امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

«ژان‌پل سارتر» کیست؟

#1
همه‌چیز از چشمان او خواندنی است. حال اگر بخواهیم این «ژانوس» ادبیات، فلسفه، سیاست،‌ تئاتر و روزنامه‌نگار فرانسوی را از مسیر چشمان او دریابیم، هر چشم ما را به‌سویی می‌برد که در حرکتی موازی با چشم دیگر نیست! سارتر، در یک زمان، نگاهی به دو سو داشت.



جهت هر یک از چشمان او، خیره به جهتی متفاوت از چشم دیگرش بود و این کشف شوخ‌چشمانه «سیمون دوبووار» بود که در مصاحبه مشهورش با سارتر به آن اشاره کرد. دوبووار، از این لوچ‌بودن سارتر به این نتیجه رسیده بود که او چشمی ناظر به سیاست و چشم دیگری ناظر به ادبیات دارد.

افق‌هایی که سارتر با چشمان لوچ خود می‌دید، یا به عبارت بهتر زاغ آن‌ را چوب می‌زد، در ادبیات و سیاست خلاصه نمی‌شد. انگار که او چشمان دیگری هم داشت که از نگاه بقیه پنهان بود. همین ویژگی که از نگاه دوبووار به چهره عجیب سارتر آشکار شده، ساده‌ترین دلیل برای یگانگی روشنفکری است که دشتی فراخ برای جولان اندیشه را در سیطره خود داشت. سارتر، در بطن مهم‌ترین اتفاقات زمان خود بود و به هر افق که خیره شد، تاثیری شگرف به جای نهاد. سارتر، چه در ادبیات و چه در روی‌آوردن به سیاست، بنیان هر چیزی را نشانه رفت که تا پیش از او ساحتی بدیهی و بی‌پرسش بود.
افق‌هایی که سارتر با چشمان لوچ خود می‌دید، یا به عبارت بهتر زاغ آن‌ را چوب می‌زد، در ادبیات و سیاست خلاصه نمی‌شد.

عمل ادیبانه سارتر در سیاست

سارتر با نگاهی که به آینده داشت، هر گام که برداشت، راه نرفته را پیش از رفتن چنان مرور کرد تا مگر در جاودانگی گامی به خطا برندارد. وقتی‌که او با رمان «تهوع» نام خود را در ادبیات جهان جاودانه کرد، با طیب خاطر به سیاست و دخالت عملی و متعهدانه در آن پرداخت.
سارتر

سیاست دغدغه‌ای بود که پس از جاودانگی او در ادبیات ظاهر شد. این فعالیت تا لب گور هم گریبان سارتر را رها نکرد و کارهایی که در سیاست کرد؛ از حضور در جمع شورشیان می 1968گرفته تا همکاری با «میشل فوکو»، دیدار با «فیدل کاسترو»، مقدمه ‌نوشتن برای کتاب «فانون» و تاختن به موضع‌گیری «آرون» و غیره باعث شد که در هر دوره‌ای، به‌شکلی رسمی، تجدیدنظر در آرا و موضع‌گیری سیاسی خود را اعلام کند.

پرش از مارکسیسم به کمونیسم و غلتیدن به استالینیسم و سرانجام نگارش و تجدیدنظرهای پیاپی بر «نقد عقل دیالکتیکی» که اگزیستانسیالیسم ویژه سارتر را درون سنت‌های مارکسیستی او جای می‌دهد؛ که این هم پایان راه نبود و با مرگ سارتر ناتمام ماند.

این سفر پر فراز و نشیب کسی است که اگر هم نمی‌خواست، دست‌کم بارها و بارها در مظان این اتهام قرار گرفت که صندلی راحتی خود را در مسیر تاریخ نهاده است. «آلبر کامو» در همان نامه مشهور که سارتر را با عنوان «جناب سردبیر، آقای سارتر» خطاب کرده بود، دوری سارتر را از عمل‌گرایی در گذشته و بر کوس عمل‌گرایی در زمان حال، آن هم زیر بیرق سرخ کمونیست، نشان داده بود و این مهم‌ترین نقطه تلاقی سارتر و کامو به‌عنوان دو روشنفکر طراز اول در فرانسه بود.
این فعالیت تا لب گور هم گریبان سارتر را رها نکرد و کارهایی که در سیاست کرد؛

سارتر تا پیش از رسیدن به یقینی درباره نابغه‌بودن خود، به سیاست میرا روی نیاورد. او نزد سیمون دوبووار اعتراف کرد که «تا زمانی که تهوع را به پایان نبرده بودم، فقط خواب نبوغ و نابغه‌بودن را می‌دیدم. اما پس از جنگ، در 1945، خودم را به اثبات رسانده بودم- اتاق بسته را نوشته بودم و تهوع را. در 1944، زمانی که متفقین پاریس را ترک کردند، من صاحب قریحه و نبوغ شده بودم و همچون نویسنده‌ای صاحب قریحه و نبوغ که سفری به کشور دیگر می‌کند، عازم آمریکا شدم.

در آن زمان جاودانه شده بودم و از جاودانگی‌ام مطمئن بودم و این بدان معنا بود که دیگر نیازی به اندیشیدن بدان نداشتم.» [جودیت باتلر، ژان‌پل سارتر، ترجمه خشایار دیهیمی، انتشارات کهکشان، 1375، صفحه 33]

برای ضربه کامو، این وابستگی سارتر به نبوغ و جاودانگی پاشنه آشیلی برای عمل‌گرایی سارتر و ورود او به سیاست بود.
ادبیات

سیاست برای او همه‌چیز بود: فلسفه، هنر، ادبیات با اجزای بنیادین بسیاری که هرکدام برای سارتر محل یک پرسش بزرگ بود. او در هر نحله فکری و ادبی، همان ژان‌پل سارتری بود که گویی در یک زمان به چند افق چشم دوخته است.

سارتر، هر مسیری که می‌دید و می‌نوشت و می‌رفت، همواره شیفته بود تا از کوچک‌ترین جزو هر چیز که در نگاه اول بدیهی بود، توجیه فلسفه‌ورزی‌ خود را آشکار کند. مبدا هر چیز، از انسان تا ادبیات، جای پرسش سارتر بود. سارتر شیفته «خود چیزها» بود، همان‌طور که در زندگی ادبی او نفس «نوشتن» و در اتوبیوگرافی او «کلمات» اهمیت داشتند. سارتر، بی‌صبرانه در پی روش و نظامی فکری بود که او را به شناخت خود چیزها رهنمون کند. به همین دلیل، روزگاری از شوک آرون به برلین رفت.
سارتر تا پیش از تناول کوکتل هلو با «ریمون آرون»، نام «ادموند هوسرل»، فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را شنیده بود. برای سارتر، آشنایی با اندیشه‌های هوسرل در حکم رهایی از بن‌بست‌های معرفتی بود که سارتر در نظام کهنه و کسالت‌بار ایدئالیسم یافته بود. سرانجام، ملاقات او با ریمون آرون در دانشگاه، سبب‌ساز سفر شیداگونه سارتر به برلین، برای مطالعه و شناخت دقیق آثار هوسرل شد تا پیش از این سفر، سارتر از نحله‌های فلسفی که به قدرت آگاهی برای درک بلاواسطه چیزها اعتقاد نداشت، یک‌سره روی گردانده و در جست‌وجوی نظامی فکری بود که درهای تازه‌ای را درباره مساله آگاهی و شناخت نزد انسان باز کند.



از این نظر، «پدیدارشناسی» هوسرل، بهترین گزینه ممکن برای ادامه راه و پرکردن خلأ فکری سارتر بود. ریمون آرون در این زمینه از سارتر پیش بود. او یک‌سال در برلین به مطالعه آثار هوسرل پرداخته بود. خود شب آشنایی سارتر را با پدیدارشناسی مکتوب کرده است: وقتی که سارتر، دوبووار و ریمون آرون، شبی را در خیابان مون‌پارناس می‌گذرانند، به کافه‌ای رفته و کوکتل هلو سفارش می‌دهند. آرون به لیوان پر از کوکتل هلو اشاره کرده و می‌گوید که اگر پدیدارشناس باشی، می‌توانی درباره این کوکتل کلی حرف بزنی و از آن فلسفه‌ای بسازی.
ملاقات او با ریمون آرون در دانشگاه، سبب‌ساز سفر شیداگونه سارتر به برلین، برای مطالعه و شناخت دقیق آثار هوسرل شد.

این جرقه‌ای بود که ذهن سارتر را از رخوت سابق نجات می‌داد. سارتر می‌خواست چیزها را همان‌طور که قابل رؤیت بودند توصیف کند، تا بتواند از آنها فلسفه‌ای بسازد. پس سفر به برلین و مطالعه و نوشتن درباره پدیدارشناسی با رمان تهوع آغاز شد. [البته مطالعه هایدگر را هم سارتر در برلین انجام داد.] اما دوران شهود و فلسفه‌ورزی و ادبیات و نوشتن سارتر، دخلی به سیاست نداشت.
سارتر

در سال‌های پیش از جنگ، سارتر به‌کلی خود را از وقایع سیاسی دور نگاه داشته بود و سرگرم طی طریق در عوالم غیرسیاسی خود بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، سارتر به خدمت اجباری در نظام فرستاده شد و در حالت آماده‌باش حمله آلمان به فرانسه، به اوقات فراغت بسیاری رسید.

در این ایام، تفکر و تأمل در باب پدیدارشناسی و نوشتن و خواندن، بهترین راه برای گذراندن ایام انتظار حمله آلمان بود. در ایامی که جهان در جنگ می‌سوخت، سارتر به هایدگر و هوسرل فکر می‌کرد و تمام تلاش خود را صرف نوشتن تجربیات انسان‌های گرفتار در چمبره جنگ کرد؛ اما در آن زمان، سارتر از فضای پر زد و خورد جنگ بسیار دور بود و در «عمل» هیچ لحظه‌ای درگیر مساله جنگ نبود.

سارتر از نقاط جنگی بسیار دور بود و ایام او در فراغت و کسالت می‌گذشت و از این لحاظ برای سارتر سرشار از نوشتن بودند. سارتر در کنار نوشتن مقالات و تاملات خود در باب پدیدارشناسی، به نوشتن «کلمات» پرداخت. این کتاب از آغاز، زندگینامه سارتر به قلم خودش بود و آن‌چه بعدها منتشر شد، هیچ نشانی از انسان در مواجهه با جنگ ندارد، بلکه یک تسویه‌حساب شخصی با خود و همه چیزهایی است که موجب تنفر سارتر از خودش می‌شد.
سارتر از نقاط جنگی بسیار دور بود و ایام او در فراغت و کسالت می‌گذشت و از این لحاظ برای سارتر سرشار از نوشتن بودند.
سارتر می‌نوشت یا که می‌گریخت؟

روکانتن در رمان تهوع می‌نویسد تا از شر حالت تهوع رها شود. نوشتن، فارغ از اینکه چه چیزی نوشته می‌شود، برای رسیدن به هدفی غیر از ادبیات یا خلق یک اثر ادبی است. تاکید بر فرایند خلق اثر، در نهایت ارجحیت آن به غایت یک اثر خلق شده است.

نوشتن برای گریختن، نوشتن برای رهاشدن از شری، نوشتن برای قیام در برابر سرکوب‌ها، نوشتن برای تخلیه روانی و خلاصه نوشتن برای رسیدن به چیزی غیر از این فعل، فعالیتی ذهنی بود که سارتر تمام عمر آموخت و خواند تا به این فرآیند پیچیده تسلط یافته و در باب آن نظریه‌‌پردازی کند.
ساتر

کاری که روکانتن برای رهایی از تهوع نوشت و نوشت و نوشت، سرانجام به طلوع فلسفی او انجامید، همین نوشتن و همین ماحصل پیچیده نوشتن برای رهایی از نفرت و حسی شبیه به تهوع، که در اثر رسیدن انسان به آگاهی دست می‌دهد، راهی برای رسیدن به دلیل سارتر برای نوشتن «کلمات» است.

سارتر، از کودکی خود متنفر است. کلمات اثری است علیه بنیان خانواده سارتر و تمسخر و دهن‌کجی و پوزخند این فیلسوف به دوران کودکی، که برای سارتر فقط تصویری از ناتوانی‌ها و ممنوعیت‌هاست. بدین‌ترتیب، سارتر «کلمات» را نوشت تا برای همیشه از شر نفرت کودکی خود خلاص شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زندگی نامه ژان پل سارتر
  ایتالو کالوینو کیست؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان