امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص

#24
Rainbow 
رفتم تو اتاقم و وسایلم رو جا به جا کردم.باران:اوا غذا خوردی؟
من-نه
باران-پس بریم بیرون غذا بخوریم؟
من:باران نه تو رو خدا!دیگه حالم داره از غذای بیرون به هم میخوره.
خندید و گفت:پس من زنگ میزنم به دایی ابراهیم ناهار بریم اونجا.پریناز و پرستو هم از سفر برگشتن(دختر دایی هامون)
قبول کردم و رفم سمت کمدم.شال و مانتویی تنم کردم و با باران به راه افتادیم.


از ماشین پیاده شدیم.زنگ درو زدیم.
زندایی:بله
من-سلام زندایی ماییم.
زنداییم:اها.سلام خوشگلا بیاین بالا.
درو زد.وارد خونشون شدیم.
زنداییم اومد طرفمون:سلام گوگولیا خوبید؟
من-ممنون زندایی.دایی کو؟
زندایی:رفته سر کار هنوز بر نگشته.بیاین پریناز و پرستو تو پذیرایی هستن.
رفتیم تو پذیرایی.من،باران،پریناز و پرستو هر سه از خوشحالی جیغی کشیدیم و پریدیم بغل هم.خیلی با هم صمیمی بودیم.پرستو هم همسن منه و پریناز و همسن بارانه.

پریناز زد پپس کلم و گفت:دلم برات تنگ شده بودا!
خندیدم و بیشتر فشردمش.
از هم جدا شدیم که زندایی گفت:همو له کردید!بیاید ناهار کشیدم براتون.
سفره ای انداختیم .غذامون رو که خوردیم محکم کوبیدم رو دلم و فتم:وای خدا خیرت بده زندایی!3 روز بود غذای خونگی نخورده بودما!
پرستو:انقد محکم نزن الان کل محتویات معده برمیگرده.
من-ای چندش
خندیدیم و سفرمونو جمع کردیم.
پرستو:راستی دوستمم قراره بیاد اینجا.موافقید ساعت7 بریم بیرون یه بستنی بزنیم؟نه نه نه شیک نوتلا!
اسم شیک نوتلا که اومد اب دهنم سرازیر شد.عاشق شیک نوتلا بودم.
من-من که 4 پایتم ولی نمیدونم اینا گشادیشون میکشه یا نه.
باران:منم پایم
پریناز:منم هستم.
من-خوب من ساعت 6 و نیم اینجام که بیام دنبالتوناا.!
پریناز:خوب میموندین!
من-با این سر و وضع که نمیتونم بیام.
خندید و گفت:باشه
خداحافظی کردیم و به سمت خونه رفتیم.

کلید انداختیم و وارد شدیم.ساعت 4 بود.
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، parisa 1375 ، єη∂ℓєѕѕღ ، ᴀʀмɪss ، آرمان کريمي 88 ، ѕααяeη


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه مخاطب خاص - LUGAN - 30-11-2020، 14:54

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان