امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص

#2
Heart 
پارت 3:نمایشگاه
صب ساع 6 بیدار شدم . خیلی بیحال بودم.
یه دوش گرفتم و موهای لخت و سیاهمو سشوار کشیدم.
تازه یادم اومد اونروز نمایششگاه داشتیم.منم اصلا حوصله دوباره تیپ زدن و ارایش کردن رو نداشتم.
ولی خوب متاسفانه اساتید بزرگی میومدن و اونوقت اگه قیافه و تیپمو ممیدیدن میگفتن شبیه عقب مونده هاست.
یه مانتوی مشکی ساده و یک شلوار جین و مقنعه پوشیدم.
و رفتم سراغ ارایش.یه خط چشم نازک کشیدم و با یک ریمل سرمه ای مزه های بلندمو حالت دادم و با یک رز کالباسی ارایشمو تکمیل کردم.
من هر ارایشی میکردم به نظرم خیلی خوشگل میشدم.
سوییچ رو برداشتم و به سمت دانشگاه حرکت کردم.
تو راه همش به مامان و اینکه چجوره تنهایی پس خودم بر بیام.
تا بالاخره رسیدم.
همین که میرفتم تو ساختمون دانشگاه یه هو به یک جسم محکم خوردم و و همینجور که سرم رو میمالیدم اوردمش بالا.
خودش بود همون پسر پاف و استاد جدید.چرا این انقد به من میخوره.پدر کشتگی داره.
داشت از خنده میترکید ولی جلوی خودش رو گرفته بود . صورتش قرمز شده بود.
-خانم لطفا هواستون باشه کجا میرید.
اخمی کردم و با گفتن یه ببخشید زحمت رو کم کردم. و به سمت کلاس رفتم.
سلام پری چطوری؟
-خوبم مرسی.
-نمایشگاه ساعت چنده؟
-ساعت 9
سرم رو تکون دادم و بعد از سلام و احوال پرسی با تبسم و ترنم سر جام نشستم.
به همین زودی ساعت نه شد؟ چه زود
همون موقع فرزاد(همون پسر خوشتیپه که ازم جزوه گرفت)اومد سمتم و جزوه ها رو داد دستم و گفت:ممنون بابت جزووه ها
-قرارا بود بعدا بیاری که
-زود تر نوشتم
یه لبخند پسر کش زدم جوری که چالم بیوفته رو گونم. و رفتم.
همون موقع ترنم اومد سمتم.
-این فرزاده خیلی نگات میکنه ها!خبریه؟
با تعجب گفتم:غلط کرده !پسره ی هیز!نه بابا من هیچ کاری باهاش ندارم!
شونه ای بالا انداخت.
پریا و تبسم هم به ما ملحق شدن و با هم به سمت سالن نمایشگاه رفتیم و گروه من و پریا و تبسم و ترنم ماکتمون که خیلی هم خوب شده بود رو گذاشتیم رو میز تا بقیه بیان و ببینن.
دیدم پریا نشسته و زل زده به استاد جدیدمون.
-پریای هیز خاک تو سر پسر ندیدت بکنن.
همون موقع به خودش اومد و گفت:اخه خیلی جیگره.
پوفی کشیدم و جلوی میز وایسادم تا استادا و اساتید بیان و ببیننش.
استادا یکی یکی اومدن و نظر دادن و هی میگگفتن:بابت این خلاقیتتون بهتون تبریک میگم.
منم دیگه داشتم زوق مرگ میشدم که لطفی اومد. چقد جذاب شده بود.مو هاش رو زل زده بود و یک دست کت و شلوار مشکی با یک کراوات سرمه ای زده بود.
پریا و ترنم داشتن میمردن و زل زده بودن بهش .منم زیر لب یه فحش جوره که بفهمن بهشون دادم و بهش توضیح دادم.
تبسم هم که خواب بود شکر خدا.
بعد از اون نگاهی به من و بهد نگاهی پریا و ترنم کرد.
لبخندی زدو گف:پروزتون خیلی خوبه.تبریک میگم.
پریا نزدیک بود غش کنه بیوفته رو زمین.
بعد که رفت.چند تا فوحش نثار خودم و ترنم و پریا و از حق نگذریم تبسم کردم.
میز رو به روییمون رو دیدم.فرزاد و چند تا از هم گروهیاش داشتن به من و ترنم میکردن.ترنم که هواسش کلا نبود.
فرزاد زل زده بود تو چشام.همون موقع لبخندی زدم و به کارم ادامه دادم.
نمایشگاه تا ساعت 12 طول کشید و ما هم 2 وم شدیم.
بالاخره اون روز هم تموم شد. فرداش اردو داشتیم.
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط A3aalll ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، _leιтo_ ، ᴀʀмɪss ، parisa 1375 ، єη∂ℓєѕѕღ ، آرمان کريمي 88


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص - LUGAN - 16-08-2020، 10:46

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان