلاش هاي فراواني کرد و آنچنان که عبدالعلي دستغيب گفته، "به جايي رسيد که نثرش با آثار هدايت و نوشته هاي کلاسيک فارسي پهلو زد" زيرا نثر آل احمد در قطب مقابل نثر صادق هدايت قرار دارد، يعني بر خلاف نثر صادق هدايت در خدمت تحليل ذهن و باطن شخصيتها نيست، از اين رو، مي توان آن را نثر برونگرا نام گذاري کرد.

گر چندي نثر برون گرا در بعضي داستانهاي کوتاه مجموعه چمدان و رمان چشمهايش بزرگ علوي به چشم مي خورد، اما اين شيوه در آثار خلاق جلال آل احمد به حيث سبک نويسندگي ارتقاء يافته است. از اين لحاظ نقش و مقام جلال آل احمد بعد از صادق هدايت در نثر داستاني فارسي خيلي محسوس است.

او از ابتداي سالهاي شستم قرن بيست تا به امروز در حيات فرهنگي و افکار اجتماعي ايران مقام خاصي را دارا است. اين پديده موجب آن گشته که پيرامون فعاليت خلاق و بويژه، نثر داستاني جلال آل احمد عقائد و افکار مختلف به ميان آيد. يکي (رضا براهني) نثر او را از نثر صادق هدايت "بمراتب بهتر" و حتي "بهترين نثر معاصر فارسي" حسابد، ديگري (محمد علي اسلامي ندوشن) معتقد است که جلال آل احمد پيش از آن که نويسنده باشد، يک محاجه گر است.

سبک نگارش و شيوه بيانش را يکي "تلگرافي، حساس، دقيق، تيزبين، خشن... صريح، صميمي، منزه طلب و حادثه آفرين..." (سيمين دانشور)، ديگري "عصبي و کوتاه و بريده و در عين حال بليغ" خوانده، سومي "گفتاري" (جمال مير صادقي) حسابيده است.

اما همه منتقدين بر سر يک نکته نظر واحد دارند و آن اين است که جلال آل احمد در جاده نويسندگي داراي سبک خاصي است که او را از ديگران متمايز ساخته و با صراحت بياني که دارد معروفيتش را در ميان نسل جوان کشورش بيشتر کرده است.

جلال آل احمد در طول ?? سال فعاليت ادبيش "همواره يک نويسنده سياسي" (اسلامي ندوشن) و اعتراض گر بوده است. او در دنباله گيري جهان بيني و عقائد سياسي، شخصي نا استوار بوده، از تمايل شديد به جهان بيني ماترياليستي و کمونيستي و انتقاد از اسلام تا به طور قاطع دست کشيدن از اعتقاد اولي و پناه بردن به اسلام به حيث نيروي يگانه و رهايي بخش مردم شرق اسلامي گرايش پيدا کرده است. طبيعي است که اين گرايش و تحول در عقائد و انديشه سياسي و فلسفي آل احمد بازتاب خويش را در آثار خلاق او نيز يافته است. زيرا به انديشه جمال مير صادقي "داستانهايش را که بفشاريد عصاره اي از نظريات سياسي و اجتماعي و مذهبي او بيرون مي ريزد."

طوري که از نوشته هاي جلال آل احمد بر مي آيد (از مقالات و رسالات انتقادي، ادبيات شناسي، زيست شناسي و جامعه شناسي (از جمله غرب زدگي) گرفته تا داستانهاي کوتاه و بلند)، قلمش را براي ايجاد اثر به جامعه، يعني به خاطر برملا ساختن عيوب و نابسامانيهاي جامعه اش به کار برده است.

از اين رو، خواه در نوشته هاي اجتماعي – سياسي اش و خواه در نثر داستاني اش لحن انتقادگرايانه و افشا کننده خويش را حفظ کرده است. محض همين ويژگي خلاق جلال آل احمد زمينه اي را براي قضاوتهاي گوناگوني پيرامون هنر نويسندگي او به ميان آورده است.

طوري که ياد آور شديم، هر تغيير فکري که در جهان بيني سياسي و اجتماعي جلال آل احمد به وجود آمده، پيامد خويش را در آثار هنري او گذاشته است. از اين رو، هنگام مطالعه آثار نويسنده به خواننده دقيق نظر چنين احساس دست مي دهد که جلال آل احمد پيوسته سرگرم جستجو و آزمايش بوده، راه و ديد مشخصي را تا به آخر پيدا نکرده است. اما آن چه که در همه اين جستجو و آزمايشهاي هنري اش جلب توجه مي کند - «من» او است.

بويژه، در سالهاي اخير زندگي اش ما با هنرمندي روبرو بوديم که در ادبيات معاصر ايران جاي پاي خود را پيدا کرده و «من» او ديد مشخص و داراي شيوه بيان ويژه گرديده که، قبل از همه، اعتراض بر همه گونه نظم و قانون موجود مي باشد.

اين اعتراض از گامهاي نخستين نويسندگي او با اشکال مختلفي در آثار هنري اش بروز کرده و تدريجا کمال يافته است. در قدم اول، اين اعتراض به نحو طنز و تمسخر از مذهب و خرافات و تحقير رجال سياسي ديد و بازديد و سه تار عرض وجود مي کند، سپس اين اعتراض در شکل انتقاد محيط روشن فکري و بوروکراسي مدير مدرسه و اوضاع اقتصادي جامعه نفرين زمين، که آن را مي توان يک نوع "قصه عقائد" ناميد، پديدار مي شود.

اين همه اعتراض و انتقادها در نثر جلال آل احمد يک فضاي عصبانيت و عصيان را به وجود آورده که به زبان و سبک نگارش او بي تاثير نمانده است. از اين جا است که در همه آثار خلاق او موضع گيري و ديدگاه نويسنده و يا به تعبير ديگر "سيماي مؤلف" به طور خيلي آشکارا (اغلب در سيماي «من» راوي داستان) تبارز مي کند و طبيعي است که پرسوناژهاي (شخصيتهاي) اين داستانها فاقد کاراکتر فردي اند و ديد و نظر ويژه خود را ندارند. يعني از کارگر بي سواد تا سرهنگ و مهندس ديد و نظر واحد دارند. از اين رو، ذهنيت و جهان باطن آنها براي خواننده آشکار نمي شود. زيرا جلال آل احمد نويسنده اي برون گرا است و حوصله توصيف و ترسيم حالات باطني و رواني شخصيتها و اجتماع را ندارد.

شايد نثر «تلگرافي»، صراحت لهجه، بيان و نظر انتقادگرانه و اعتراض گرانه و فضاي تيز و تند عصبانيت و عصيان گرانه سبک نگارشش آن فرصت را به او نمي دهند که به توصيف و ترسيم رواني قهرمانانش بپردازد.

به قول رضا براهني او بيشتر سرگرم "بگو و خلاص خود" بوده، "از آن محفظه علل و معلولهاي نهاني جهان را نمي بيند".

با وجود اين، نثر داستاني آل احمد يک جهش بي سابقه در نثر فارسي است، جهشي به سوي فضاي هيجان عصبانيت و ويژگيهاي سبک او هم در اين است.

به طور خلاصه، جلال آل احمد با وجود آن که پرورده دبستان ادبي صادق هدايت است، در ادبيات معاصر ايران از سرآمدان نثر برونگرا و اجتماعي است. او معتقد بود که در جامعه کم رشد و نابالغ بايد فرياد خشن تر و سريع تر و بدون پرده باشد. از اين نگاه، جلال آل احمد نويسنده اي است که آثار ادبي وسيله اي براي ابراز انديشه هاي ويژه اجتماعي – سياسي و مذهبي بوده، تازگي و ارزشمندي آنها ارتباط قوي به زيربناي فکري نويسنده دارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان