10-08-2021، 2:00
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-08-2021، 2:11، توسط THEDARKNESS.)
یه نام خدا پارت ۶.
مهدی: خب حسین گفتی شقایق و ترلان و رامونا خیاط قصرن دیگه پس الان اینجان؟
حسین : اره بابا همین اتاق بقلین. بیا ریم.
ریهام: اول در بزنید.
مهدی و حسین: چشم
تق تق تق..
کیه؟
حسین:منم منم مادرتون غذا اوردم براتون!
مهدی: ریهام:
قیججججژ : صدای باز شدن در
شقایق: سینی بیارم ؟
مهدی و حسین: ببخشید
ترلان: کارتون چیه حالا؟؟؟!؟
بهار: ارشش نکننن بچههه بدد ببهه اونااا دستت نزننن.
رامونا(پارمیس): چایی اوردم
مهدی: =/ خب بریم سر اصل مطلب...
رامونا: چایتون سرد میشه ها.
مهدی:.___. خب اصل مطلب اینه که....
ارش: من گشنمه گشنمه غذا میخواممم
مهدی: خب اصل مطل......
حسین: ههه شقا معلومه چاق شدی ها این لباسا چقدر گندن
مهدی:
ریهام:
ششپپپتتلللقققق
بله درست حدس زدید شقایق با سینی به سمت حسین حمله کرد .
اما حسین جاخالی داده و سینی خرد شد تو سر ارش =/
بهار: اییییی واااایییی بررر توووو پسزمو کشتییشش.
شقایق : تقصیر من نبود تقصیر این حسیننن بوددد جاخاللییی دادد
قاصد: وزیرررر اعظم وزیرر اعظم یه اتفاق خیلی مهم افتاده بیاییدددد بیرون.
حسین: وزیر اعظم کیه؟
جمع حاظر:
حسین: عه راستی منم که . چیه بکو چی شدههه زود باش ملعون نا بخرد. قربان ۶ تا غریبه دارن از افق دور میان یکیشونم داره عین چی گریه میکنه.
مهدی: چهره هاشونو دیدی؟
قاصد: نه قربان =/
مهدی: از کجا فهمیدی داره زار میزنه پس
قاصد: صداش زود تر از خوشون رسید اینجا.
حسین: خب بریم ببینیم کین
بهار: بچه من چی میشه پس
رامونا: ارش مرد؟
ریهام: نه بابا داره ادا حال بدارو در میاره.
ریهام یک لیوان چایی برداشته و بر روی ارش میپاشد!!
سوختممممم
بله ارش به همین سادگی به هوش امد.
حسین: خب اونی که داره زار میزنه که بارانه. =/
مهدی: اونم که که ننه جون و خواهرشه..___..
ریهام: اون کیم که تیناس
مهدی: انابلم که هست =/
ریهام:جیغ بنفش
وایییی انابلل کو کجاست؟ انابل کجاست؟
مهدی: رومینا رو میگم =/
جدا ازین حرفا اینا که اصلا تو هواپیما نبودن چطوری اومدن اینجا؟
حسین: عه شاهزاده فراریم هست که زود بگیریدششششش.
مهدی: شما چطوری اومدید اینجا؟
ننه جون(شقایقه اینم@"shghyegh")
منو ستایش و رومینا و تبنا رفیتیم ترکیه بعد سوار بالن شدیم یهویی خلبانه کلی الکل خرد و مرد و ما افتادیم تو دریا اومدیم اینجا
مهدی: پایتخت متشکریم.
حسین: باران تو چرا زار زار میکنی؟
باران: شوهرمو دزدیدن ، اون دختره دزدیدش
حسین: کدوم دختره؟
باران: تیناااا
معرفی شخصیت: تینا (@itinamk) دختری زیبا جذاب و تو دل برو خصوصیت بارز ناز بودن و هرکس در یک نگاه عاشقش میشود . مهربان با شخصیت و مودب. ( بابت هر یک ازین تعریفا باید پول جدا بدی) به طور خلاصه دختری همه چی تمام.
حسین: اهوم بله چه خانم با وقار و موجهی حق داشته ولت کنه.
باران: حسینننن
خب تا اینجا باشع
تگ بازیگران محترم.
@شـــقآیــق
@*VENUS*
@"☆coииoя☆"
@βάરãɲ
@"BTS.ARMY"
@"☆мᴇʜяᴀʙ☆"
@"Alien"
@моои
@"AVA_MADI*"
@"نــــــــــⓐنسی"
@سهَند
@"ƤᴏᴏƁᴏи"
@"ʟeмoи"
@☪爪尺.山丨几几乇尺☪
@THEDARKNESS
@"вɪʟʟɪє"
@ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ
@"ɱơཞɖɛɱơɬɛɧąཞɛƙ"
@Setayesh.s
@shghyegh
@"Musalick"
@فرنودِ بن گیومرث
@itinamk
@"BTS__ARMY"
مهدی: خب حسین گفتی شقایق و ترلان و رامونا خیاط قصرن دیگه پس الان اینجان؟
حسین : اره بابا همین اتاق بقلین. بیا ریم.
