امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مصاحبه سلنا گومز با مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar

#1
سلنا گومز با شماره مارس 2018 مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar مصاحبه کرده است. 
این گفتگو توسط کاترین لانگفورد بازیگر زن نقش اول سریال «سیزده دلیل که چرا» که تهیه‌کنندگی اجرایی آن با سلنا بود انجام شده. 

در پایین به مرور ترجمه این مصاحبه را میخوانیم. 

...

در جایگاه خودت، بهترین بخش سال 2018 کدام بخشش می‌تواند باشد؟

فکر می‌کنم که محیط برای بیان دغدغه‌هایتان امن‌تر شده؛ یا حتی اینکه این حق را پیدا کرده‌اید که مثلا بتوانید بگویید «مطمئن نیستم که توی این فضا احساس راحتی می‌کنم». از لحاظ شخصی با توجه به اینکه با یک چنین وضعیتی از هفت سالگی دست به گریبان بوده‌ام، الان در آرامش‌بخش‌ترین وضعیتی که تاکنون احساس کرده‌ام قرار دارم. حتی در تست‌هایی که می‌دهم حس اعتماد به نفسِ خیلی بیشتری نسبت به گذشته دارم. دیگر روی چیزهایی که قبلا دغدغه‌ام بود تمرکز ندارم، چیزهایی مثل «آیا به اندازۀ کافی بزرگسال به نظرم می‌رسم؟ آیا به اندازه کافی جذابیت جنسی دارم؟ آیا به اندازه کافی باحال هستم؟ آیا به اندازه کافی خوب و باشکوه هستم؟». این نوع مسائل همیشه به ذهنم می‌آمد اما الان یک خرده احساس آزادی بیشتری می‌کنم. 


تو از همان ابتدای نوجوانی مشهور بودی. چیزی هست که به نظرت به این خاطر از دست داده باشی؟

شاید اوقات زیادی را به فکر کردن دربارۀ اینکه زندگی‌ام می‌توانست چگونه بوده باشد گذرانده‌ام؛ اما الان دیگر سعی می‌کنم فقط شکرگزار آن چیزی که هستم باشم. نمی‌خواهم آدمی باشم که دایم با خودش می‌گوید «آخ...کاش زندگیم جوزِ دیگه‌ای بود». این به نوعی همان‌چیزی است که برای من جواب داده. من الان در جایگاهی قرار گرفته‌ام که ارزش حریم شخصی را می‌دانم و می‌دانم که چم و خم کار چگونه است؛ و از زمانی که این مسائل را شناخته‌ام و آنها را پذیرفته‌ام تا حدی نترس‌‌تر شده‌ام. تمام این مسائل را در برابر تواناییِ داشتن زندگی‌ای که الان دارم هزینه‌ای ناچیز می‌بینم. 


ادامه دارد...


مصاحبه سلنا گومز با مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، omid13790
آگهی
#2
اولین خرید عمده‌ات در دنیای مد چی بود؟

یک کیف لپتاپ Louis Vuitton که درست بعدِ گرقتن اولین چک بزرگم گرفتم. یادم می‌آید که نگران از این بودم که دارم قاطی می‌کنم؛ پس می‌خواستم وانمود کنم که یک زن مشغله هستم که نیاز دارد همه چیزهای مهمی که به آن نیاز دارد را با خودش حمل کند؛ ولو اینکه در حد برق لب‌ها و یک لپتاپ باشد.


تو دقیقا در دلِ عرصه مد بزرگ شده‌ای: خودت چطور سبک شخصی‌ات را توصیف می‌کنی؟

کاملا غیر رسمی و کژوال. هر چند آدمی نیستم که سخت کار بکنم، اما به نظر می‌آید که دارم سخت کار می‌کنم. [خنده].


تو بی‌شک ملکۀ بلامنازع اینستا هستی: چطور حدِ فاصل میان سلنای عمومی و سلنای شخصی را ترسیم می‌کنی؟

در ساده‌ترین حالت می‌توانم بگویم که رابطه من با اینستاگرام پیچیده است. این رسانه در میان جنجالِ تمامِ مردمی که در تلاشند زندگی‌ام را بر من دیکته کنند به من صدایی را بخشیده، که به من اجازه می‌دهد بگویم: «آی...من قراره این رو ارسال کنم، و این قراره مسؤول تموم اون 1200 استوری‌ای که مردم فکر میکنن جالبه اما نیست و حتی واقعی هم نیست باشه».  این‌گونه است که این ابزار به من قدرت می‌بخشد، چون این‌ها صدای من و کلمات من و حقیقت من هستند. تنها چیزی که باعث نگرامی من می‌شود این است که افراد هم سن و سال ما تا چه حد برای رسانه‌های اجتماعی ارزش قائل می‌شوند. درست است که این ابزار یک رسانه فوق‌العاده است، اما از بسیاری جهات این وسیله به افراد جوان از جمله خودم، یک بازنمود و تلقی غلط از آنچه می‌تواند واقعا مهم باشد ارایه می‌دهد. علی ای حال، بله، این یک رابطه پیچیده است؛ و احتمالاً یکی از مشکل‌ترین روابط من. 


مصاحبه سلنا گومز با مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar 1
پاسخ
 سپاس شده توسط omid13790
#3
شنبه شب‌ها معمولاً چکار می‌کنی؟

بستگی دارد: اگر حسّ و حال رفاقت خواهرانه داشته باشم، با خواهرم گریسی وقت‌گذرانی خواهم کرد. او از بسیاری جهات بالغ‌تر از من است و الان چهار سال‌اش است [خنده]. حقیقتش خیلی علاقه‌ای به مکان‌های مُدِ روز و فشن ندارم؛ به همین خاطر افراد می‌دانند که نباید من را به چنین جاهایی دعوت کنند، چون نمی‌روم. از رفتن به رستوران خوشم می‌آید، و معمولاً به رستوران‌های زنجیره‌ای Chili’s هم می‌روم. دوست دارم به رستوران‌های چیلی بروم و سس queso و چیپس صرف کنم. از رقص هم خوشم می‌آید. واقعا به رقص هم مشغول می‌شوم. از خُل‌بازی با دوستانم خوشم می‌آید.


پیشینۀ مکزیکی‌ات چقدر برایت مهم است؟

خیلی زیاد. هر روز در آینه به خودم نگاه می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم: «کاش بیشتر اسپانیولی بلد بودم.» موقع بازی کردن در سریال "جادوگران محله ویورلی" را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. فکر کنم آن موقع 15 یا 16 سالم بود. هر جمعه ضبط‌ زنده داشتیم و در یکی از همین روزهای جمعه یک زن مجرد با چهارتا از بچه‌هایش آمده بودند. او یک زن لاتین بود و با گریه به سمتِ من آمد. بچه‌هایش خیلی هیجان‌زنده شده بودند، اما من بیشتر به مادرشان توجه کردم و رفتم به طرفش و بغلش کردم و پرسیدم: «هی...حالتون خوبه؟» آن زن گفت: «این مساله واقعا برای دخترهای من باورکردنی نیست که ببینند یک دختر لاتین می‌تواند به یک چنین جایگاهی برسد و رویاهایش را به واقعیت بدل کند؛ کسی که خب می‌دونید چشم‌آبی و بلوند هم نیست». من آن موقع به خوبی منظورش را درک می‌کردم. خودِ من وقتی کوچکتر بودم آیدلم هیلاری داف بود. یادم می‌آید که دلم می‌خواست چشم‌های آبی می‌داشتم. به همین خاطر فکر می‌کنم از همان موقع فهمیده بودم که این موضوع برای مردم اهمیت دارد. هر چند اخیراً چیزهایی را با پدرم تجربه کردم که سرشار از احساسات نژادی بود، اما اکثر اوقات سعی می‌کنم مسائل حرفه‌ام را از فرهنگم جدا کنم، چون نمی‌خواهم وقتی مردم هیچ شناخت درستی ازم ندارند من را بر حسب ظواهرم مورد قضاوت قرار بدهند. اما الان بیش از هر زمان دیگری به آن افتخار می‌کنم. ولی هنوز هم نیاز دارم که زبان اسپانیایی یاد بگیرم [خنده].


نسل هزاره (هم نسل های سلنا و بعد آن) خیلی بخاطر لوس بودن و سر به هوایی و نداشتن هدف تحت فشار قرار می‌گیرند. فکر می‌کنی این قضاوت ناعادلانه‌ای دربارۀ ماست؟

من فکر می‌کنم هزاره‌ای‌ها خیلی بیش از آنچه واقعا تصور می‌شود باهوش‌ باشند. ما باهوش‌تر آن چیزی هستیم که نشان می‌دهیم؛ و بخاطر بزرگ شدن در دنیای وب چیزهای بیشتری از جهان بیرون پیش روی ماست، که خودِ این موضوع البته می‌تواند کمی نگران‌کننده هم باشد. 


مصاحبه سلنا گومز با مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar 1
پاسخ
#4
فکر می‌کنی چه چیزی نسل ما را از نسل‌های پیشینی که ازش سر بر آوردیم متمایز می‌کند؟

بنیادین‌ترین تمایز من فکر می‌کنم آزادی بروز و بیان خویشتن باشد و اینکه ما قادر هستیم همانی باشیم که واقعا هستیم بدون اینکه از آن احساس شرم یا تأسف بکنیم. از این بابت باید ممنون اینترنت هم باشیم، چون به واسطه آن شما متوجه می شوید که مهم نیست که شما کی هستید، چون می‌دانید که در هر حال تنها نیستید. ممکن است یک دختر یا پسری که در جنوب یا هر جای دیگری رشد کرده، از اینکه خودش باشد احساس آشفتگی یا ترس داشته باشد، چون احساسشان این است که چیستی و هویتشان درست نیست. اما الان می‌توانند آدم‌هایی را در اطراف خودشان ببینند که فارغ از دردها، علایق و انگیزش های پنهان و اسرار زندگی می‌کنند. من واقعا تصورم این است که اسرار ناگفته و بروز داده‌ نشده آدم را می‌کُشد. شما ناگریز هستید که بخش زیادی از هویت و چیستی خودتان را بخاطر خانواده یا هر کس دیگری پنهان کنید و فکر می‌کنید که بخاطر متفاوت بودنتان بده می‌شوید. از همین رو این بسیار قدرتمندانه است که می‌بینیم نسل ما این محدودیت‌ها و سدها را پشت سر گذاشته و دیگران را هم به چنین مرام و مسلکی تشویق می‌کند. یک نوع حس آزادی‌ای در نسل ما وجود دارد که نسل‌های پیشین قادر به کسب آن نبودند. 


برزگترین سرمشقت در دنیای زنان کیست؟

مریل استریپ همیشه یکی از آیدل‌های من بوده، بخاطر ذوق و توانایی‌اش در صادق بودن با خودش و در عین حال بازی کردن یک چنین شخصیت‌های پیچیده و سختی. شیوه حرکت بدنش را در بازی خیلی دوست دارم. چنین حسی را نسبت به گریس واندر‌-وال نیز دقیقا دارم که حدودا 14 سالش است. پارسال در مراسم جوایز زنان موسیقی بیلبورد در کنار تمام این افراد بودم اما گریس یک درخشش دیگری داشت. او معرفت و خردی را نسبت به خودش دارد که من برای خودم آرزو می‌کنم. آه، أمل کلونی را هم واقعا دوست دارم. می‌دانم که کمی عجیب به نظرم خواهد رسید، اما من درباره أمل خیلی مطالعه کرده‌ام. او واقعا فوق‌العاده است؛ شیوه صحبت کردنش و آنچه که برایش می‌جنگد. فکر کنم یک جورهایی همه جا سرک می‌کشم.


اگر می‌توانستی جایت را با یکی از هنرمندان گذشته عوض کنی، او چه کسی بود؟

یا آدری هپبورن یا مولی رینگوالد در دهه هشتاد. چقدر واقعا می توانست شگفت‌انگیز باشد؟ او موهایی سرخ داشت و کک‌مکی بود و به طرزی باورنکردنی باحال بود. هنوز هم می‌خواهم مثل او در فیلم Pretty in Pink لباس بپوشم. 


فکر می‌کنی سال 2018 نسبت به سال گذشته سال بهتری باشد؟

می‌خواهم جواب بدهم بله، چون واقعا درباره خودم چنین اعتقادی دارم. هر کسی که من را بشناسد می‌داند که همیشه برای من سلامتی و نشاط در ارجحیت قرار دارد. در این چند مدت خیلی بخاطر افسردگی و اضطراب دچار مشکل بودم و درباره این مسائل را هم زیاد صحبت کردم، اما خب حقیقتش احساسم به من می‌گوید هرگز نمی‌توانم به این مشکلات غلبه کنم. هرگز روزی نخواهد رسید که مثلا پیش خودم بگویم «حالا دیگه کاملا خوب و رو‌به‌راه هستم – بالاخره پیروز شدم!». فکر می‌کنم این مبارزه‌ای است که در تمام طول زندگی‌ام می‌باید با آن دست و پنجه نرم کنم. و با این مساله هم مشکلی ندارم، چون می‌دانم که پیش از هر چیزی خودم را انتخاب کرده‌ام. سال جدید را دارم با یک چنین تفکری شروع می‌کنم. می‌خواهم از سلامتی خودم اطمینان داشته باشم. اگر وضع آن خوب باشد، چیزهای دیگر خودش جور می‌شود. اما خب اهداف از پیش‌تعیین‌شده‌ای هم برای خودم ترسیم نکرده‌ام، چون نمی‌خواهم اگر به آنها دست پیدا نکردم احساس یأس و نومیدی بکنم؛ اما روی آثار موسیقی‌ام می‌خواهم کار بکنم. در این چند مدت آلبوم جدیدم همواره در حال طی کردن فرایند تولید بوده. وقتی مردم علتش را سوال می‌کنند جوابم کاملا صادقانه است: چون من آماده نبوده‌ام. به بیان روشن‌تر نسبت به جایگاهی که تا الان موسیقی‌ام در آن قرار داشته آن اندازه که باید حس خوشایندی ندارم. اگر بخواهد 10 سال هم طول بکشد مهم نیست. الان دیگر می‌خواهم نسبت به تمام کارهایی که انجام می‌دهم هدفمند و کنترلی عمل بکنم. 

پایان
جمعه 1396/12/11

مصاحبه سلنا گومز با مجله هارپرز بازار Harper's Bazaar 1

پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مصاحبه جدید با علی سورنا
  سلنا و جاستین دوباره با هم :)
  دکوراسیون منزل زیبای سلنا گومز*خیلی خوجله ^__^
Music سلنا گومز رکورد اینستاگرام را شکست!
Music حمایت سلنا گومز از مهاجران غیرقانونی
  سلنا گومز: سرانجام به سنی رسیده‌ام که تنها بودن را دوست دارم
  سلنا گومز: آهنگ‌هایی که از لحاظ عاطفی با مردم ارتباط برقرار می‌کنند محبوب من هستند
  واکنش رئیس اینستاگرام به انتقادات سلنا گومز
  معنی نوشته پروفایل سلنا چیست؟ Light, space, zest -that’s God
  بیل مری: مامان کاش زنده بودی سلنا را می دیدی!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان