امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زیر باران

#1
زیر بارون 

میوه شُ گرفته 

لاتِ میدون شوشِ برا خودش 

از تو هجره ش زده بیرون داره میره خونه 

یه دفعه دید اثاثِ طرفُ رو ریختن زیر بارون

یه زنُ و دخترم کنار خیابون وایسادن 

رو به دیوار کردن ،مردم نبیننشون ، خجالت بکشن

یه بنده خدایی ام هی افتاده به پای یکی آقا تورو خدا بزار یه ماهی اثاثم اینجا بمونه ، زن و بچه م اسیر نشن

اومد جلو ، گفت : چه خبرِه؟

گفت طِیّب خان یه سالِ کرایه ندادِ 

یه نگا کرد طِیّب ، دید زنُ بچه ش روشونو به دیوار کردن از خجالت 

داشت فکر می کرد با خودش ، یه مرتبه صاحب خونه اومد گفت : سید بیا این وسیله تم جا مونده 

هر چی پول داشت داد ، گفت الباقیشم بیا دم هجره بگیر کرایۀ یه سالش رو میدم سال دیگه شم من میدم 

بزار وسایلشونو تو خونه خودشم کمک کرد 

همه وسائل رو گذاشت تو خونه ، زنُ بچه شم گفت برید تو خونه ، اینجا واینسید 

ناموسِ سید درم در خونه 

درُ بست زیر بارون داشت میرفت ، سید درِ خونه رو وا کرد دنبالش دوید 

گفت هر چی هستی باش 

آبرومو خریدی مادرم آبروتو بخُرهِ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
The truth of love is living in heaven with you
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان