امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بامداد خمار | اثر فتانه حاج سید جوادی

#1
نقد و بررسی رمان عاشقانه بامداد خمار | اثر فتانه حاج سید جوادی (پروین)

اگر پای صحبت‌های مادرها و مادربزرگ‌ها نشسته باشید، حتما قصه‌های عاشقانه‌‌ی زیبایی از روزگار قدیم شنیده‌اید، داستان عشق‌هایی پر سوز و گداز که گاهی سرانجامی شیرین و گاهی تلخ و گزنده داشته‌اند. داستان‌هایی که به بخشی از فرهنگ عامیانه ما ایرانی‌های تبدیل شده‌اند. رمان بامداد خمار یکی از همین داستان‌هاست. با آنکه بیش از دو دهه از اولین انتشار آن می‌گذرد، هنوز هم یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های فارسی است.

بامداد خمار | اثر فتانه حاج سید جوادی 1

خلاصه داستان بامداد خمار؛ روایت عاشقانه‌های سنتی
بامداد خمار نوشته‌ی فتانه حاج سیدجوادی (پروین) اولین بار سال 1374 منتشر شد و در طول 10 سال بیش از 300 هزار نسخه از آن فروش رفت و نام آن به عنوان یکی از رمان‌های عامه‌پسند موفق در فهرست رمان‌های عامه‌پسند ایرانی ثبت شد.
 نام کتاب بامداد خمار به درونمایه‌ی آن اشاره دارد. خانم حاج سیدجوادی نام کتاب را از بیتی از سعدی اقتباس کرده است:
«به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی  /   شب شراب نیرزد به بامداد خمار»
کتاب بامداد خمار در مورد چیست؟
بامداد خمار داستان زندگی دختری به نام محبوبه است که در سال‌های پایانی عمر آن را برای برادرزاده‌اش سودابه تعریف می‌کند. سودابه که همه معتقدند شباهت زیادی به عمه‌اش دارد به عقیده‌ی پدر و مادرش در آستانه‌ی ازدواجی احساسی و عجولانه قرار گرفته است. آن‌ها از سودابه خواسته‌اند داستان عمه‌اش را بشنود و سپس تصمیم بگیرد. محبوبه داستان عاشقی خودش را که در اولین سال‌های حکومت رضاشاه در ایران اتفاق افتاده است، تعریف می‌کند؛ داستان عشق دختری از خانواده‌ای فرهیخته به شاگرد نجاری به نام رحیممحبوبه از پافشاری خودش برای این ازدواج می‌گوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است را روایت می‌کند. پروین در کتاب بامداد خمار یک روایت ساده و آشنا را بازگو و با شرح جزئیات احساسات، رفتارها و برخوردهای شخصیت‌های رمان خواننده را با قصه‌اش همراه می‌کند.
بامداد خمار؛ شهرت جهانی یک داستان ساده ایرانی
بامداد خمار در خارج از ایران هم خوانندگانی دارد. «سوزان باغستانی» این رمان را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. ترجمه آلمانی او از بامداد خمار با اقبال مخاطبان آلمانی زبان مواجه شد و چندین بار با تیراژ میانگین 10 هزار نسخه تجدید چاپ شد. «آنا والزن» مترجم ایتالیایی سال 96  بامداد خمار را  به ایتالیایی ترجمه کرد، او عنوان «انتخاب سودابه» را برای ترجمه‌اش برگزید. ترجمه‌هایی به کردی و یونانی هم از این کتاب وجود دارد.
به گفته‌ی فتانه حاج‌سیدجوادی در طول این سال‌ها پیشنهادهای زیادی برای ساخته شدن فیلم بامداد خمار به او شده است. «پوران درخشنده» و «حسن فتحی» نام‌هایی است که روزی برای تبدیل این رمان به فیلم یا سریال ابراز علاقه کرده‌اند.  هرچند «حسن فتحی» در مصاحبه‌ای اعلام کرد که از این‌کار منصرف شده و کارهای دیگری در دست دارد؛ اما تایید کرد قصه‌ی جذاب رمان بامداد خمار این ظرفیت را داد که تبدیل به یک سریال عامه‌پسند ایرانی شود.
ویراستار کتاب فتانه حاج سیدجوادی، شهلا ارژنگ است. بامدادخمار که «انتشارات البرز» آن را منتشر کرده، تا کنون 58 بار تجدید چاپ شده است.
«شب سراب» پاسخ یا سرقت ادبی
کتاب بامداد خمار تمام ماجرا را از زاویه دید محبوبه شرح می‌دهد. بیان اول شخص داستان باعث شده است ما تنها از یک زاویه به اتفاقات نگاه کنیم و با قضاوت‌های محبوبه درباره‌ی تمام شخصیت‌ها، داستان را دنبال کنیم.  سال 75 مدتی پس از انتشار بامداد خمار «ناهید ا. پژواک» رمانی به نام «شب سراب» منتشر کرد که دقیقا همان دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان عاشقانه  بامداد خمار
 است با این تفاوت که قصه را از زبان شخصیت مرد داستان، رحیم نقل می‌کند. پژواک گفته چون به نظرش رمان عاشقانه بامداد خمار مغرضانه بوده و یک‌طرفه به قاضی رفته است تصمیم گرفته داستان را از زبان شخصیت دوم نقل کند  و قصد کپی کردن کتاب را نداشته است.
خیلی‌ها معتقدند که رمان عاشقانه بامداد خمار به نوعی دفاع از مردسالاری است و بسیاری هم توجیهات کتاب را بی‌مایه خوانده‌اند. انتشار «شب سراب» سر‌و‌صداهای زیادی در فضای  ادبیات عامه‌پسند به راه انداخت. در نهایت فتانه حاج سیدجوادی از خانم پژواک به جرم سرقت ادبی شکایت کرد. «حمید مصدق» شاعر نام آشنای ایرانی و وکیل دادگستری در این پرونده دفاع از خانم حاج سیدجوادی را به عهده گرفت و در نهایت خانم پژواک محکوم شد. هرچند رمان «شب سراب» از بازار جمع‌آوری نشد، اما به گفته‌ی خانم سیدجوادی منافع آن به ایشان و «انتشارات البرز» تعلق گرفت. رمان «شب سراب» هنوز هم یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های فارسی است که احتمالا جریان این شکایت در فروش ان بی‌تاثیر نبوده است.
فتانه حاج سیدجوادی، نویسنده‌ی کم‌کار پرفروش
فتانه حاج سید جوادی معروف به پروین سال 1324 در کازرون به دنیا آمد و در رشته‌ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. به گفته خودش از دوران کودکی به نوشتن علاقمند بوده است، اما هرگز به نویسندگی به عنوان یک شغل نگاه نکرده است. حاج سیدجوادی با پزشکی اصفهانی ازدواج کرد و اکنون در اصفهان زندگی می‎‌کند.
پروین در یکی از مصاحبه‌هایش بیان کرده، گفت‌وگویی که با همسرش درباره‌ی «رومئو و ژولیت» داشته باعث شده تصمیم به نوشتن بامداد خمار بگیرد و در نتیجه در پنجاه سالگی پرفروش‌ترین اثر خود را منتشر کرد. االبته ین اقبال باعث نشد او تبدیل به نویسنده‌ی پرکاری شود و همچنان گزیده‌نویسی را برگزیده است.
فتانه حاج سیدجوادی کتاب «پارک گورکی» نوشته‌ی «مارتین کروز اسمیت» را هم به فارسی برگردانده است. کتاب دیگر این نویسنده مشهور اما کم‌کار «در خلوت خواب» است که سال 1377 منتشر شد. این کتاب مجموعه‌ای از هشت داستان است با قصه‌هایی که ریشه در اتفاقات دوران جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس دارد. هرچند این کتاب به اندازه‌ی بامداد خمار معروف نشد اما به چاپ دوازدهم رسید.
نقد بامدادخمار، جنجال‌ها و آشوب‌ها
هنگامی که بامداد خمار منتشر شد، در مدت زمان اندکی سر‌وصدای زیادی به پا کرد. «نجف دریابندری»، نویسنده و منتقد مشهور نقدی بر این کتاب نوشت و از آن تعریف کرد. نقد «نجف دریابندری» با واکنش تند مرحوم «هوشنگ گلشیری» مواجه شد. مرحوم «گلشیری»، «دریابندری» را بی‌سواد خطاب کرد و در مصاحبه‌ای بیان کرد از فروش اندک کتاب «شازده احتجاب» خوشحال است چرا که این نشان می‌دهد، «شازده احتجاب» کتاب خوبی است. «بهاالدین خرمشاهی»، مترجم ایرانی جای دیگری گفت اظهارات «گلشیری» از سر حسادت است.
شاید همین نقدهای ادامه‌دار و گفت‌گوهای مختلف شکل گرفته درباره‌ی کتاب در موفقیت چشمگیر آن بی تاثیر نبود. چون هم توجه مخاطبانی که به ادبیات عامه‌پسند علاقه‌ دارند، به خود جلب کرد و هم روشنفکران و افرادی که به گزیده‌خوانی عادت دارند کنجکاو شدند، این اثر جنجال برانگیز را بخوانند.
بعضی از منتقدان و خوانندگان کتاب آن را مردسالارانه می‌دانند و معتقدند این کتاب به حفظ ارزش‌هایی که زنان را از داشتن نقش موثر در جامعه باز می‌دارد، کمک می‌کند. این دسته از خوانندگان معتقدند، اینکه سودابه باید برای عبرت گرفتن پای داستان غم انگیز عمه‌اش بنشیند بی احترامی به قدرت درک و شعور و حق انتخاب سودابه به عنوان یک انسان است.
از طرفی گروهی از منتقدان هم این کتاب را توهین به طبقات پایین جامعه دانسته‌اند و باور دارند فتانه حاج سیدجوادی با قرار دادن دختر یک خانواده اشرافی مقابل یک شاگرد نجار و بیان تبعات تلخ ازدواج آن‌ها، فرهنگ و اصالت را معادل ثروت و اشرافی‌گری قرار داده است. خیلی‌ها هم به سادگی می‌گویند رمان عاشقانه بامداد خمار برای جوانان به خصوص دختران جوان خوب است تا بدانند برای گرفتن تصمیمی مانند ازدواج باید دقت زیادی به خرج داد و نباید تفاوت‌های خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی را نادیده گرفت.
زاویه دید درست درباره‌ی اثر پرفروش حاج سیدجوادی هرچه باشد؛ رمان عاشقانه بامداد خمار را باید یک رمان فارسی تاثیرگذار نامید که باعث شد طیف‌های بیشتری از مردم به خواندن رمان فارسی روی بیاورند. بامداد خمار در سالی‌های اخبر به کتاب صوتی هم تبدیل شده است.
برای دانلود کتاب و دریاقت نسخه‌‌ی الکترونیکی کتاب بامداد خمار می‌توانید از همین صفحه‌ی فیدیبو اقدام کنید.

