امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشقانه های معاصر(بخش اول:فاضل نظری، گریه های امپراتور)

#1
در این موضوع ها سعی دارم برترین اشعار معاصر رو براتون جمع آوری کنم

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

فاضل نظری

----------------------------------------------
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
فاضل نظری

---------------------------------------------------

عاشقانه های معاصر(بخش اول:فاضل نظری، گریه های امپراتور) 1

به دریا می زنم ! شاید به سوی ساحلی دیگر

مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر



من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم

که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر



به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم

به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر



من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم

مرا می ساختند ای کاش ، از آب و گلی دیگر



طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد

من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر



به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم

مگر بیدار سازد غافلی را ، غافلی دیگر


فاضل نظری


----------------------------------------------
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مــــی کردم
«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

نتوانست  فـــرامــــوش  کند  مستــــی  را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت

کـــی بـــــه انداختن سنگ پیاپـی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
فاضل نظری

---------------------------------------------------

نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه

که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه



من محال است به دیدار تو قانع باشم

کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه



به تمنای تو دریا شده ام! گرچه یکی ست

سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه



گفتم این غم به خداوند بگویم، دیدم

که خداوند جدا کرده زمین را از ماه



صحبتی نیست! اگر هم گله ای هست از اوست

می توانیم برنجیم مگر ما از ماه!

"فاضل نظری"


اگه نکته ای هست یا شاعری رو میشناسین یا شعر خوبی سراغ دارین حتما بگین که تو پست های بعدی بزارم
سپاس و نظر هم که فراموشتون نشه دیگه(اینا انگیزه ی ماست وگرنه چجوری بفهمیم خوشتون اومده یا نه؟)
The night is dark and full of terrors
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart داستان عاشقانه غمگین
  | فاضل نظری |
  سمفونی عشق در داستان کوتاه عاشقانه!
  کدام کتاب برای نخستین بار تحولات ادبی و هنری معاصر را نشان داد؟
  لالایی عاشقانه
Smile انتشار نامه‌های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس!
Thumbs Up خیابان‌های شهر به نام شاعران معاصر شد!
Big Grin نامه‌های عاشقانه در «سارا سلام»
Big Grin برگزاری همایش «زنان در ادبیات معاصر ترکیه»
Thumbs Up بازگشایی «کتابخانه تخصصی تاریخ معاصر ایران»

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان