امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان گروهي

#1
يه داستان بسازيم با هم ديگه

يعني من يه جمله ميگم بعد نَفَر بعدي جمله رو ادامه ميده تا يه داستان درست بشه بعد من داستانو تو يه تاپيك جدا تايپ ميكنم تا نظراتونو راجب داستان گروهي بگيد

حالا جمله من : رفتم خونه و ديدم كه عشقم ....

ادامش بديد Heart

بدويين
پاسخ
آگهی
#2
رفتم خونه ودیدم عشقم بهم پیام داده بریم بیرون می خوام ببرمت یه جایی فقط خوش بگذرونیم
پاسخ
#3
رفتم خونه ودیدم عشقم بهم پیام داده بریم بیرون می خوام ببرمت یه جایی فقط خوش بگذرونیم اولش قبول نکردم کہ باھاش برم اما دیدم خیلی اصرار میکنہ و میگہ خوش گذرونی ھست گفتم باشہ میام گفت خودم شب میام دنبالت شب شد ھمون ساعتی کہ گفتہ بود اومد رفتم پیشش بعداز سلام و احوال پرسی سوار ماشین شدیم و رفیم. . .
یادش بخیر قبلنا یچیزی
بنام قلب توی سینم میکوبید
@a®¥a
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Information چرا کور شد!؟! داستان واقعی از یه پسر بچه ی نابینا
Question |عجایب و تئوری های داستان Tag Der Toten|
  0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0
  10 داستان ترسناک جدید و کوتاه که مو به تنتان سیخ میکند.اگه سپاس میدی بیا.
Lightbulb داستان دو کلمه ای ؟!!!!
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک
Tongue داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا
  میخای داستان بنویسی یا بشنوی؟؟؟ رمان چی ؟؟؟ پس بیاتوووو
  داستان ترسناک _ روژان
  کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا تنها در 12 کلمه(جالب)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان