امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 3.62
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

اون خاطراتمه(:
روزای رفتمه (:
 سپاس شده توسط ❤nila❤ ، ѕтяong
آگهی
سکوت...قانون من است.
وقتی واژه های توان ابراز وضع ندارند!
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓ ، فیفتی ، sama00 ، Actinium
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را 
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓ ، sama00 ، _.sheidg._ ، Actinium ، Faust
آرامش یعنی:
همه ی آدمهای اضافی رو از زندگیت
حذف کنی
فقط با اونی بمونی ک"منم
هیچی نگو فقط بگو
...چشم...
عاشHeart
انه
بیبی موچی?✨?
 سپاس شده توسط baran81 ، sama00 ، Actinium
آذر یادش رفته که پاییز است!
نمی بارد،فقط یخ میزند!
به گمانم کسی به طرز فجیعی
تنهایش گذاشته!
وگرنه اینگونه ماتش نمی برد!?❤️
••بِخَند

••بیخیْال دُنیا
••هَر چی غُصهْ خوردیمْ
••چیزی عوضْ نَشُد Smile
 سپاس شده توسط sama00 ، _.sheidg._ ، Actinium
زیادی #خوب_بودن خوب نیست.

زیادی که خوب باشی، به زیادی خوب بودنت عادت می کنند!

آنوقت کافی ست کمی بد شوی.

همه گمان می کنند زیادی بدی...

سیمین بهبهانی
COME FLY WITH ME
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓ ، Actinium ، sama00
آگهی
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد

من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
عشق یعنی اینکه تو باور کنی
می توانی یک نفر را خَر کنی
.
کِذب را هنگام فعلِ مخ زنی
آنچنان گویی که خود باور کنی
.
با دروغی جور شد گر امرِ خیر
راست را هرگز مبادا شَر کنی
.
عشق همچون تایری تو خالیست
راست گر در آن رَوَد پنچر کنی
.
می شود چون موم در دست اگر
از خودت حرف قلمبه در کنی
.
می توانی گرچه هستی بی سواد
شعرهای خوشگلی از بر کنی
.
خیز و جهدی کن چون حافظ تا مگر
وصف جام و باده و ساغر کنی
.
بعدِ یک مقدار تمرین ، کذب محض
می شود جاری چو لب را تر کنی
.
می شود او عاشق تعریف هایت
اندکی لب را اگر تَرْ تَرْ ( خیس تر ) کنی
.
نزد اَختر چون که بنشینی ، مباد
وصف چشم و ابروی زیوَر کنی
.
پیش زیور نیز چون هستی ، مباد
نقلِ رنگِ گیسوی آذر کنی
.
روی هم رفته نباید پیشِ زن
صحبت از معشوقه ای دیگر کنی
.
از دروغت خار گل می گردد و
می شود تقدیم یک بهتر کنی
.
این چنین عشقی است عشق پر فروغ
زندگی روی ستون های دروغ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بغض قلم ❥ .. 20
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، Đęąđ.ğïřł
ادغام شد
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید

و چه بی ذوق جهانی كه مرا بــــا تو ندید

رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست

چـــــــه سروقت مرا هــــــم به سر وعده كشید

به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها

تپش تبزده نبض مـــــــــرا می فهمید

آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد

مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید

ما بــه اندازه هــــم سهـــــم ز دریا بردیم

هیچكس مثل تـــو ومن به تفاهم نرسید

خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد

ماه طعـــم غـــزلــــــم را ز نگاه تو چشید

من كه حتی پی پژواک خودم می گردم

آخرین زمــزمه ام را همــــه شهر شنید
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان