امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دست نوشته های خودتون

#1
سلام Blush ....


راستش فکر کردم ممکنه بعضی از بچه های انجمن، شعر یا متن بنویسن....

چون خودمم بیشتر وقتا متن مینویسم. برای همین یه تاپیک درست کردم

توی این تاپیک هرکی هر نوشته و متنی ک داره رو بزاره و بقیه درباره متنش نظر بدن و اگه ایده های بهتری رو دارن بهش بگن.خوبیش اینه ک نوع نوشتن متنمون قوی میشه
و میتونیم رفته رفته متن های بهتری رو بنویسیم

امیدوارم همکاری کنید که تاپیک خوب و مفیدی باشه!



خب از خودم شروع میکنم(:



باران می بارد. ارام و بی صدا!
مانند اشک چشم های من، که می بارد بر دشت گونه هایم...
زیر باران ایستاده ام و زل زده ام به اسمان. اسمان نیز دلش گرفته است. حال و هوایش ابریست. مثل حال و هوای این روزهای من...
تو نیز مانند من دلگیری؟ پس ببار!
بی رحمانه ببار که کسی جز خودت دردت را نمی فهمد.
ای اسمان، من نیز مانند تو بی قرارم. بی قرار نگاهش... بی قرار صدایش...
ابتدای کوچه ایستاده ام و انتظار میکشم . تاکه شاید بازگردد.
اینک باران!  ببار...
ببار بر پلک های خیسم... ببار بر شانه های تکیده ام... ببار بر منه خسته...
انگار تو نیز میدانی چه دردی در من است. میدانی چقدر اندوهگینم!
می باری، چون میدانی که خاطراتم را برایم تداعی میکنی. چون میدانی رفتنش را به یادم می اوری.
پس ببار! لیک ارام ببار....
                       نمیخواهم رد پایش پاک شود از کوچه های این شهر...






خب نظر بدید...
COME FLY WITH ME
پاسخ
 سپاس شده توسط *Ramesh* ، omid13790 ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، sama00
آگهی
#2
متن فوق العاده زیبا و احساسی بود Heart به نوشتن ادامه بده!! Heart

******
از درگاه پنجره به آسمان پر ستاره شب مینگرد ... .

دلش گرفته... .

خاطرات تلخ گذشته مانند یک فیلم از جلوی چشمانش میگذرد... .

زیر لب زمزمه میکند :

خدایا منو ببخش!!!

او خود را از پنجره رها کرد... .

او خود را از این دنیا رها کرد... .

اما برای چه؟؟

خودت فکر کن میفهمی Tongue

نظر بدید Rolleyes
پاسخ
 سپاس شده توسط _.sheidg._ ، sama00
#3
(04-11-2017، 13:17)BARAN*Banoo نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
متن فوق العاده زیبا و احساسی بود Heart به نوشتن ادامه بده!! Heart

******
از درگاه پنجره به آسمان پر ستاره شب مینگرد ... .

دلش گرفته... .

خاطرات تلخ گذشته مانند یک فیلم از جلوی چشمانش میگذرد... .

زیر لب زمزمه میکند :

خدایا منو ببخش!!!

او خود را از پنجره رها کرد... .

او خود را از این دنیا رها کرد... .

اما برای چه؟؟

خودت فکر کن میفهمی Tongue

نظر بدید Rolleyes

واسه نظرت خیلی ممنونم Heart  Heart نظر لطفته

ام متنت قشنگه عزیزم ولی میتونی خیلیییی قشنگ ترش کنی... کسی ک داستان کوتاه مینویسه باید چندتا چیزو توجه کنی

اول اینکه توی داستانای کوتاه این نویسندس ک میدونه متن داستانش چیه و خواننده باید تو ذهنش تجسم کنه و داستانشو بسازه

اونجایی ک اومدی دوبار رهاکردو اوردی تو جمله خیلی جمله رو قشنگ نکرده... فعل نباید زیاد تکرار شه.. اونم اینجوری
میتونستی بجاش بنویسی
او خود را از پنجره رها کرد تا از دنیا رها شود... یا شاید
او خود را رها کرد... هم از پنجره و هم از دنیای لکه های سیاه
اینایی ک من گفتم زیاد جالب نیستن ولی خودت فکر کنی ب چیزای قشنگ تریم میرسی

و یه چیز دیگه :
نباید حالت هارو نوشت باید توی متن اجراشون داد... مثلا کلافگی رو میتونن اینجوری اجرا کنن: لباسش را زیرو رو پوشید و ....

درکل داستان نویسی خیلی سخته و همین ک طرح تو ذهنتو روی کاغذ خودش خیلیییی عالیع. هم دستانت هم جمله ها محشرن اما این خورده ریزه هارو درست کنی متنت خیلی عالی تر میشه
COME FLY WITH ME
پاسخ
#4
ممنون که مورد ها رو گفتی Wink
پاسخ
 سپاس شده توسط _.sheidg._


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان