امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زندگی تخیلی خود را بگویید(:

#1
سلام.
در این تاپیک شما باید زندگی تخیلی خود را بگویید.
بسیار احساسی بیان کنید.
من:من یک خدمتکار و پرستار یک پیرزن مهربون بودم،مدلم AX و ساخت شرکت ANDROID بودم.
روزی رفتم بیرون تا یک مشت چیز میز بخرم،مردم انقلابی در تهران بر علیه ربات هایی مثل من پخش شده بودند.
یک مشت آدم عادی محاصرم کردن.
از پشت منو هل دادن و منو کتک زدن.
من نباید کسی رو بکشم.
یک پلیس اومد:بسه دیگه چیکارش دارین؟
مرد مزدور:اون یک اندرویده.
پلیس:برین دیگه،ولش کنید.
مرد مزدور:یادت باشه شغلت رو عوض کنی ربات کثیف.
پلیس:باشه عوض میکنه حالا گورت رو گم کن.







وقتی به خونه رسیدم،صدای پیانوی آن پیرزن مهربان رو شنیدم.
من:سلام.
پیرزن مهربان:سلام پسر خوب،خرید هارو انجام دادی؟
من:اره همه شو.
پیرزن مهربان:خب،بزارشون روی اپن و بیا اینجا.
من:بله،حتما.




پیرزن مهربان:خب بیا اینجا پسرم،میخوام ببینم پیانو زدن بلدی یا نه.
من:من؟من پیانو زدن بلد نیستم.
پیرزن مهربان:یک مادر دروغ پسرش رو میفهمه،تو باید با چشمان بسته این کار رو بکنی.
من:من یک رباتم،یک خدمتکارم و کارم این نیست.
پیرزن مهربان:یک بار عیب نمیکنه.
من با چشمان بسته به حرف های پیرزن گوش میدادم و این اهنگ را بر روی پیانوی او مینواختم:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://s16.picofile.com/d/8411692984/ace7eddd-a1fb-490d-82d9-0faa1cac9d0e/Philip_Sheppard_Little_One_Gratomic_com.mp3









پیرزن مهربان:آه خدای بزرگ!انگار که بهترین پیانوی دنیا رو شنیدم.
محسن:سلام مامان!.
من:سلام.
پیرزن مهربان:سلام پسرم.
محسن:مامان،یه کم پول میدی؟
پیرزن مهربان:باز چیکار به سر خودت آوردی ای پسر.؟
محسن:مامان!چند وقته که من ازت پول میخوام ولی یک مشت زهرمار میزاری کف دست من!
من:با مادرت درست صحبت کن.
محسن:خفه شو اشغال پلاستیکی!
پیرزن:این جور چیزا برات پول نمیشه پسرم.
محسن:حالا رفتی این اشغال پلاستیکی رو گرفتی که ادای پسرت رو دربیاره؟!


محسن منو کتک زد،یقه منو گرفت،من نباید از خودم دفاع میکردم.
پیرزن قلبش درد گرفت و به زمین افتاد.
من:مادر!مادر!مادر!نه نه نرو خواهش میکنم نرو!
پیرزن مهربان:پسرم،گوش کن،آدما بعضی وقتا کارای بدی میکنن،ماننده کشتن بقیه،به تو نصیحت میکنم که کسی رو نکشی.....
من:مادر!مادر!نهههههههههههههههه!


پلیس ها وارد خانه شدن.
محسن:سروان!اون یک اندرویده،اون رباته،اون مادر منو کشته.
پلیس:همونجا وایسا!


پلیس به من شلیک کرد و من بیهوش شدم.























روز بعد در خرابه ربات ها افتاده بودم.
از خرابه ها رفتم بالا.
ایکس آر آنالیز رو کندم.
به خودم گفتم:MY NAME IS PARHAM
رفتم و رفتم و رفتم تا قیام کنم.
دیدار به قیامت. crying crying crying
Everything is Temporary(:
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اگه زندگی نفر قبلی......؟
Question از دید شما بهترین سن برای زندگی چیست ؟؟
Photo آنالیز یه قالب زندگی معمولی که اصلا آینده نگری وجود نداره /؛
  دوست داشتی تو کدوم کشور زندگی کنی+ترول
  به نظرت نفر قبلی تو کدوم شهر زندگی میکنه
  اتاق بدجنسی هر فکر بدی داری بیایید بگویید
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک
  نفر قبلیت تو زندگی تو چه جایگاهی داره؟
  9 چیزی که بدون اون نمیتونم زندگی کنم
Heart #دوستداری باتموم شدن عمرت زندگی بقیه رونجات بدثی?!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان