دنیای تاریک من | my dark world [ عجیب و ترسناک ]

[Волшебник]

scp چیست +16

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


یه سازمان هست به نام SCP fondation که در واقع کاملش میشه secure contain protect که کارش پیدا کردن موجودات و اتفاقات غیرطبیعی و محافظت از مردم در مقابل خطراتی که تهدیدشون میکنه هست

در واقع scp ها میشن همین موارد یا موجودات خطرناک که با کد نام گذاری میشن مثلا تصویر بالا SCP-173 هست تا به امروز هزاران گونه SCP متفاوت در سازمان طبقه بندی شدن این بنیاد توسط دولت پشتیبانی مالی و نظامی میشه و وظیفه نگهداری و مهار قدرت و مطالعه روی رفتار این موجودات رو برعهده داره. تعدادی از scpها داخل سازمان و بعضی بخاطر ناتوانی در جابه جایی و انتقالشون به سازمان در محلی که پیدا شدن زندانی و نگهداری میشن و حتی برای بعضی SCP ها تکنولوژی برای زندانی و یا حتی نابود کردنشون وجود نداره چون ماهیتی فراطبیعی دارن

تعداد این سازمان ها زیاده چون توی خیلی از کشورها بصورت مخفی و تحت محافظت شدید فعالیت دارن

گاهی برای تحقیق روی SCP ها از زندانی هایی که حکم اعدام دارن استفاده میشه. به این زندانیا دسته D میگن

این سازمان SCP هارو از نظر سختیِ مهار و نگهداری کلاس بندی میکنه

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

1- SAFE: این SCP ها ناهنجاری هایی هستند که به راحتی و با خیال راحت مهار می شوند. این اغلب به این دلیل است که بنیاد در مورد SCP به اندازه کافی تحقیق کرده است و محدود کردن آن به منابع قابل توجهی نیاز ندارد یا ناهنجاری ها به فعال سازی یا تحریک خاص و آگاهانه ای نیاز دارند. با این حال ، طبقه بندی SCP به عنوان ایمن به این معنی نیست که کار با آن یا فعال کردن آن خطری ندارد.

2- EUCLID: این گروه خطرناک هستن و نگهداریشون نیاز به شرایط خاص داره و انسان نباید بهشون نزدیک بشه
معمولاً به این دلیل است که SCP به اندازه کافی درک نشده یا ذاتاً قابل پیش بینی نیست و می تواند خودش عمل یا فکر کند. Euclid بزرگ ترین کلاس scp هاست و اگر SCP به راحتی در هیچ یک از کلاسهای استاندارد دیگر قرار نگیرد ، در این کلاس قرار خواهد گرفت.

3- KETER:

SCP های کلاس Keter ناهنجاری هایی هستند که به طور مداوم یا قابل اطمینان قابل کنترل نیستند، روشهای مهار اغلب گسترده و پیچیده هستند. بنیاد اغلب به دلیل عدم درک صحیح از ناهنجاری یا فقدان فناوری مناسب برای مهار یا مقابله با آن ، نمی تواند به خوبی از این SCP ها استفاده کند. Keter SCP الزاما به معنای خطرناک بودن SCP نیست ، فقط مهار آن بسیار دشوار یا پرهزینه است.

4- THAUMIEL: این scp ها دسته بندی سری هستن و در شرایط کنترل شده به سازمان کمک میکنن بعنوان مثال برای نابودی یا مهار scp های دیگه در مواردی از اونا استفاده میشه.

5- EXPLAINED :

SCP هایی که مطالعه و تحقیق بر روی اونا کامل شده و یا چون از نظر علمی رفتار این ناهنجاری قابل توضیح شده در این دسته قرار گرفته

6- NEUTRALIZED: این دسته scpهایی هستند که عمدی یا تصادفی کشته شدن یا ازکار افتادن (در مواردی که scp مورد نظر به هیچ وجه قابل کنترل و نگهداری نباشه ممکنه از بینش ببرن).

7- Unknown/ESOTERIC:

scpهایی که توانایی تعریف نشده و متفاوتی دارن در دسته های دیگر قرار نمیگیرن اینجا دسته بندی میشن.

8- APOLLYON: قدرت نابودی وسیعی دارن و میتونن یه آخرالزمان بوجود بیارن ولی بسیار هوشمندن و تا دلیلی برای این کار نباشه کاری نمیکنن. این دسته بندی در حال حاضر حذف شده و هیچ اطلاعاتی ازش در دسترس نیست.




خب بریم که واستون چندتا از SCP ها که بنظرم جالب بودنو معرفی کنم

SCP-096

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

این scp در دسته EUCLID نگهداری میشه

قدش بین 2 تا 2.5 متره و دهنش 4 برابر انسان عادی باز میشه

وقتی تنهاست فعالیت خاصی نداره و بسیار گوشه گیره ولی اگه شخصی اونو ببینه این scp بسیار خشمگین میشه و تا اون شخص یا اشخاص رو نکشه آروم نمیگیره بسیار سریع حرکت میکنه و جیغ هایی میکشه که سیستم عصبی رو تحریک و شخص سست میشه و فرار کردن براش سخت میشه

در صورت آزاد بودنش ممکنه باعث کشتار سریالی مردم بشه پس واقعا خطرناکه

ممکنه یه انسان آزمایشگاهی و تغییر ژنتیک داده شده باشه یه ویدیو هم هست که به این موجود نسبت داده شده

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
!!
مدت زمان: 24 ثانیه

SCP-173

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


این scp هم در دسته EUCLID قرار میگیره و از عجیب ترین scp هاست و مورد علاقه خودمم هست

قدش نزدیک به 3 متر و از بتن و میلگرد ساخته شده تحت مراقبت شدیده

این موجود علائم حیاتی نداره و مشخص نیست چجوری و با چه نیرویی حرکت میکنه ولی رفتار جالبی داره و اونم اینه که تا وقتی کسی بهش نگاه میکنه حرکت نمیکنه و اون شخص اگه جونشو دوس داره نباید پلک بزنه یا جای دیگه ای رو نگاه کنه چون زمانی که چشم ازش برداشته بشه این موجود در یک آن جلوی شخص ظاهر میشه و گردنشو خرد میکنه و میشکنه بسیار قدرتمنده و وقتی تنها بمونه صدای حرکت کردنش شنیده میشه و خودشو به کف زمین میکشه و ترشحات خون و مدفوع به جای میذاره

برای تمیز کردن محیط نگهداریش حداقل 3 نفر از دسته D (همون زندانیا که گفتم) رو بکار میگیرن

1نفر کف رو تمیز میکنه دو نفر دیگه همواره به موجود نگاه میکنن که حرکت نکنه و با هماهنگی هم نوبتی پلک میزنن

کلیپ واقعی ازش موجود نیست ولی این کلیپ انیمیشنی تقریبا مفهومو میرسونه

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
!!
مدت زمان: 2 دقیقه 19 ثانیه

خب فعلا همین دوتا کافیه

حالا اصل ماجرا چیه : SCP fondation در واقع یک سایته که ناهنجاری ها و موجودات خیالی ترسناک رو طبقه بندی و آرشیو میکنه هیچکدوم واقعی نیستن و خود سایت هم بارها این مورد رو تایید و تاکید کرده ولی خیلی بامزن من خوشم اومد ازشون و بنظرم ارزش پست شدنو داشتن. در نوشتن مطلب گاهی اغراق شده و بعضی موارد هم ذکر نشده و یا بدلیل غیرمنطقی بودن به سلیقه نویسنده تغییر کوچکی کرده. در صورتی که متن اصلی هر scp رو خواستید در سایت اصلی جستجوش کنید.

آدرس سایت: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.scpwiki.com

ولی کی میتونه ثابت کنه چنین بنیادی واقعا وجود نداره و موجودات ترسناک این چنینی مخفیانه نگهداری نمیشن یا حتی خودشون بوجودشون نمیارن؟

هوم؟؟؟ هووووم؟؟؟

spc های بیشتری ترجمه و در این آدرس منتشر میشن

http://scp-room.blog.ir

[Волшебник]

هفت گناه کبیره

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


‌‌7 شخصیت انیمیشن باب اسفنجی براساس 7 گناه اصلی انجیل طراحی شده اند:

باب اسفنجی: هوس
اختاپوس: خشم
خرچنگ: طمع
حلزون: شکم پرستی
پلانگتون: حسادت
پاتریک: تنبلی
سنجاب: تکبر

[Волшебник]

سایت "Pink Meth"در دارک وب!! ((:

پینک مث "Pink Meth" فروشگاهی در دیپ وب بود که مردها میتونستن در اون عکس های لخت دوست دخترای قبلیشونو به مبلغ بالایی به فروش بگذارند.

پینک مث این عکس هارو همراه اسم ، شماره تلفن ، ادرس خونه و بقیه اطلاعات لازم در اونجا قرار میداد

و بعد یه دلال به خونه ی قربانی فرستاده میشد و بهش میگفت که یا باید مبلغ هنگفتی برای پاک شدن اون اطلاعات بپردازه و یا اونا اطلاعاتش رو توی تمام دارک وب منتشر میکنن.⛓ -_- و اینطوری شخص میتونه انتفام سختی بخاطر جدا شدن دوست دخترش ازش بگیره ...... یعنی ذهن آدما چقدر میونه تاریک باشه که سازنده سایت به همچین فکری رسیده ×_×

[Волшебник]

حرف های ترسناک بچه ها ! ((:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


** با دختر 7 سالم داشتیم در جنگل بین درخت ها قدم میزدیم. ناگهان ایستاد. سکوت خیلی عمیقی بود بعد گفت: درختان نیاز به قربانی دارند.


**به عنوان پزشک داوطلب در یک منطقه محروم مرزی کار میکردم. پسری 5 ساله را داشتم معاینه میکردم که ناگهان گفت: برادر تو زندگی من را در طوفان شن نجات داد. آن پسر روستایی بود. در خانه درس میخواند و تلویزیون نداشتند و برادر من در عراق سرباز بود.


**ما هممون میمیریم! آره عزیزم ولی این فقط بخشی از..... -تو قراره بمیری!


**پسر سه سالم گاهی یک ترانه قدیمی لهستانی رو زمزمه میکنه که مادر بزرگ همسرم عادت داشت برای بچه ها بخونه. او قبل از به دنیا اومدن پسرم فوت کرد و ما لهستانی صحبت نمیکنیم و آهنگ لهستانی گوش نمیکنیم.


**دخترم وقتی 5 سالش بود گفت: مامان تو بهترین مامانی هستی که من تا به حال داشتم، گفتم: من تنها مادری هستم که تو داشتی، گفت: نه تو سومی هستی ولی بهترینی!


**با پسر 5 ساله داشتم در قبرستان راه میرفتم که پسرم گفت: مامان اون آقا با ژاکت قرمز کیه داره دست تکون میده؟ نگاه کردم کسی نبود. پسرم دست تکون داد و گفت داره به سمت ما میاد!


**دختر 4 سالم نیمه شب من رو از خواب بیدار کرد، گفتم: چی لازم داری؟ گفت: من میخوام یک بخشی از تورو داشته باشم تا همیشه پیشم باشه، مثلا انگشتت رو.


**برای پسرم یک عروسک خرگوش سفید خریدم، او گفت: من زمانیکه پدر تو بودم یک عروسک دقیقا شبیه این برای تو خریدم و بعد دیگر تو مرا ندیدی. پدرم وقتی 14 سالم بود ما را ترک کرد و قبل از اینکه برود یک خرگوش به من داد. او سال بعدش مرده بود.


**پسر 5 ساله: میتونم باهات ازدواج کنم؟ من: متاسفم عسلم من نامزد دارم. پسر 5 ساله: (یکم فکر میکنه) اگر بمیره چی؟


**یه روز خیلی خوب با پسرم رفتیم پیک نیک. یهو دستم رو گرفت و فشار داد و گفت: مامان وقتی تو بمیری یک کوچولوی تورو با پوستت درست میکنم تا همیشه پیشم بمونی!


**قرار بود برادر زادم رو بخوابونم ولی او نمیتونست بخوابه. میگفت تا زمانیکه او پسره تو کمد داره نگام میکنه نمیتونم بخوابم. تصمیم گرفتیم بریم ساحل بازی کنیم.


**نیمه های شب در تاریکی از خواب بیدار شدم. فکر کردم کسی صدام زده ولی همه جا ساکت بود. متوجه نشدم بچه سه سالم دقیقا کنار تختم واستاده تا اینکه در گوشم زمزمه کرد: من زمانیکه یک پدر بزرگ بودم مجموعه ای قطار داشتم.


**پسرعموی 5 ساله ام بهم شیرینی تعارف کرد وقتی اومدم یکی بردارم گفت:"تو نه ، داشتم به پشت سریت میگفتم" هیچکس پشت من نبود !


**داشتم پسرم رو برای خواب آماده میکردم که بهم گفت:"خداحافظ بابا" بهش گفتم:"نه، این موقع باید بگیم شب بخیر" گفت:"میدونم، اما این بار خداحافظ" مجبور شدم چند باری بهش سر بزنم تا مطمئن بشم هنوز همونجاست.


**داشتم به پسر کوچیکم توضیح میدادم چطوری سیب زمینی میکارن بهم گفت:"میدونم، وقتی مرد بزرگسالی بودم انجامش میدادم"


**دختر 5 ساله ام :"مامان باید دوتا از باربی هام رو بندازی دور" -"چرا؟ +"چون برمیگردن و نگام میکنن"


** یه شب زمانی که دخترم 4 سال داشت شنیدم داره صحبت میکنه بنابراین وارد اتاقش شدم و پرسیدم:" عزیزم، با منی؟" دخترم گفت:"نه، با یه پسر بچه که تو کمدم زندگی میکنه میزدم... اون مرده!"


**شب بود و تو جاده داشتم رانندگی میکردم که از کنار یه خونه بزرگ متروکه بدون اینکه هیچ چراغی روشن باشه رد شدیم که پسرم یه دفعه شروع کرد به دست تکون دادن! و گفت:"یه دلقک اون جاست!" دیگه هیچ وقت از اون جاده رد نشدم! ...


** دختر 5 ساله ام کابوس میدید و گاهی هم با جیغ از خواب میپرید یه شب بهش گفتم :"چیزی نیست عزیزم مامان اینجاست" به پشت سرم نگاه کرد و جیغی کشید:"مامان؟ اونی که پشت سرته کیه؟؟..."

همه ی اینایی که خوندین واقعی بود!
پشماتون ریخت نه؟ ((:

[THEDARKNESS]

حرف های ترسناک بچه ها ! ((:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


** با دختر 7 سالم داشتیم در جنگل بین درخت ها قدم میزدیم. ناگهان ایستاد. سکوت خیلی عمیقی بود بعد گفت: درختان نیاز به قربانی دارند.


**به عنوان پزشک داوطلب در یک منطقه محروم مرزی کار میکردم. پسری 5 ساله را داشتم معاینه میکردم که ناگهان گفت: برادر تو زندگی من را در طوفان شن نجات داد. آن پسر روستایی بود. در خانه درس میخواند و تلویزیون نداشتند و برادر من در عراق سرباز بود.


**ما هممون میمیریم! آره عزیزم ولی این فقط بخشی از..... -تو قراره بمیری!


**پسر سه سالم گاهی یک ترانه قدیمی لهستانی رو زمزمه میکنه که مادر بزرگ همسرم عادت داشت برای بچه ها بخونه. او قبل از به دنیا اومدن پسرم فوت کرد و ما لهستانی صحبت نمیکنیم و آهنگ لهستانی گوش نمیکنیم.


**دخترم وقتی 5 سالش بود گفت: مامان تو بهترین مامانی هستی که من تا به حال داشتم، گفتم: من تنها مادری هستم که تو داشتی، گفت: نه تو سومی هستی ولی بهترینی!


**با پسر 5 ساله داشتم در قبرستان راه میرفتم که پسرم گفت: مامان اون آقا با ژاکت قرمز کیه داره دست تکون میده؟ نگاه کردم کسی نبود. پسرم دست تکون داد و گفت داره به سمت ما میاد!


**دختر 4 سالم نیمه شب من رو از خواب بیدار کرد، گفتم: چی لازم داری؟ گفت: من میخوام یک بخشی از تورو داشته باشم تا همیشه پیشم باشه، مثلا انگشتت رو.


**برای پسرم یک عروسک خرگوش سفید خریدم، او گفت: من زمانیکه پدر تو بودم یک عروسک دقیقا شبیه این برای تو خریدم و بعد دیگر تو مرا ندیدی. پدرم وقتی 14 سالم بود ما را ترک کرد و قبل از اینکه برود یک خرگوش به من داد. او سال بعدش مرده بود.


**پسر 5 ساله: میتونم باهات ازدواج کنم؟ من: متاسفم عسلم من نامزد دارم. پسر 5 ساله: (یکم فکر میکنه) اگر بمیره چی؟


**یه روز خیلی خوب با پسرم رفتیم پیک نیک. یهو دستم رو گرفت و فشار داد و گفت: مامان وقتی تو بمیری یک کوچولوی تورو با پوستت درست میکنم تا همیشه پیشم بمونی!


**قرار بود برادر زادم رو بخوابونم ولی او نمیتونست بخوابه. میگفت تا زمانیکه او پسره تو کمد داره نگام میکنه نمیتونم بخوابم. تصمیم گرفتیم بریم ساحل بازی کنیم.


**نیمه های شب در تاریکی از خواب بیدار شدم. فکر کردم کسی صدام زده ولی همه جا ساکت بود. متوجه نشدم بچه سه سالم دقیقا کنار تختم واستاده تا اینکه در گوشم زمزمه کرد: من زمانیکه یک پدر بزرگ بودم مجموعه ای قطار داشتم.


**پسرعموی 5 ساله ام بهم شیرینی تعارف کرد وقتی اومدم یکی بردارم گفت:"تو نه ، داشتم به پشت سریت میگفتم" هیچکس پشت من نبود !


**داشتم پسرم رو برای خواب آماده میکردم که بهم گفت:"خداحافظ بابا" بهش گفتم:"نه، این موقع باید بگیم شب بخیر" گفت:"میدونم، اما این بار خداحافظ" مجبور شدم چند باری بهش سر بزنم تا مطمئن بشم هنوز همونجاست.


**داشتم به پسر کوچیکم توضیح میدادم چطوری سیب زمینی میکارن بهم گفت:"میدونم، وقتی مرد بزرگسالی بودم انجامش میدادم"


**دختر 5 ساله ام :"مامان باید دوتا از باربی هام رو بندازی دور"  -"چرا؟ +"چون برمیگردن و نگام میکنن"


** یه شب زمانی که دخترم 4 سال داشت شنیدم داره صحبت میکنه بنابراین وارد اتاقش شدم و پرسیدم:" عزیزم، با منی؟"  دخترم گفت:"نه، با یه پسر بچه که تو کمدم زندگی میکنه میزدم... اون مرده!"


**شب بود و تو جاده داشتم رانندگی میکردم که از کنار یه خونه بزرگ متروکه بدون اینکه هیچ چراغی روشن باشه رد شدیم که پسرم یه دفعه شروع کرد به دست تکون دادن! و گفت:"یه دلقک اون جاست!" دیگه هیچ وقت از اون جاده رد نشدم! ...


** دختر 5 ساله ام کابوس میدید و گاهی هم با جیغ از خواب میپرید یه شب بهش گفتم :"چیزی نیست عزیزم مامان اینجاست" به پشت سرم نگاه کرد و جیغی کشید:"مامان؟ اونی که پشت سرته کیه؟؟..."

همه ی اینایی که خوندین واقعی بود!
پشماتون ریخت نه؟ ((:

لعنت بهت ساعت ۱۲ شب خوندم الان چطوری بخوابم

[Волшебник]

یه بیماری عجیب! ×_×

یه بیماری عجیب وجود داره که شخص سایه های غیرواقعی میبینه!

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زمان ویدیو: 12 ثانیه

[Волшебник]

خودکشی ناخواسته! ):

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مدت زمان: 9 ثانیه

غمگین بود

[Волшебник]

زن ژاپنی! (:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


طبق یک افسانه ترسناک ژاپنی، چند سال پس از جنگ جهانی دوم یک پلیس زن ژاپنی توسط یک نظامی آمریکایی در هوکایدو مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت. آن زن در آن روز از یک پل پرید، به یک قطار برخورد کرد و بدن اش از کمر به دونیم تقسیم شد. ازآنجایی‌که هوا به‌شدت سرد بود بدن اش خون‌ریزی نکرد. بنابراین خودش را به سمت ایستگاه قطار کشید تا کمک بخواهد. مردی که از دیدن او شوکه شده بود با یک پلاستیک او را پوشاند. او هم از درد مرد.

طبق این افسانه سه روز پس از شنیدن یا خواندن این افسانه روح این زن ظاهر شده و به سمتتان می‌خزد!

[Волшебник]

✖️ نوبت من بود که قایم بشم، سریع دویدم و توی ماشین لباس شویی قایم شدم، جایی که ادمای زیادی جا نمی‌شن و کسی اونجارو نگاه نمی‌کنه.
صدای قدم هایی که به سمت من می‌اومدن رو میتونستم بشنوم، پاها خم شدن و صورت یک مرد از پشت در پلاستیکی دیده می‌شد.
دستش رو به سمت بالا حرکت داد و ماشین روشن شد...

---

✖️ می‌خوام یک داستانی رو براتون تعریف کنم.

داستان من با شیلا شروع میشه، همیشه یادش می‌رفت عینکشو بزنه، چقدر بد شد که نتونست منو ببینه...

بعد از اون مارک بود، خیلی موهای بلند خوشگلی داشت، حیف که موهاش جلوی دیدش رو گرفت...

بعد تریسی بود، هیچوقت زیر تختش رو چک نمی‌کرد..بیچاره تریسی...

و تو...خب تو کار اشتباهی نکردی، فقط انقدر رو این داستان متمرکز بودی که نفهمیدی من درست پشت سرت بودم...

[Волшебник]

اثبات وجود روح در قبرستان! (:

هوش مصنوعی اتومبیل تسلا مردی را جلوی اتومبیل در یک قبرستان خالی نشان داد.! در حالی هیچ کسی جلو یا اطراف ماشین نبود
به نظر میرسد هوش مصنوعی به کار رفته در ماشین های تسلا انقدر پیشرفته هست که ارواح را نیز شناسایی میکند


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مدت زمان: 14 ثانیه