امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص

#18
از در رفتم داخل.
با خودم گفتم حتما اروین خله فکر کرده من عادت ماهانه دارم برای ا من خرید خریده.
ساعتو دیدم-ساعت ۸
زنگ زدم به ترنم:سلام
-سلام
-میای اینجا شبو؟با تبسم!
-نمیدونم فعلا که تبسم خوابیده
من-وای چقد این دختر میخوابه.البته پریام خوابه
ترنم-اره میایم .
من-باشه زود باشینا
-اوکی بای
-بای

خونه رو سریع سریع جمع کردم . رفتم سمت پریا.
-پریا بیدار شو !شب دو قلو ها میان ایجا
-خو به هیچیم
من-بی ادب پاشو
دیدم بیدار نمیشه.رفتم تو اشپزخونه و یه بطری اب معدنی معدنی رو برداشتم.
به سمتش رفتم و همه رو روش خالی کردم.
با قیافه منگ جیغ زد.
گوشمو گ رفتمو گفتم-تو رو خدا وز این جیغ بنفشا نکش
صدای جیغشو بلند تر کرد.
داد زدم-بسهههههه!
ساکت شد و گفت-بیشعور .این چه وعض بیدار کردنه؟
-اگه ادم بودی مسلما عین ادم باهات رفتار میکردم ولی نیستی.
اتیش ازش میبارید.
همون موقع زنگ خورد.به خیال اینکه دختران پاشوم و درو باز کردم.
عه ارمانه!
سریع رفتم و شال و کلاه کردم و برگشتم.
-سلام اقای مجد.کاری داشتید؟
-شما همسایه بالایی من هستید.صدوی جیغ شنیدم.مشکلی پیش اومده؟
چش غره ای به پریا رفتم و گفتم-نت اقای مجد مشکلی نیست.ممنون که اومدید.
-مطمعنید؟
-بله مطمعنم
خداحافظی کرد و رفت.
رو سوییت دو قلو ها زوم کردم که دیدم یه ذره از درشون بازه و دو تایی دارن یواشکی نگاه میکنن.
اخمی کردم و گفتم-رفت .بیاین بیرون .
خجالت زده اومدن بیرون.
-بیاین تو
اومدن تو.
نشستن رو مبل و گفتن-کی جیغ میزده؟
من-پریا خانم

ترنم-پریا ابرو نزاشتیا
پریا چشم غره ای رفت.
من-حالا ولش کنید .مهم نیست.من میرم پایین غذا بگیرم.
تبسم:منم میام باهات
من-باش بیا.دخترا شما سفره رو بندازید و اماده کنید تا ما برگردیم.

لباسامو پوشیدم و به سمت اسانسور رفتم.تبسم هم عین جوجه اردک پشت سرم.
با سمت سالن غذا خوری رفتم.رفتیم رو صندلی نشستیم.
پیشخدمت خوشگله اومد و برامون منو اورد.
داشت با چشاش درسته قورتمون میداد.فکر کنم این دفعه تبسم رو زیر نظر داره.
عین مردا غیرتی شدم و چنان اخمی کردم که نگاهشو و از تبسم گرفت.

۴ تا خورش قرمه سبزی سفارش دادیم.پولشو حساب کردم و بهشون گفتم بیارن در سوییت.
دکمه اسانسور رو زدم.تا خواست باز بشه و برم تو با سر خوردم به یه نفر..و افتادم زمین.
تازه باسنمم داغون شد.
چقدم سفته !نکنه زره اهنی پوشیده؟
سرمو اوردم بالا و با اروین که ناخواسته یه لبخند رو لبش بود شدم.
از قصد زل زدم تو چشاش .برای ۵ ثانیه.
دستشو اورد سمتم و کشید تا بلند شم . خیلی محکم کشیدم.نزدیک بود پرت شم تو بقلش که تبسم نجاتم داد.
اروین که انگار میخواست همینجا از دست و پا چلفتی بودم بزنه زیر گریه با صدایی که به نظر یکم لرزون بود اروم دم گوشم گفت-دو دقیقه عین ادم اروم بگیر.
یکم مور مورم شد.
انگار که هیچ اتفاقی بینمون نیافته گفتم:ببخشید.
با اخم دست تبسم رو گرفتم و کشیدم به سمت اسانسور.
طبقه ۵ رو زدیم و رفتیم .
تبسم-من نگرفته بودمت الان شاید حامله بودی گلم
یکی از رو شوخی زدمش.
من-بی تربیت بی پدر بی مادر!

تبسم-جای تشرکته؟
من-اره

شونه ای بالا انداخت
من-خداییش چرا هر کی به من میرسه میگه دو دقیقه عین ادم بشین؟

تبسم-چ ون ادم نیستی

من-ممنون که پشتمی
تبسم-قربانت داداش
لبخندی زدم و گفتم-به بچه ها نگیا

تبسم-باش
وارد سوییت شدیم.خودمو پرت کردم رو مبل.
پریا-چی سفارش دا دی؟
من -قرمه سبزی
پریا-ایول

ترنم-خیلی وقته نخوردم.

گوشیمو نگاه کردم.
یه پیامک از باران.بازش کردم.
نوشته بود دلم برات خیلی تنگ شده.

پایینشم یه عکس بود.لودش کردم که دیدم باران با مامانم که بیهوش بود عکس سلفی گرفته.
چشمای باران قرمز بود از بس گریه کرده بود.

چطور تونستن این همه خوشبگذرونم؟
قطره اشکی از گونم چکید.دام برای مامانم تنگ شده بود.
برای فوحش دادناش.برای ایشالله بری زیر تریلی گفتناش.
خدایا خودت میدونی که چی میشه.مواظب مامانم باش.
پریا که انگار متوجه گریم و عکس توی گوشیم شده بود اومد و از پشت بغلم کرد و گفت-خوب میشه!مطمعن باش.

حالم بهتر شد.

پریا-اشکات رو پاک و بیا غذات رو بخور.حواست نبود من غذا ها رو گرفتم.
من-پریا اگه مامان بره من میمیرم.
پریا-خدا نکنه قربونت برم.
دستمالی داد دستم .لبخندی زدم و اشکام رو پاک کردم.
دستمو گرفت و رفتیم سر سفره.

قاشق اول رو که خوردم همونجا تفش کردم تو بشقاب ترنم.
ترنم-عه چیکار کردی.!حلا من چی بخورم؟

من-نخورینا مزه پی پی سگ میده!
تبسم-اصلا با این حرفی که تو زدی نمیگفتی هم دیگه نمیخورم.
پریا-مگه تو پی پی سگ خوردی؟
من-پریا میزنمتا
خندید و ظرفا رو جمع کرد.
من-حالا چی بخوریم؟
تبسم-نون پنیر گردو دارم تو خونه بیارم؟
من-بدو بیار که مردم از گشنگی.
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀʀмɪss ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، _leιтo_ ، єη∂ℓєѕѕღ ، parisa 1375 ، آرمان کريمي 88


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص پارت های ۲ و ۳ و ادامه - LUGAN - 21-11-2020، 10:07

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان