ارسالها: 254
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 281
سپاس شده 408 بار در 189 ارسال
حالت من: هیچ کدام
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند
راستی آنچه به یادت دادیم
پر زدن نیست که درجاست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آدمک نغمه آغاز نخوان
بخدا آخر دنیاست بخند
(این اکانت ساخته ی زمان کودکی بنده هست و فقط جهت مرور خاطرات امضا و بایو و آواتار عوض نشده پس لطفا قضاوت نکنید♥)
خداوند زمین را آفرید و گفت :
به به چه زیباست سپس مرد را آفرید و گفت : جانمی این دیگه آخرشه
و بعد هم زن را آفرید و با کمی اخم گفت : اشکالی نداره آرایش میکنه
ارسالها: 34
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2024
سپاس ها 260
سپاس شده 12 بار در 11 ارسال
حالت من: هیچ کدام
در سرم دختر پیری عصبی میرقصد
شهر بر روی سر من عربی میرقصد
این جهان با همهی دغدغههایش دارد
روی یک جمجمهی یک وجبی میرقصد
سالها رفته و از برق نگاه تو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی میرقصد
ارسالها: 165
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2012
سپاس ها 928
سپاس شده 294 بار در 163 ارسال
حالت من:
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
کلفت خانه ز دستس به امان
پشت کالسکه ی مردم می جست
دل کالسکه نشین را می خست
هر سحرگه دم در بر لب جو
بود چون کرم به گل رفته فرو
زنــב گــے مـثـلـــ پـــیــــانــــو اســتــــ
ב کــمــ ﮧ هـــا ے ســیــاهـــ بــرا ے غــمــ هــا
و ב کــمــ ﮧ هــا ے ســفـیــב بــرا ے شــا ב یـهــا
امــا زمــانـــے مـیـتــوا טּ اهـنـگــے زیـبــا نـواخـتـــ
کـ ﮧ ב کـمــ ﮧ هـا ے سـیــاهـــ وسـفـیـــב را بــاهـمــ فـشــار ב هـیــمـــ
ارسالها: 186
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Jun 2020
سپاس ها 428
سپاس شده 101 بار در 62 ارسال
حالت من:
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوري نيست که از وي بستاند دادم
دلم از صحبت شيراز به کلي بگرفت
وقت آن است که پرسي خبر از بغدادم
هيچ شک نيست که فرياد من آنجا برسد
عجب ار صاحب ديوان نرسد فريادم
سعديا حب وطن گر چه حديثيست صحيح
نتوان مرد به سختي که من اين جا زادم
سعدي