ریهام: اول در بزنید.
مهدی و حسین: چشم
تق تق تق..
کیه؟
حسین:منم منم مادرتون غذا اوردم براتون!
مهدی: ریهام:
قیججججژ : صدای باز شدن در
شقایق: سینی بیارم ؟
مهدی و حسین: ببخشید
ترلان: کارتون چیه حالا؟؟؟!؟
بهار: ارشش نکننن بچههه بدد ببهه اونااا دستت نزننن.
رامونا(پارمیس): چایی اوردم
مهدی: =/ خب بریم سر اصل مطلب...
رامونا: چایتون سرد میشه ها.
مهدی:.___. خب اصل مطلب اینه که....
ارش: من گشنمه گشنمه غذا میخواممم
مهدی: خب اصل مطل......
حسین: ههه شقا معلومه چاق شدی ها این لباسا چقدر گندن
مهدی:
ریهام:
ششپپپتتلللقققق
بله درست حدس زدید شقایق با سینی به سمت حسین حمله کرد .
اما حسین جاخالی داده و سینی خرد شد تو سر ارش =/
بهار: اییییی واااایییی بررر توووو پسزمو کشتییشش.
شقایق : تقصیر من نبود تقصیر این حسیننن بوددد جاخاللییی دادد
قاصد: وزیرررر اعظم وزیرر اعظم یه اتفاق خیلی مهم افتاده بیاییدددد بیرون.
حسین: وزیر اعظم کیه؟
جمع حاظر:
حسین: عه راستی منم که . چیه بکو چی شدههه زود باش ملعون نا بخرد. قربان ۶ تا غریبه دارن از افق دور میان یکیشونم داره عین چی گریه میکنه.
مهدی: چهره هاشونو دیدی؟
قاصد: نه قربان =/
مهدی: از کجا فهمیدی داره زار میزنه پس
قاصد: صداش زود تر از خوشون رسید اینجا.
حسین: خب بریم ببینیم کین
بهار: بچه من چی میشه پس
رامونا: ارش مرد؟
ریهام: نه بابا داره ادا حال بدارو در میاره.
ریهام یک لیوان چایی برداشته و بر روی ارش میپاشد!!
سوختممممم
بله ارش به همین سادگی به هوش امد.
حسین: خب اونی که داره زار میزنه که بارانه. =/
مهدی: اونم که که ننه جون و خواهرشه..___..
ریهام: اون کیم که تیناس
مهدی: انابلم که هست =/
ریهام:جیغ بنفش
وایییی انابلل کو کجاست؟ انابل کجاست؟
مهدی: رومینا رو میگم =/
جدا ازین حرفا اینا که اصلا تو هواپیما نبودن چطوری اومدن اینجا؟
حسین: عه شاهزاده فراریم هست که زود بگیریدششششش.
مهدی: شما چطوری اومدید اینجا؟
ننه جون(شقایقه اینم@"shghyegh")
منو ستایش و رومینا و تبنا رفیتیم ترکیه بعد سوار بالن شدیم یهویی خلبانه کلی الکل خرد و مرد و ما افتادیم تو دریا اومدیم اینجا
مهدی: پایتخت متشکریم.
حسین: باران تو چرا زار زار میکنی؟
باران: شوهرمو دزدیدن ، اون دختره دزدیدش
حسین: کدوم دختره؟
باران: تیناااا
معرفی شخصیت: تینا (@itinamk) دختری زیبا جذاب و تو دل برو خصوصیت بارز ناز بودن و هرکس در یک نگاه عاشقش میشود . مهربان با شخصیت و مودب. ( بابت هر یک ازین تعریفا باید پول جدا بدی) به طور خلاصه دختری همه چی تمام.
حسین: اهوم بله چه خانم با وقار و موجهی حق داشته ولت کنه.
باران: حسینننن
خب تا اینجا باشع
تگ بازیگران محترم.
@شـــقآیــق
@*VENUS*
@"☆coииoя☆"
@βάરãɲ
@"BTS.ARMY"
@"☆мᴇʜяᴀʙ☆"
@"Alien"
@моои
@"AVA_MADI*"
@"نــــــــــⓐنسی"
@سهَند
@"ƤᴏᴏƁᴏи"
@"ʟeмoи"
@☪爪尺.山丨几几乇尺☪
@THEDARKNESS
@"вɪʟʟɪє"
@ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ
@"ɱơཞɖɛɱơɬɛɧąཞɛƙ"
@Setayesh.s
@shghyegh
@"Musalick"
@فرنودِ بن گیومرث
@itinamk
@"BTS__ARMY"