بامداد خمار | اثر فتانه حاج سید جوادی 1

در بخشی از کتاب می‌خوانیم

كاغذي برداشتم. يك كاغذ تميز، يك قطره كوچك عطر به آن زدم. يادم نيست چه عطري بود. عطري بود كه مادرم به من داده بود. فرنگي بود. گرانقيمت بود. براي روزهاي خواستگاري بود. دور و بر كاغذ را گل كشيدم و رنگ كردم. روبان كشيدم. بلبل كشيدم. شايد يكي دو هفته طول كشيد. نقاشي مي‌كردم و فكر مي‌كردم چه كنم. عقلم مي‌گفت دست بكشم. ولي بيچاره نگفته مي‌دانست كه باخته است. مي دانست كه نمي‌توانم. مي‌خواستم به حرف عقلم گوش كنم. براي خودم هزار دليل و منطق آوردم. قسم مي خوردم كه نخواهم رفت. ولي انگار ميخ آهنين در سنگ مي كوبيدم. مي‌دانستم كه خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلكه خواهم انداخت.

چيزي مي‌گويم و چيزي مي‌شنوي. در آن زمان عاشق شدن يك دختر پانزده ساله خود مصيبتي بود كه مي‌توانست خون بر پا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم براي دختر بصيرالدولملک. فكر آن هم قلب را از حركت مي‌انداخت. خون را سرد می‌كرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جاي باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزويي را كه بر دلم سنگيني مي‌كرد، عاقبت نوشتم...

پاسخ
آگهی
#2
انقدری که من از شخصیت مردش تنفر داشتم بعد اینکه خوندم فقط کتابو از خونه انداختم بیرون چشمم بهش نخوره ((:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان