امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سردی کا‌ترین دونوو و فلسفه فروید

#1
بل دوژور (Belle de Jour) چه داستانی دارد؟
کارگردان: لوئیس بونوئل- فیلمنامه: بونوئل، ژان کلود کاریر، ژورف کسل- بازیگران: کا‌ترین دونوو، ژان سورل، میشل پیکولی- ۱۹۶۷- محصول فرانسه و ایتالیا- ۱۰۱ دقیقه.
یک سال از ازدواج سورین (دونوو) و پی‌یر (سورل) می‌گذرد. آن‌ها در رفاه مالی به سر می‌برند اما سورین سردمزاج است و از رابطه جنسی پرهیز می‌کند، در حالی‌که به طور مرتب رؤیاهایی در این‌باره می‌بیند. دوست آن‌ها، اوسون (پیکولی) که خواستار رابطه با سورین است، آدرس یک فاحشه‌خانه را به او می‌دهد…

سردی کا‌ترین دونوو و فلسفه فروید 1

لوئیس بونوئل کیست؟
متولد ۱۹۰۰ در اسپانیا، متوفی در ۱۹۸۳. تحصیل در دانشگاه مادرید و دوستی نزدیک با سالوادور دالی و فدریکو گارسیا لورکا. مهاجرت به پاریس در سال ۱۹۲۶ و دستیاری برای ژان ایپسن. اولین فیلم: سگ آندولسی با همکاری سالوادور دالی در سال ۱۹۲۹. یکی از اساتید بلامنازع سینما. استاد سوررئالیسم و ترکیب واقعیت و رؤیا، در عین حال استاد پرداخت واقعیت‌های اجتماعی در آثاری چون فراموش‌شدگان. نگاه فلسفی به انسان و روابط انسانی، با به تمسخر کشیدن بورژوازی و آریستوکراسی.

بل دوژور را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟
بل دوژور [به معنای «زیبای روز»، اما چون اسمی است که در فیلم برای شخصیت اصلی انتخاب می‌شود، نباید ترجمه شود] چکیده جهان فیلمسازی است که پیچیدگی‌های روانی انسان را در بستر اجتماعی و طبقاتی مورد کنکاش قرار می‌دهد و از خلل مناسباتی بیمار، اختلاف طبقاتی را به نقد می‌کشد.

لوئیس بونوئل: استاد سوررئالیسم و ترکیب واقعیت و رؤیا | از سویی بل دوژور بازگشت هوشمندانه‌ای است به جهان سوررئالیسم و استفاده‌های درخور از جهانی که بونوئل فیلمسازی را با آن آغاز کرد (سگ آندولسی در اواخر دهه ۱۹۲۰ و عصر طلایی در اوایل دهه ۱۹۳۰) که اینجا به شکلی هوشمندانه با جهان روایت فیلم در واقعیت می‌آمیزد و رؤیا و حقیقت را بر یک بستر قرار می‌دهد. جهان بل دوژور جهانی است که در آن مرز رؤیا و واقعیت از بین می‌رود و مؤلفه‌هایی از جهان واقعی به رؤیا و از رؤیا به واقعیت راه می‌یابند. از این رو بونوئل ما را به یکی از مؤلفه‌های اصلی‌اش در پرداخت جهان فیلم یعنی نظریه‌های زیگموند فروید رهمنون می‌سازد. در واقع بل دوژور نتیجه داستانی/ سینمایی نظریه‌های جنجالی فروید درباره سکس است که در آن ریشه ناهنجاری‌ها در دوران کودکی فرد جست‌و‌جو می‌شود و سردی زنانه شخصیت اصلی و در عین حال نیاز او به سکس برای کامل شدن «حفره» طبق نظریه‌های فروید ریشه در کودکی‌اش دارد؛ کودکی‌ای که ما تنها در دو نمای کوتاه شاهد آن هستیم: یک بار زمانی که مورد سوء‌استفاده جنسی قرار می‌گیرد و بار دوم- در درگاه فاحشه‌خانه- نه گفتن‌اش را به مذهب شاهدیم و در همین دو نمای کوتاه تمام گذشته شخصیت که در جهان فیلم بسیار مهم و با اهمیت به نظر می‌رسد، بر ما آشکار می‌شود و فیلم آگاهانه از پرداخت بیشتر- و مستقیم و شعاری- به آن خودداری می‌کند.

از سویی اهمیت و ارزش رؤیا در فیلم – که معادل صحنه‌های واقعی است و در واقع راهی برای نفوذ به درون دنیای پیچیده این زن- دقیقاً برگرفته از آموزه‌های فروید است. فیلم با رؤیا آغاز می‌شود و با رؤیا به پایان می‌رسد. در میانه این دو، شخصیت پیچیده زن سردمزاجی را شاهدیم که به قول خودش «گم شده است». در جهان بونوئل شاید هیچ‌گاه شخصیتی به حیرانی و گمگشتگی سورین نمی‌بینیم. از شخصیت‌های سخت «فراموش‌شدگان» تا زنان محکم «ویریدیانا» و «تریستانا»، غالباً با شخصیت‌هایی روبرو هستیم که – درست یا غلط- می‌دانند که چه می‌کنند، اما در بل دوژور با شخصیت اصلی حیران و سردرگمی مواجهیم که رؤیاهایی غریب می‌بیند و از درک معنای آن‌ها عاجز است و پاسخی برای بحران‌هایش ندارد. از همین روست که دوربین بونوئل بسیار بیش از معمول در جنب و جوش است و بر خلاف غالب فیلم‌های بونوئل که بر مبنای دوربین ایستا بنا شده‌اند، با دوربینی روبرو هستیم که غالباً در حال تعقیب شخصیت‌هاست و آرام و قرار ندارد. این حرکات به دقت انتخاب شده راه را برای نفوذ به درون شخصیت‌های پیچیده فیلم می‌گشاید و در واقع بحران را با ما قسمت می‌کند.

سردی کا‌ترین دونوو و فلسفه فروید 1

بل دوژور و اهمیت رؤیا | از طرفی فیلم در پرداخت یکی از مهم‌ترین مایه‌های آثار بونوئل در به سخره کشیدن آریستوکراسی به اوج خود می‌رسد. اوسون (میشل پیکولی) می‌گوید که همه زنان برای پول روسپی‌گری می‌کنند، اما سورین که مشکل مالی ندارد و رفتار و گفتار و لباس‌هایش متعلق به طبقه آریستوکرات است هم تن به این کار می‌دهد. سکانس مربوط به دوک اوج تمسخر آریستوکراسی است: یک دوک، سورین را با کالسکه به قصرش می‌برد- کالسکه‌ای که موتیف فیلم است و در رؤیا‌ها تکرار می‌شود؛ از اولین سکانس که رؤیای فراموش نشدنی سورین است که در آن شوهرش او را با کالسکه به جنگل می‌برد و در آنجا از خدمه‌اش می‌خواهد که او را کتک بزنند و بعد تصاحب کنند؛ تا دیالوگ او با شوهرش در صحنه بعد درباره رؤیایش که شوهر می‌گوید «: باز همون کالسکه؟» به این معنی که زن بار‌ها رؤیای مشابه‌ای را درباره این کالسکه داشته، و البته صحنه رؤیایی آخر که باز صدای کالسکه را می‌شنویم. در قصر دوک شاهد رابطه بیمارگونه او با سورین به عنوان همسر مرده‌اش در تابوت هستیم که بونوئل در آن زوال ارزش‌های یک قرن پیش‌تر را به روشنی با تماشاگرش در میان می‌گذارد.

در عین حال در سکانس مربوط به پروفسور هم با طنز تلخ و گزنده بونوئل روبرو هستیم که پزشک مرفه‌ای که شغلش‌اش ایجاب می‌کند تا به درمان زنان بپردازد، در وضعیت بیمارگونه‌ای در حال کام‌گیری جنسی از آن‌هاست. پی‌یر (شوهر) اما به عنوان معقول‌ترین شخصیت فیلم، در انتها چاره‌ای جز روی صندلی چرخدار نشستن و اشک ریختن ندارد. او با اصرار همسرش درباره توضیح رابطه مردان با فاحشه‌ها می‌گوید: «می‌ری تو، یکی شون رو انتخاب می‌کنی، نیم ساعتی باهاش هستی و بعد تمام روز افسرده می‌شی.» صحنه انتهایی اوج سبک و دنیای بونوئل است: در صحنه‌ای که به شکلی مشابه در تریستانا تکرار می‌شود، زن و مرد تنها در یک اتاق هستند و همه چیز در نگاه‌های آن‌ها رخ می‌دهد. سایه پیچیدگی روابط انسانی در فاصله شخصیت‌ها از یکدیگر حس می‌شود و تنها گریز و گزیر، رؤیایی آگاهانه است که زن به آن پناه می‌برد. /  رادیو زمانه
.La mort est le remède
پاسخ
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان