امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0

#71
(23-02-2021، 17:25)KᏙ¥றᏙƝ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(23-02-2021، 11:48)*VENUS* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بیا کنار من بشین

جا ميشم؟

بله !
پاسخ
 سپاس شده توسط فرنودِ بن گیومرث ، KᏙ¥றᏙƝ ، شـــقآیــق
آگهی
#72
(23-02-2021، 8:05)BTS.ARMY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
"AVA_MADI*"
بزار جزو رفقا :/


"☪爪尺.山丨几几乇尺☪"
رفیق گلم که گاهی کل کل میکنیم .-.


"لــــــــــⓘلی"
مادرم *-*


"☆мᴇʜяᴀʙ☆"
داداشم!!


"sclvrFox"
رفیقی که همیشه با دیدنش خوش میشم (:


"Волшебник"
استاد چند سال پیشم که کمک یا مشورت یا سوال نیاز داشتم اولین کسیه که به ذهنم میاد (:


"♜THE DARKNESS♜"
دشمن خونیم :/ (بخاطر خوشحال بودنش اومدم اینجا تا حرصش بدم (: )


با سپاس (:

زن من مامانت باشه من میشم بابات فک کنم/"
در حال سو استفاده از اسم زنم بله
پاسخ
 سپاس شده توسط فرنودِ بن گیومرث ، Âɴɢ℮ℓ Evιℓ ، شـــقآیــق
#73
(23-02-2021، 20:15)ραтяιcια نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
فوق العاده شده قسمت اولت
فقط یه پیشنهاد میتونم بهت بدم نه انتقاد
اگه بتونی اول هر قسمتی از فضا و اون شخص یکم توضیح بدی خوب میشه بیشتر راجه به فضا که بهتر بشه تصورش کرد

ممنونم عالی بود

سلام دختر .

من به این نقدت خیلی فکر کردم و توی ادامه داستان ازش استفاده کردم. امیدوارم باز هم چنین نقد های سازنده ای رو -یا به قول خودت پیش نهادی رو- مرحمت بنُمایی.

ارادت.
پاسخ
 سپاس شده توسط شـــقآیــق ، ραтяιcια ، Thyme
#74
کی نوبت مُ میشود؟!-.-
پاسخ
 سپاس شده توسط فرنودِ بن گیومرث ، Medusa ، شـــقآیــق ، ραтяιcια
#75
(22-02-2021، 16:12)ƤᴏᴏƁᴏи نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
@"ʟᴇɪᴛᴏ"

@*Aɴѕel*

@lady_tailor

@ραтяιcια

@☪爪尺.山丨几几乇尺☪

@"мσнα∂єѕєн"

@"ѕσℓιηα"

@ƁяιƖƖιαηт

@Волшебник

@"☆мᴇʜяᴀʙ☆"

@"*Aɴѕιl*"

@"نــــــــــⓐنسی"

@red_Queen

@لــــــــــⓘلی

@Thyme

@"ctrl+w"

@"Alien"

@"Arefe 6"

@Đęąđ.ğïřł


@"♜THE DARKNESS♜"

@*VENUS*

@ßяɪcε

@"ʍouʞ noʎ ʻʍouʞ n ɟı"

@Faust

@کــــــــــⓐرمَن

@♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱

@"†ˢᴵᶜᴷ ᴹᴵᴺᴰ†"

@دلارام1383

@mahkame

@"☆coииoя☆"

@sclvrFox

@"KᏙ¥றᏙƝ"

@Medusa


@"صباnafas"

@حسین کرمانشاهان

@ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ


@omidkaqaz

@ÆMÆշЇÑζ

@Ɗєя_Mσηɗ

@мᴀᴢᴇ

@"♡•rainy_girl•♡"

@ραяα∂ιѕe

@CheckMate

@girl of chaos

@Musalick

@امیررضا*

نفهمیدم چیشد : |
پاسخ
 سپاس شده توسط Thyme ، ραтяιcια
#76
(27-02-2021، 11:18)امیررضا* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
نفهمیدم چیشد : |
آقا یه استعدادِ مُسَلَّم نویسندگی داریم ما اینجا : @فرنودِ بن گیومرث
که هرکدوم از بچه های فلشخورُ داره با ذهن خلاقش وارد یه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان سایِنس فیکشِن و یا شایدم رمانتیک و بلکه هم درام میکنه ^^*  Telegh_26
....................................
و حالا نظرِ من راجب اپیزود هفتمِ عزیزم *-*
با اینکه من از اواخر اپیزود وارد شدم و چارتا دیالوگ سلام و احوالپرسی بیشتر نداشتم ._.* و کُل داستانُ دق مرگ شدم تا برسم قسمتیکه خودم هستم -_-*

اما پسررر ذکر جزییاتت عالیه : {لیوانِ روی میز را بر می دارد و انگشت سبابه ش را به دورِ لبه آن می کشد}
فقط حواست باشه خیلی دیگه به جزییات پرداختن ریتمتُ کند نکنه !
خُب اوج داستانم بنظر من اون قسمتی بود که سیج زوم کرده بود رو تایم که مثلا تحت تاثیرش قرار بده .-.
مخصوصاااا این تیکه آخرش :

جک : خوبه ، حالا بگید چی می خورید.
سِیج : خردلی.
لانا : اون سس نیست؟
سِیج: رنگ رو می گم.(رو به تایم) رنگ لباست خردلیه. قشنگه.
تایم : اوه.. ممنون.
شتتتت این تیکه عالیه >_<*  40
مثه این سریالایی که تا دختر ، پسره در فاصله بیست سانتی متری هم قرار میگیرن .. یهو اون قسمت تموم میشه و آدم میخوای زمینُ گاز بزنی D:
آمم .. یه خوبی دیگه هم که داشت این بود که کنارهم گذاشتن کرکترهات کاملا سلیقه ی خودت بود و نه اکیپای دوستانه ای که بچه ها دارن.
مثلا بالاخره من مطمئن شدم که @Волшебник پسره  3cy
.....

پی اس: یه چیز جالب بگم .. من کلا خیلی به ندرت خواب می بینم ولی دیشب خواب فلشخورُ دیدم برای اولین بار :| البته بی ربط بود چون خواب دیدم صابر مدیرم کرده :|  4fvf
پی اس 2 : راستش چون الان همه کلاسا و جزوه ها و کارای درسیمون با گوشی و لپ تاپه ..
من معمولا سعی میکنم وقتاییکه برای تفریح میام نت زیاد متن نخونم چون استفاده مداوم از گوشی و فلان چشمامو به شدت اذیت میکنه ..
میخوام بپرسم این اپیزودا که بهم مرتبط نیستن؟ اشکالی نداره من فقط اپیزودایی که خودم یا یه سری شخصیتهای مورد علاقم هستن رو بخونم که؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Unknown
0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 8
پاسخ
 سپاس شده توسط فرنودِ بن گیومرث ، *Aɴѕel* ، Волшебник ، *VENUS* ، Ɗєя_Mσηɗ ، ραтяιcια ، شـــقآیــق
آگهی
#77
(01-03-2021، 11:26)Thyme نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(27-02-2021، 11:18)امیررضا* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
نفهمیدم چیشد : |
آقا یه استعدادِ مُسَلَّم نویسندگی داریم ما اینجا : @فرنودِ بن گیومرث
که هرکدوم از بچه های فلشخورُ داره با ذهن خلاقش وارد یه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان سایِنس فیکشِن و یا شایدم رمانتیک و بلکه هم درام میکنه ^^*  Telegh_26
....................................
و حالا نظرِ من راجب اپیزود هفتمِ عزیزم *-*
با اینکه من از اواخر اپیزود وارد شدم و چارتا دیالوگ سلام و احوالپرسی بیشتر نداشتم ._.* و کُل داستانُ دق مرگ شدم تا برسم قسمتیکه خودم هستم -_-*

اما پسررر ذکر جزییاتت عالیه : {لیوانِ روی میز را بر می دارد و انگشت سبابه ش را به دورِ لبه آن می کشد}
فقط حواست باشه خیلی دیگه به جزییات پرداختن ریتمتُ کند نکنه !
خُب اوج داستانم بنظر من اون قسمتی بود که سیج زوم کرده بود رو تایم که مثلا تحت تاثیرش قرار بده .-.
مخصوصاااا این تیکه آخرش :

جک : خوبه ، حالا بگید چی می خورید.
سِیج : خردلی.
لانا : اون سس نیست؟
سِیج: رنگ رو می گم.(رو به تایم) رنگ لباست خردلیه. قشنگه.
تایم : اوه.. ممنون.
شتتتت این تیکه عالیه >_<*  40
مثه این سریالایی که تا دختر ، پسره در فاصله بیست سانتی متری هم قرار میگیرن .. یهو اون قسمت تموم میشه و آدم میخوای زمینُ گاز بزنی D:
آمم .. یه خوبی دیگه هم که داشت این بود که کنارهم گذاشتن کرکترهات کاملا سلیقه ی خودت بود و نه اکیپای دوستانه ای که بچه ها دارن.
مثلا بالاخره من مطمئن شدم که @Волшебник پسره  3cy
.....

پی اس: یه چیز جالب بگم .. من کلا خیلی به ندرت خواب می بینم ولی دیشب خواب فلشخورُ دیدم برای اولین بار :| البته بی ربط بود چون خواب دیدم صابر مدیرم کرده :|  4fvf
پی اس 2 : راستش چون الان همه کلاسا و جزوه ها و کارای درسیمون با گوشی و لپ تاپه ..
من معمولا سعی میکنم وقتاییکه برای تفریح میام نت زیاد متن نخونم چون استفاده میداوم از گوشی و فلان چشمامو به شدت اذیت میکنه ..
میخوام بپرسم این اپیزودا که بهم مرتبط نیستن؟ اشکالی نداره من فقط اپیزودایی که خودم یا یه سری شخصیتهای مورد علاقم هستن رو بخونم که؟

به حول قوّه الهی ، سلام.
آقا من از صفتِ استعدادم خیلی خوشم اومد. مسلم. خیلی پر ابهت و با صلابته.

این که به سایِنس فیکشن بودن اشاره کردی هم ده از ده چون درسته که هدف اینه که ژانرش به وحشت نزدیک بشه ولی پسر، ساینس وسایکولوژی اگه نباشه آب دوغ خیاری می شه. شبیه فیلم ترسناک های آب دوغ خیاری که همش باید یه چیزی پخ کنیم تو دوربین . برای همین هی دارم لفتش می دم و کرکتر ها رو سعی می کنم پدر مادر دار وارد کنم.

و آ آفرین ، این یه نقد خیلی سازنده س. این که توصیف کردن خیلی کار سختیه و آیا دارم به اندازه انجامش می دم و خوب یا خیر. چون این اپیزود آخر بیش تر شبیه نمایشنامه شد تا داستان. ولی به نظرم خواننده بهتر باهاش ارتباط می گیره تا اپیزود های قبلی.
و این که آره ، این تهش خیلی تینیجری و نتفلیکسی شد ولی به نظرم لازم بود. و دیدی از اولش گفت زرد مایل به نارنجی ؟ انگار یکهویی می فهمه که آهان گرفتم ، این خردلیه. و همین طور می گه خردلی : دی

و چه خوب که این قدر خوشت اومده. حالا صبر کن اپیزود خودت. قیومتیه ها . قیومت.

و نکته آخر راجع به اپیزود ها :
به هم ربط دارند ولی چون شوما دانشجو و محصلید و در راه این مملکت زحمت می کشید تا ما در برابرِ ممالکِ غرب چیزکی برای عرض اندام داشته باشیم می تونید با توجه به وقت و حوصله خودتون گزینش کنید و یک دیالوگ از این اپیزود و یک خط توصیف از اون یکی مزّه مزّه کنید بره و همین بر سر ما تاجیست از موهبت الهی.

ارادتمندِ شما، فرنود.
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel* ، Emmɑ ، Волшебник ، فرنودِ بن گیومرث ، Medusa
#78
اینطوری که آخر هر اپیزود می‌گی بیاید نقد کنید و من هندونه نمی‌خوام و فلان، آدم شرمنده‌ی سیبیلات می‌شه چیزی نگه! ((( :
___

درباره‌ی این اپیزود آخر، اینکه جک و نسیم توی خونه‌ی بهار جلوی یه دست بریده وایستادن و یه دفعه سر از قرار سیج و تایم توی رستوران در میارن، این رفت و برگشت‌ بین حال و گذشته و آینده و افراد مختلف، بدون هیچ پیش زمینه و پل اتصالی بینشون، برای من یکم گیج‌کننده ست.
چون اگه پرش زمانی‌ای هم قراره اتفاق بیفته، باید یه هینتی ازش وجود داشته باشه، توی اپیزودای قبلی، "مهمونی بهار" یه جورایی کد بود. من خودم با اون می‌سنجیدم که الان توی چه نقطه‌ای از زمانیم.
به اضافه‌ی اینکه اول هر قسمت، تاریخ و ساعت داشتیم اما این سری نه کد زمانی خاصی داشتیم نه تاریخ و ساعت واضح، این باعث شد من نفهمم دقیقاً کجام. دقیقاً چه زمانیه؟ داستان چیه؟ تکلیف گرهِ قبلی چی شده؟ جک و نسیم چطور سر از اینجا درآوردن؟ توی گذشته‌ایم یا آینده؟ (شایدم خودت می‌خواستی که نفهمیم، هوم؟ به هرحال، من از نفهمیدن خوشم نمیاد. عغثفصهقخح.)

در کل، این اولای داستان، شبیه یه بچه‌ی پنج‌شیش ساله‌ی لجباز و اخموئه که مشتش رو باز نمی‌کنه تا من ببینم چی دستشه. حجم عظیمی از اطلاعات رو جلوم گذاشته‌ که نه من می‌دونم باید باهاشون چی‌کار کنم، نه خودش با اونا کاری می‌کنه. ولی خب طبیعیه. طول می‌کشه تا شخصیت‌ها به جایگاه خودشون عادت کنن و بیفتیم توی فضای داستان. کلا از اول تا آخر نوشتن این به خودم می‌گفتم نیکیییی! هنوز اولشه و به مرور همه‌ی شخصیت‌ها نقابشون رو برمی‌دارن. همه چی می‌ره سر جای خودش. برای گره‌ها سرنخ پیدا می‌شه. باید صبور باشیییی.

پس فعلا، من بنشینم و صبر پیش گیرم، منتظر اون لحظه‌ی «آهاااان! فهمیدم! ربط فلان چیز به فلان چیز این بوده! خداوندا! همه‌چیز داره کم کم معنی پیدا می‌کنه!»
پاسخ
 سپاس شده توسط ραтяιcια ، شـــقآیــق ، Thyme ، Medusa ، Волшебник ، ραтяιcια ، شـــقآیــق
#79
(01-03-2021، 12:36)Medusa نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اینطوری که آخر هر اپیزود می‌گی بیاید نقد کنید و من هندونه نمی‌خوام و فلان، آدم شرمنده‌ی سیبیلات می‌شه چیزی نگه! ((( :
___


درباره‌ی این اپیزود آخر، اینکه جک و نسیم توی خونه‌ی بهار جلوی یه دست بریده وایستادن و یه دفعه سر از قرار سیج و تایم توی رستوران در میارن، این رفت و برگشت‌ بین حال و گذشته و آینده و افراد مختلف، بدون هیچ پیش زمینه و پل اتصالی بینشون، برای من یکم گیج‌کننده ست.
چون اگه پرش زمانی‌ای هم قراره اتفاق بیفته، باید یه هینتی ازش وجود داشته باشه، توی اپیزودای قبلی، "مهمونی بهار" یه جورایی کد بود. من خودم با اون می‌سنجیدم که الان توی چه نقطه‌ای از زمانیم.
به اضافه‌ی اینکه اول هر قسمت، تاریخ و ساعت داشتیم اما این سری نه کد زمانی خاصی داشتیم نه تاریخ و ساعت واضح، این باعث شد من نفهمم دقیقاً کجام. دقیقاً چه زمانیه؟ داستان چیه؟ تکلیف گرهِ قبلی چی شده؟ جک و نسیم چطور سر از اینجا درآوردن؟ توی گذشته‌ایم یا آینده؟ (شایدم خودت می‌خواستی که نفهمیم، هوم؟ به هرحال، من از نفهمیدن خوشم نمیاد. عغثفصهقخح.)

در کل، این اولای داستان، شبیه یه بچه‌ی پنج‌شیش ساله‌ی لجباز و اخموئه که مشتش رو باز نمی‌کنه تا من ببینم چی دستشه. حجم عظیمی از اطلاعات رو جلوم گذاشته‌ که نه من می‌دونم باید باهاشون چی‌کار کنم، نه خودش با اونا کاری می‌کنه. ولی خب طبیعیه. طول می‌کشه تا شخصیت‌ها به جایگاه خودشون عادت کنن و بیفتیم توی فضای داستان. کلا از اول تا آخر نوشتن این به خودم می‌گفتم نیکیییی! هنوز اولشه و به مرور همه‌ی شخصیت‌ها نقابشون رو برمی‌دارن. همه چی می‌ره سر جای خودش. برای گره‌ها سرنخ پیدا می‌شه. باید صبور باشیییی.

پس فعلا، من بنشینم و صبر پیش گیرم، منتظر اون لحظه‌ی «آهاااان! فهمیدم! ربط فلان چیز به فلان چیز این بوده! خداوندا! همه‌چیز داره کم کم معنی پیدا می‌کنه!»

آهاااااااان. حالا شد زن.
این همون چیزی بود که باید می شنیدم.
در واقع برام سوال بود که چه طور کد ها داره توی ذهن شما جای می گیره.

و آره بخشیش هم از عمده و بخش دیگه ش که یحتمل بخش بیش تری رو شامل می شه ناشی بودنِ نویسندشه. (اگه نویسنده رو این طور معنا کنیم که یک فاعله و فقط می نویسه و حرمت نویسنده رو ازش بگیریم)

داشتم فکر می کردم که این مسائل رو کی به هم ربط بدم. بعد از هر دو سکانس؟ بعد از این که فلان اتفاق افتاد؟ آخر سر؟
و خب با این کامنت(به قول فرنگی ها) متوجّه می شم که پسر، یکم خساست کم تری به خرج بده و حداقّل قضیه مچ دست رو بهشون بگو.


و مرسی واقعاً. ممنون که حرمت سبیل ها رو نگه داشتی زن. : دی
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel* ، Medusa ، Thyme ، ραтяιcια ، شـــقآیــق
#80
موسیقیِ جدیدِ داستان  از آهنگسازی یونانی که قیومتیه .

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
لینک



پاسخ
 سپاس شده توسط _sehun_ ، Medusa ، شـــقآیــق ، *Aɴѕel*


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Information چرا کور شد!؟! داستان واقعی از یه پسر بچه ی نابینا
Question |عجایب و تئوری های داستان Tag Der Toten|
  10 داستان ترسناک جدید و کوتاه که مو به تنتان سیخ میکند.اگه سپاس میدی بیا.
Lightbulb داستان دو کلمه ای ؟!!!!
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک
Tongue داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا
  داستان گروهي
  میخای داستان بنویسی یا بشنوی؟؟؟ رمان چی ؟؟؟ پس بیاتوووو
  داستان ترسناک _ روژان
  کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا تنها در 12 کلمه(جالب)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان