امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر "خانه را هرگز کسی ترک نمی‌کند.."

#1
خانه را هرگز کسی ترک نمی‌کند

مگر اینکه خانه دهان کوسه شده باشد
فقط وقتی به سوی مرزها می‌دوی
که همه شهر را ببینی که با تو می‌دوند
همسایه‌ها سریعتر از تو می‌دوند
نفس در گلوهایشان خون شده
پسری که با او به مدرسه رفتی
همان که پشت کارخانه قدیمی حلبی‌سازی چنان بوسیدت که سرت گیج رفت
اسلحه‌ای بزرگتر از خودش در دست دارد

خانه را وقتی ترک می‌کنی
که خانه نمی‌گذارد بمانی
خانه را هرگز کسی ترک نمی‌کند مگر آنوقت که خانه به دنبالت می‌دود
با گدازه در زیر پا
با خون گرم روان در بدنت

هرگز به این کار فکر نکرده بودی
تا تیغ، تهدیدها را روی گردنت داغ زد
و حتی آن روز هم سرود ملی را با خودت، زیر نفست حمل کردی
پاسپورتت را در دستشویی فرودگاه که پاره می‌کردی
زار می‌زدی انگار هر تکه دهان‌پرکنِ کاغذ
می‌گفت که برنخواهی گشت

باید بفهمی
که هیچ‌کس بچه‌هایش را در قایق نمی‌نشاند
مگر اینکه آب از خشکی ایمنتر باشد
کسی کف دستهایش را
زیر قطارها
یا کالسکه‌ها
نمی‌سوزاند
کسی شبها و روزهایش را در شکم یک کامیون به خوردن روزنامه به جای غذا نمی‌گذراند
مگر اینکه مسافت طی‌شده از یک سفر تنها پرمعناتر باشد

کسی زیر نرده‌ها نمی‌خزد
دل انسانها نه کتک خوردن می‌خواهد
نه دلسوزی
کسی کمپهای پناهندگی را انتخاب نمی‌کند
یا آن بازرسیهای برهنه را
که بدن را با درد رها می‌کنند
یا زندان را
چون زندان امنتر از شهری از آتش است
و یک مامور زندان
در شب
بهتر است از کامیونی پر از مردانی که همه شبیه پدرت هستند

هیچ‌کس به دلخواه قبولشان نمی‌کند
هیچ‌کس هضمشان نمی‌کند
هیچ پوستی به آن کلفتی نیست
آن «بروید خانه
سیاهپوستان
پناهندگان
مهاجرین کثیف
پناهجویان
که شیره کشور ما را می‌کشید
کاکاسیاههایی با دستهای دراز
که بویی می‌دهند عجیب
و وحشی
به کشور خودشان گند زده‌اند و حالا
نوبت کشور ما شده»
چگونه این کلمات
این نگاههای کثیف
روی پشتت می‌لغزند و می‌روند؟
شاید علت این است که این مشت و لگدها
به سختی قطع عضو نیستند
یا شاید فحش خوردن
از خاک خوردن
و استخوان خوردن
و دیدن بدن تکه‌پاره فرزندت
ساده‌تر است

دلم می‌خواهد بروم خانه
ولی خانه دهان کوسه است
خانه لوله تفنگ است
و کسی هرگز خانه‌اش را ترک نمی‌کند
مگر اینکه خانه به دنبالت تا ساحل دویده باشد
مگر اینکه خانه به تو گفته باشد
که باید پاها را تر و فرزتر کنی
لباسهایت را پشت سر رها کنی
از میان صحرا سینه‌خیز بروی
هروله‌کنان از میان اقیانوس بدوی
غرق شوی
پولهایت را ذخیره کنی
گرسنگی محض باشی
گدایی کنی
غرورت را فراموش کنی
زنده ماندنت مهم است

هیچ‌کس خانه را رها نمی‌کند
تا خانه صدای عرقٰ‌کرده‌ای باشد در گوشت
بگوید
برو
از من فرار کن
نمی‌دانم من چه شده‌ام
ولی این را می‌دانم که امروز
هر جایی از اینجا امنتر است.

وارسان شایر، شاعر انگلیسی-سومالیایی، برای تمام پناهندگان جنگی دنیا
پاسخ
 سپاس شده توسط sober ، ρυяρℓє_ѕку
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کتاب هرگز سازش نکنید
  هرگز رهایم مکن اثر کازوئو ایشی گورو
  سلاخ‌خانه شماره پنج
  بسته ی پیشنهادی کتاب برای کسانی که هنوز ناچارند در خانه بمانند
  خطر کرونا ! در خانه بتمرگید ...
Music فراموش میشوی گویی که هرگز نبوده ای :)
Sad پیکر یدالله ثمره به خانه ابدی بدرقه شد
Lightbulb حمایت خانه سینما از نویسندگان و ناشران سینمایی + نامزدها
  دیگر هرگز به آغوشت باز نمی گردم
  نویسنده های زیرزمینی و خانه به دوش

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان