امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صادق هدایت

#1
صادق هدایت 1

من از بس چیزهای متناقض دیده

و حرفهای جوربجور شنیده ام

و از بسکه دید چشمهایم

روی سطح اشیاءِ مختلف سابیده شده -

این قشر نازک و سختی

که روح پشت آن پنهان است،

حالا هیچ چیز را باور نمیکنم -

به ثقل و ثبوت اشیاء،

به حقایق آشکار و روشن همین الان شک دارم -

نمیدانم اگر انگشتهایم را

به هاون سنگی گوشه حیاطمان بزنم

و از او بپرسم آیا ثابت و محکم هستی

در صورت جواب مثبت باید حرف او را باور بکنم یا نه.


صادق هدایت 1

وقتی انسان شهری را وداع می كند؛

مقداری از یادگار ،

احساسات و كمی از هستی خودش

را در آنجا می گذارد.

صادق هدایت 1


می دانید همیشه زن باید به طرف من بیاید

و هرگز من به طرف زن نمی روم.

چون اگر من جلو زن بروم این طور حس می کنم

که آن زن برای خاطر من خودش را تسلیم نکرده،

ولی برای پول یا زبان بازی و یا علت دیگری که خارج از من بوده است؛

احساس یک چیز ساختگی و مصنوعی می کنم.

اما در صورتی که اولین بار زن به طرف من بیاید،

او را می پرستم
پاسخ
 سپاس شده توسط ♪neGar♪
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  سخنان صادق هدایت
  1309 / آب زندگی - صادق هدایت
  1309 / مرده خور ها - صادق هدایت
  1309 / آبجی خانم - صادق هدایت
  1309/ آتش پرست - صادق هدایت
  1308 / مادلن - صادق هدایت
  1309 / ناطقه - صادق هدایت
  1309 / اسیر فرانسوی - صادق هدایت
  1309 - حاجی مراد -صادق هدایت
  ۱۳۰۸ / زنده به گور - صادق هدایت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان