امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین فروشی

#1
شريك بن عبد اللَّه نخعى، از فقهاى معروف قرن دوم هجرى، به علم و تقوا معروف بود.

مهدى بن منصور، خليفه عباسى، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند، ولى شريك بن عبداللَّه براى آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نمى‏رفت. و نيز خليفه علاقه‏مند بود كه «شريك» را معلم خصوصى فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد.

شريك اين كار را نيز قبول نمى‏كرد و به همان زندگى آزاد و فقيرانه‏اى كه داشت قانع بود.

روزى خليفه او را طلبيد و به او گفت: «بايد امروز يكى از اين سه كار را قبول كنى: يا عهده‏ دار منصب «قضا» بشوى، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كنى، يا آنكه همين امروز ناهار با ما باشى و بر سر سفره ما بنشينى.».

شريك با خود فكرى كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومى بر من آسانتر است.

خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براى شريك تهيه كن. غذاهاى رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند.

شريك كه تا آن وقت همچو غذايى نخورده و نديده بود، با اشتهاى كامل خورد.

خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت: «به خدا قسم كه ديگر اين مرد روى رستگارى نخواهد ديد.».

طولى نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده‏ دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقررى نيز معين شد.

روزى با متصدى پرداخت حقوق حرفش شد. متصدى به او گفت: «تو كه گندم به ما نفروخته ‏اى كه اينقدر سماجت مى‏كنى؟».

شريك گفت: «چيزى از گندم بهتر به شما فروخته ‏ام، من دين خود را فروخته‏ ام.»

مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18 (داستان و راستان)، ص: 255 به نقل از مروج الذهب مسعودى، جلد 2، حالات مهدى عباسى.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
LIFE
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان تن فروشی برای فرار از فقر
  داستان کوتاه چند می فروشی؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان