امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تحلیل افعال "خواستن، برخاستن، خاستن " _ادبیات فارسی

#1
خواستن، برخاستن، خاستن

۱_ «خواستن» یعنی طلب کردن، قصد کردن (و معانیِ نزدیکِ دیگر):

«خواستم» گفت خاک‌پای توام
عقلم اندرزمان نصیحت کرد

گفت: در راهِ دوست خاک مباش
نه که بر دامنش نشیند گرد!
(سعدی)

۲_ برخاستن یعنی بلند شدن (و معانیِ نزدیکِ دیگر):

همه لشکر از جای برخاستند
درفشِ فریدون بیاراستند
(شاهنامه)

۳_ به‌پا خاستن و برپا خاستن یعنی بلند شدن، از جا بلند شدن:
«به‌پا خاستم و به‌راه افتادم». نکته: فعلِ «خیز» در «برپا خیز» از «خاستن» است.

«خاستن» به‌معنی پدید آمدن، به‌وجود آمدن و عارض شدن هم بدون واو است:
«مردکی را چشم‌درد خاست.» (گلستان)

«نوخاسته» به‌معنی جوان و تازه‌رُسته هم بدون واو است:

صبح‌دم مرغِ چمن با گُلِ نوخاسته گفت:
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
(حافظ)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Book لقمه فارسی دوازدهم مهر و ماه
  کتاب گلبرگ فارسی یازدهم | ویژه نهایی
Photo کتاب گلبرگ فارسی دهم | ویژه نهایی
  پاورپوینت درس دهم فارسی دوازدهم
  تعریف قلمرو های فارسی
  سوالات آزمون شبه نهایی فارسی دوازدهم - ۵ آذر
  درس ۶ فارسی دوازدهم
  جزوه آرایه های ادبی فارسی
  افعال دو قسمتی مهم _ زبان انگلیسی
  انواع اسب در ادبیات فارسی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان