04-01-2016، 13:09
بابک نیک طلب: کودک و نوجوان، مخاطبی خاص
آنچه ادبیات کودک و نوجوان را از ادبیات بزرگسال متمایز میکند، توجه به مخاطب و خواننده اثر در وهله نخست است، اینکه نویسنده خود را در اختیار مخاطب، علائق و نیازهای او قرار میدهد. در حالی که در ادبیات بزرگسال مولف هیچ مسئولیتی را نسبت به جامعه بیرونی خود ندارد و میتواند بگوید من برای خود مینویسم و پس از آن جامعه.
اما در ادبیات کودک و نوجوان نویسنده نمیتواند بگوید، برای خود مینویسم، چرا که مخاطب حرف اول را میزند، ما زمانی که برای کودک و نوجوان مینویسیم، مخاطبی خاص داریم که باید همه ویژگیهای او را شناخته و از زاویه دید او به جهان نگاه کنیم.
قالب ادبیات داستانی کودک و نوجوان، یک قالب متکامل و غنی و در عین حال والا ست؛ این بسیار مهم است که دوستان نویسنده جوان به استفاده از آرایههای ادبی توجه داشته و نسبت به بکار گرفتن آن در شعر و متن همت کنند. آرایههایی که در ادبیات کودک و نوجوان استفاده می کنیم، متفاوت از سایر انواع ادبی است.
در ادبیات کودک و نوجوان اگر خود را نماینده این قشر نمیدانیم، بهتر است وارد این وادی نشویم. من نویسنده کودک و نوجوان مدتها طول کشید تا بتوانم بگویم یک شاعر و نویسنده کودک و نوجوان هستم. اما اکنون به نگاه اطرافیان، به نگاه جامعه توجه ندارم، بلکه تنها برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته برای آنها فکر می کنم و دغدغه آنها را می شناسم.
نویسنده کودک و نوجوان باید یک تصمیم بزرگ بگیرد و آن این است که به واقع تنها به مخاطب خود فکر کند، نه اینکه اینگونه بیاندیشید که اگر من به عنوان یک شاعر یا نویسنده کودک و نوجوان شناخته شوم، عیب است. ما باید خود را همبازی بچه هایی ببینیم که کمتر تاکنون به آن ها توجه شده است. اینکه مخاطبان ما آینده و آرزوهای خود را در شعر و داستان ما می بینند بسیار ارزشمند است.
امروزه برخی نویسنده ها بسیار زیاد مینویسند و تصور میکنند چون زیاد نوشته اند، جامعه باید به آن ها توجه کند، در حالیکه عمدتاً این نویسندگان مخاطب را جدی نگرفته اند و این صدمه ای بزرگ برای ادبیات محسوب می شود و حتی موجب می شود که نسلی از ادبیات زده شوند.
امروزه برخی نویسنده ها بسیار زیاد مینویسند و تصور میکنند چون زیاد نوشته اند، جامعه باید به آن ها توجه کند، در حالیکه عمدتاً این نویسندگان مخاطب را جدی نگرفته اند و این صدمه ای بزرگ برای ادبیات محسوب می شود و حتی موجب می شود که نسلی از ادبیات زده شوند.
کمال شفیعی: چرایی نوشتن ما را متمایز می کند
این سوال بسیار جدی است که چرا مینویسیم؟ چرا شعر میگوییم؟ اگر نویسنده یا شاعر بتواند تکلیف خود را با این سوال مشخص کند، تکلیف مخاطب و قلم نیز مشخص میشود. چرایی نوشتن ما را متمایز می کند، من می نویسم چون می خواهم نویسنده خوبی باشم.
ما در حوزه قلم نیازمند این هستیم که تخصصی تر و عمیق تر بنویسیم، این نیز ممکن نمی شود مگر با مشخص شدن تکلیف ما با قلم. به لحاظ روان شناسی کسب لذت و آفرینندگی می تواند از دلایلی نوشتن باشد. من نویسنده وقتی تصمیم به نوشتن میگیرم تبدیل به اشرف مخلوقات میشوم. زبان نیز در این میان نقش دارد، تا زمانی که زبان به شکل فزایندهای زایش دارد، انسان رو به تعالی است.
نویسنده جوان نباید ابتدا به سراغ سبکها برود، بلکه باید ابتدا به دنبال جسارت باشد، باید ابتدا هنری خلق شود و بعد این وظیفه منتقدان است که بیایند ببینند چه سبکی را ایجاد کردهاید. شما جوانها نباید به ادبایت متقدمین اکتفا کنید، نسل من با تیله بازی می کرد و نسل قبل از من با گردو، اما تفاوت من با دو فرزند پسرم که نسل امروز را تشکیل میدهند، این است که آن ها با تبلت بازی میکنند. بنابراین نویسنده باید مخاطبش را بشناسد. نخستین محور برای تشخیص مخاطب نیز شناخت دایره لغات کودک و نوجوان است.
من تعجب میکنم از شاعران و نویسندگانی که از یک فناوری کوچک هم چون موبایل که صدها کلمه به دنبال خود آورده است، کمترند و نمی توانند زبان خلق کنند.
متاسفانه شاعران و نویسندگان شبیه هم می نویسند، در حالیکه هنوز پرداختن به ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات با خلاقیت بهترین داستانها را خلق میکنند، بهتر است قبل ازاینکه چیزی خلق شود، قالب برایش تعیین نکنیم، چون هنرمند کسی است که خلاقیت را فدای زیبایی نکند.
آنچه ادبیات کودک و نوجوان را از ادبیات بزرگسال متمایز میکند، توجه به مخاطب و خواننده اثر در وهله نخست است، اینکه نویسنده خود را در اختیار مخاطب، علائق و نیازهای او قرار میدهد. در حالی که در ادبیات بزرگسال مولف هیچ مسئولیتی را نسبت به جامعه بیرونی خود ندارد و میتواند بگوید من برای خود مینویسم و پس از آن جامعه.
اما در ادبیات کودک و نوجوان نویسنده نمیتواند بگوید، برای خود مینویسم، چرا که مخاطب حرف اول را میزند، ما زمانی که برای کودک و نوجوان مینویسیم، مخاطبی خاص داریم که باید همه ویژگیهای او را شناخته و از زاویه دید او به جهان نگاه کنیم.
قالب ادبیات داستانی کودک و نوجوان، یک قالب متکامل و غنی و در عین حال والا ست؛ این بسیار مهم است که دوستان نویسنده جوان به استفاده از آرایههای ادبی توجه داشته و نسبت به بکار گرفتن آن در شعر و متن همت کنند. آرایههایی که در ادبیات کودک و نوجوان استفاده می کنیم، متفاوت از سایر انواع ادبی است.
در ادبیات کودک و نوجوان اگر خود را نماینده این قشر نمیدانیم، بهتر است وارد این وادی نشویم. من نویسنده کودک و نوجوان مدتها طول کشید تا بتوانم بگویم یک شاعر و نویسنده کودک و نوجوان هستم. اما اکنون به نگاه اطرافیان، به نگاه جامعه توجه ندارم، بلکه تنها برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته برای آنها فکر می کنم و دغدغه آنها را می شناسم.
نویسنده کودک و نوجوان باید یک تصمیم بزرگ بگیرد و آن این است که به واقع تنها به مخاطب خود فکر کند، نه اینکه اینگونه بیاندیشید که اگر من به عنوان یک شاعر یا نویسنده کودک و نوجوان شناخته شوم، عیب است. ما باید خود را همبازی بچه هایی ببینیم که کمتر تاکنون به آن ها توجه شده است. اینکه مخاطبان ما آینده و آرزوهای خود را در شعر و داستان ما می بینند بسیار ارزشمند است.
امروزه برخی نویسنده ها بسیار زیاد مینویسند و تصور میکنند چون زیاد نوشته اند، جامعه باید به آن ها توجه کند، در حالیکه عمدتاً این نویسندگان مخاطب را جدی نگرفته اند و این صدمه ای بزرگ برای ادبیات محسوب می شود و حتی موجب می شود که نسلی از ادبیات زده شوند.
امروزه برخی نویسنده ها بسیار زیاد مینویسند و تصور میکنند چون زیاد نوشته اند، جامعه باید به آن ها توجه کند، در حالیکه عمدتاً این نویسندگان مخاطب را جدی نگرفته اند و این صدمه ای بزرگ برای ادبیات محسوب می شود و حتی موجب می شود که نسلی از ادبیات زده شوند.
کمال شفیعی: چرایی نوشتن ما را متمایز می کند
این سوال بسیار جدی است که چرا مینویسیم؟ چرا شعر میگوییم؟ اگر نویسنده یا شاعر بتواند تکلیف خود را با این سوال مشخص کند، تکلیف مخاطب و قلم نیز مشخص میشود. چرایی نوشتن ما را متمایز می کند، من می نویسم چون می خواهم نویسنده خوبی باشم.
ما در حوزه قلم نیازمند این هستیم که تخصصی تر و عمیق تر بنویسیم، این نیز ممکن نمی شود مگر با مشخص شدن تکلیف ما با قلم. به لحاظ روان شناسی کسب لذت و آفرینندگی می تواند از دلایلی نوشتن باشد. من نویسنده وقتی تصمیم به نوشتن میگیرم تبدیل به اشرف مخلوقات میشوم. زبان نیز در این میان نقش دارد، تا زمانی که زبان به شکل فزایندهای زایش دارد، انسان رو به تعالی است.
نویسنده جوان نباید ابتدا به سراغ سبکها برود، بلکه باید ابتدا به دنبال جسارت باشد، باید ابتدا هنری خلق شود و بعد این وظیفه منتقدان است که بیایند ببینند چه سبکی را ایجاد کردهاید. شما جوانها نباید به ادبایت متقدمین اکتفا کنید، نسل من با تیله بازی می کرد و نسل قبل از من با گردو، اما تفاوت من با دو فرزند پسرم که نسل امروز را تشکیل میدهند، این است که آن ها با تبلت بازی میکنند. بنابراین نویسنده باید مخاطبش را بشناسد. نخستین محور برای تشخیص مخاطب نیز شناخت دایره لغات کودک و نوجوان است.
من تعجب میکنم از شاعران و نویسندگانی که از یک فناوری کوچک هم چون موبایل که صدها کلمه به دنبال خود آورده است، کمترند و نمی توانند زبان خلق کنند.
متاسفانه شاعران و نویسندگان شبیه هم می نویسند، در حالیکه هنوز پرداختن به ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات با خلاقیت بهترین داستانها را خلق میکنند، بهتر است قبل ازاینکه چیزی خلق شود، قالب برایش تعیین نکنیم، چون هنرمند کسی است که خلاقیت را فدای زیبایی نکند.