امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص

#22
غذامون رو خوردیم و رفتیم سوار اتوبوس شدیم.و باید پیش اروین عنتر بشینم.
وای خدایا !فردا چند ساعت تو راهیم.من چجوری پیشش بشینم اخه.
نشستم رو صندلی.
اروین هنوز سوار اتوبوس نشده بود.یه دختر که به نظر میومد یکی از دانشجو های ارمانه اومد سمتم.
دختره-خانم خانما بلند شو میخوام کنار عشقم بشینم!
اعتراف میکنم یکمکی که نه ...خیلی حسودیم شد.ولی چرا؟تو داری به یه عنتر حسودی میکنی؟
من-دخترجون قربون دستت!بیا بشین سر جای من که دیگه حوصلشو ندارم.
خندید .رفت سر جام نشست.خوشحال و خندون به سمت بچه ها رفتم.
پریا-خوب خب!اوا خانم !خوب لاو میترکونی با استاد!
یکی زدم پس کلش .
اروین اومد تو اتوبوس.سریع ریفتم پایین صندلی تا منو نبینه.
صدای قدماش که به ما نزدیک میشد میومد.
بالا سرم واایساده بود.
اروین-برو بشین!
دیگه چیزی نگفتم و رفتم اونجا نشستم.
اومد کنارم نشست.چه عطر خوشبویی داشت!تلخ نبود ولی اونقد خوشبو بود که بازم ادم مست میشد.
تا خود هتل حرف نزدیف با هم.



در سوییت رو باز کردم و خودمو پرت کردم تو.پریا هم از من خسته تر.
قرار شد ساعت ۶ پایین تو لابی هتل باشیم.
لباسامو کندم و پریدم رو تخت.

ساعت گوشیم زنگ خورد.ساعت ۵
پاشدم و پریا روبیدار کردم.
وسایلامون رو جمع کردیم.
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، parisa 1375 ، єη∂ℓєѕѕღ ، ᴀʀмɪss ، آرمان کريمي 88 ، ѕααяeη


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص - LUGAN - 24-11-2020، 10:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان