امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥نقاشی لبخند او♥

#1
Smile 
همیشه دوست داشتم بدانم  آن دختر در کوچه ما چه می کند!؟ می گویند تهیدست است و گدایی میکند دلم برایش میسوخت او قبل از من از خواب بیدار میشد  و به مکان همیشگی خود زیر کابل برق روی سکو(پیادهرو در واقع) مینشست و کاسه زرد رنگی که مقداری سکه درونش بود ،برقی که از کاسه نمایان شده بود چشمانم را آزار میداد ، زیر لب چیزی میگفت لبهایش به سرعت به هم میخوردند  هیچ وقت خنده بر لبان او ندیدمفقط  زمانی که پیرمردی بلند قد با پالتوییمشکی ،کلاهی پشمی روبه رویش نشست و چیز ی در گوشش زمزمه کرد و به او خوراکی داد آنگاه بود که خنده بر لبانش نقش بست و فورا از جایش بلند شد و به سمتی از خیابان دوید .

مادرم میگویدSadمن نقاش  خوبی هستم این را فقط او نمیگوید  بلکه همه میگویند ولی من نمیتوانم خنده ای کهآن روز بر لبان آن دختر بچه نقش بست را نقاشی کنم. خیلی دوست داشتم بدانم دخترک پس از گرفتن خوراکی به کجا رفت حس و کنجکاوی امانم نمیداد آن روز هوا بارانی بود و سرد  به همین خاطر ژاکتم  و کلاهی 
که مادربزرگم برایم بافته  بود راپوشیدم و به طرف آشپزخانه دویدم  تکه نانیبرداشتم و وسط نان مقداری پنیر  و عسل  قرار دادم و به سرعت پوتین هایم  را پوشیدم و به سمت دختر بچه  تهی دست 
رفتم وقتی مرا دید از جایش بلند شد به او سلام دادم او فقط سرش را تکان دادگفتم :» در این هوا سردت نیست. بازهم تنها سرش را تکان داد.


لقمه را به او دادم  کمی نگاهم کرد 
آنگاه لبخندی زد همان لبخند که میگفتم 
و بعد به سرعت به سمتی از خیابان دوید 
من هم او را تعقیب کردم  او  به ویرانه ای 
رفت تاریک و دلگیر صدای برخورد باران به سقف آهنی ویرانه به گوشم میرسید وصدای چَق چَق راه رفتن بر روی آجرهای خراب حس غمناکی به من داد، من آن روز ،آن زمان صحنه ای دیدم که هیچ گاه فراموشش نکردم آن روز دیدم  دختر بچه تهی دست لقمه را دونیم کرد نیمی را بهبرادر صغیرش (کوچکش) و نیم دیگر را به پدر مریض و بیمارش داد با آنکه به خودش حتی تکه ای از لقمه نرسید ولـــــی باهم 
میخندید


مـــن هنوز که هنوز است عاجزم و ناتوانم ازنقاشی کردن لبخند او...!!!

*این داستان را برای کودکی نوشتم  که روزی بارانی او را تنها در خیبان دیدم
آن روز تنهایی را در چهره ی معصوم آن دختر حس کردم*
داستان و خودم نوشتم
لطفا نظر بدید
اگه خشتون اومد سپاس یادتون نره
کپی نکنید داستانو زیادی پخش نشه اخه برا مسابقات دادمش اگه خدا بخدا ...
♥قربون یه آدم تو دنیا میرم اونم فقط اجی فـــــــرنوش♥Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ★♕NIGHT STAR♕★ ، @ALL STAR@ ، ○°łåmýå°○ ، asma.mohammadi2020@gmail.com ، mr.destiny ، fafa23
آگهی
#2
فونتشو تغییر بده کور شدم....

[img]file:///C:/Users/RGA-315/Documents/Bluetooth%20Folder/IMG_20160605_192107.jpg[/img]
♥نقاشی لبخند او♥ 1






پاسخ
#3
تصورش کنید پیرمرده چه خوش تیپ بودهBig Grin

هرکاریش کردم درست نشد سرعت گنده
♥قربون یه آدم تو دنیا میرم اونم فقط اجی فـــــــرنوش♥Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ★♕NIGHT STAR♕★
#4
Merc khob bod

تـو يـک #ملکه ایی? امـا يـک ملـكه??
هرهفـته پادشـاهشـو? عـوض نميكـنه?✌️?
پاسخ
#5
اجی خوب بود خودم نویسندم و دوبار مقام اوردم ببین محتواشو بیشتر کن و کاری کن ک جذابیتش بیشتر بشه
پیج اینستگرام من @lamya_zo ]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://instagram.com/lamya_zo?utm_medium=copy_link
ههرمند هستم و طراحی و نقاشی انجام میدم کارامو تو پیجم
چک‌کنید?❤️?
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان