امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•| محمود درویش |•

#1
•| محمود درویش |• 1





محمود درویش و ریتا عاشق هم‌دیگر بودند. ریتا یهودی اسرائیلی و محمود آتئیست وطن پرست فلسطینی
ریتا رفت و به ارتش اسرائیل پیوست





•| محمود درویش |• 1


[ شعری از کتاب  : ریتا .. عشق و یاسمن ]

قصیدة ریتا و البندقیه

بين ريتا وعيوني ... بندقية
والذي يعرف ريتا، ينحني
ويصلي
لإله في العيون العسلية

... وأنا قبَّلت ريتا
عندما كانت صغيرة
وأنا أذكر كيف التصقت
بي ، وغطت ساعدي أحلى ضفيرة
وأنا أذكر ريتا

مثلما يذكر عصفورٌ غديره
آه ... ريتا
بينما مليون عصفور وصورة
ومواعيد كثيرة
أطلقت ناراً عليها ... بندقية

اسم ريتا كان عيداً في فمي
جسم ريتا كان عرساً في دمي
وأنا ضعت بريتا ... سنتين
وهي نامت فوق زندي سنتين
وتعاهدنا على أجمل كأس ، واحترقنا
في نبيذ الشفتين
وولدنا مرتين
آه ... ريتا
أي شيء ردَّ عن عينيك عينيَّ
سوى إغفاءتين
وغيوم عسلية
!قبل هذي البندقية
كان يا ما كان
يا صمت العشيّة
قمري هاجر في الصبح بعيداً
في العيون العسلية
والمدينة
كنست كل المغنين، وريتا
بين ريتا وعيوني ... بندقية


ترجمه :
میان ریتا و چشمانم تفنگی‌ست...
و آن‌که ریتا را می‌شناسد، خم می‌شود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است
نماز می‌گزارد.

و من ریتا را بوسیدم
آن‌‌گاه که کوچک بود
و به‌ یاد می‌آورم که چه‌سان به من درآویخت
و بازویم را زیباترین بافه‌ی گیسو فروپوشاند.
و من ریتا را به یاد می‌آورم
همان‌سان که گنجشکی برکه‌ی خود را.

آه... ریتا
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است
و وعده‌های فراوانی
که تفنگی... به رویشان آتش گشود!

نام ریتا در دهانم عید بود
تن ریتا عروسی بود در خونم
و من در راه ریتا دو سال گم شدم
و او دو سال بر دست‌م خفت
و بر زیباترین پیمانه پیمان بستیم، 
و آتش گرفتیم
در شراب لب‌ها
و دو بار زاده شدیم.

آه... ریتا
چه چیز چشم‌م را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب کوتاه و ابرهایی عسلی
پیش از این تفنگ.

بود آن‌چه بود
ای سکوت شامگاه
ماه من در آن بام‌داد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه آوازخوانان را و ریتا را برُفت...
میان ریتا و چشمانم تفنگی‌ست... 




•| محمود درویش |• 1


جملات محمود درویش


آیا می‌توانم آرزوهایم را انتخاب کنم، چه بسا چیزهایی را آرزو می‌کنم که محقق نشوند.



اما من. به درخت توت وارد می‌شوم، درختی که من را به کرم ابریشم تبدیل می‌کند. وارد سوزن زنی از زنان اسطوره می‌شوم، سپس مانند قاصدکی با نسیم پرواز می‌کنم.



تاریخ هم قربانیانش را و هم قهرمانانش را به تمسخر می‌گیرد، به آنها نظری می‌افکند و عبور می‌کند.



آمدم ولی نرسیدم … آمدم ولی بازنگشتم.



زمانی که نماز شکر برای وطن مقدس نمی‌خوانیم خلقی خواهیم شد، زمانیکه فقیر شامش را بیابد … خلقی خواهیم شد، زمانیکه به ابروی حاکم فحش می‌دهیم، حاکمی که محاکمه نشده است.



به اجبار عاشق تو شدم نه بخاطر اینکه تو زیباتری بلکه بخاطر اینکه تو عمیق‌تری. عاشق جمال معمولاً احمق است.



روزی که بخواهم خواهم شد … روزی پرنده‌ای خواهم شد و از نابودی ام وجودم را جویا خواهم شد. به هر میزانی که بالها بسوزند به حقیقت نزدیک تر می‌شوم، از خاکستر برخواهم خاست، من گفتگوی رؤیاهایم. من به جسمم و خودم گوش کردم تا اولین سفرم را به سوی حقیقت تکمیل کنم؛ ولی او مرا سوزاند و ناپدید شد. من غیبتم … من فراری بهشتی ام.



ای وطن سالی گذشت و سالی می‌آید و همه چیز بدتر می‌شود. ساختار و آسمانهای ما نی است. در هر مناره‌ای تجاوز گر به آندلس می‌گوید اگر حلب را محاصره کردی!




سلام به کسانی که بیهوده دوستشان داریم.



غربت کسی نباش که تو را وطن دیده.



اندوه کسی را نکشت اما ما را از همه چیز تهی ساخت.

•| محمود درویش |• 1

از جمله جایزه‌هایی که محمود درویش برنده شد عبارت است از: جایزهٔ ابن سینا، جایزه صلحِ لنین، جایزه لوتس از انجمن نویسندگان افریقا-آسیایی، جایزهٔ هنرهای حماسی فرانس و مدالِ آثارِ ادبی و جایزه آزادی فرهنگی از بنیاد لبنان و جایزه صلح استالین شوروی سابق و جایزهٔ ناظم حکمت (نوامبر ۲۰۰۳).


•| محمود درویش |• 1

در مارس ۲۰۰۰ وزیر آموزش و پرورش اسرائیل پس از ضمیمه کردن آثار محمود درویش در کتاب‌های درسی، دولت ایهود باراک را با بحران جدی روبرو ساخت.

او تاکنون بیست و دو مجموعه شعر منتشر کرده‌است: گنجشگ‌های بی‌بال (۱۹۶۰)؛ برگ‌های زیتون (۱۹۶۴)؛ عاشقی از فلسطین (۱۹۶۶)؛ آخرشب (۱۹۶۷)؛ دلدار من از خواب خود برمی‌خیزد (۱۹۷۰)؛ گنجشک‌ها در الجلیل می‌میرند (۱۹۷۰)؛ دوستت می‌دارم، یا دوستت نمی‌دارم(۱۹۷۲)؛ اقدام شماره۷ (۱۹۷۴)؛ آنک تصویر او و اینک انتحار عاشق (۱۹۷۵)؛ جشن‌ها (۱۹۷۶)؛ ستایش سایه بلند (۱۹۸۳)؛ محاصره‌ای برای مدایح دریا (۱۹۸۴)؛ آن ترانه است، آن ترانه است (۱۹۸۶)؛ سرخ گلی کمتر (۱۹۸۶)؛ تراژدی نرگس، کمدی نقره (۱۹۸۹)؛ آنچه را می‌خواهم می‌بینم (۱۹۹۰)؛ یازده ستاره (۱۹۹۲)؛ چرا اسب را تنها گذاشتی؟ (۱۹۹۶)؛ سریر زن غریبه (۱۹۹۵)؛ دیوارنگاره (۲۰۰۰)؛ در محاصره(۲۰۰۲)؛ حالتی از شهربندان (۲۰۰۲)؛ برکرده خود پوزش مخواه(۲۰۰)؛ چون شکوفه بادام یا دورتر (۲۰۰۵).

چند کتاب نثر نیز از محمود درویش منتشر شده‌است که از درخشان‌ترین آن‌ها یادداشت‌های روزانه اندوه عادی (۱۹۷۶) و حافظه‌ای برای فراموشی (۱۹۸۷) است.





محمود درویش در اوت ۲۰۰۸ در پی عمل جراحی قلب در تگزاس آمریکا در گذشت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
 سپاس شده توسط αѕтer ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב
آگهی
#2
محمود درویش برای معشوقش ریتا نوشت:
می‌خواستم برای دیدارت به قدس سفر کنم تا از حالت مطمئن شوم و از اضطرابت کم کنم.
بعد از ظهر چهارشنبه، از فرمانده‌ی نظامی تقاضای مرخصی کردم ولی با درخواستم موافقت نکرد. آرزو داشتم شب‌هنگام با تو
چای بنوشم؛ یعنی کنار هم شاد باشیم.
عزیزم باور کن احساسات من نسبت به تو مرا فرا گرفته‌است حتی اگر از من دور باشی...
نه به این دلیل که عشق من کمتر از عشق تو به من است، بلکه به این خاطر که من تو را فراوان دوست دارم. عزیزم، به تو اطمینان می‌دهم که من با تو هستم و تو تنها نیستی…ممکن است به خاطر من رنج ببری ولی من در کنار تو خواهم بود. از تو سپاسگزارم برای اینکه تو به زندگی‌ام طعم دادی و لذت بخشیدی.

دوست‌دارِ تو: محمود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
 سپاس شده توسط αѕтer
#3
"تقول: متی تلتقی؟
أقول: بعد عامٍ و حرب.
تقول: متی تنتهی الحرب؟
أقول: حین نلتقی…"

گفت: چه زمانی همدیگر را خواهیم دید؟
گفتم: بعد از یک سال، بعد از جنگ.
گفت: جنگ کی تمام خواهد شد؟
گفتم: همان وقتی که تو را ببینم...


-محمود درویش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
#4
عُد بي
إلى حيث كُنت
قبل أن ألتقيك،
ثم أرحل.
مرا باز گردان
به جایی که بوده‌ام؛
پیش از دیدارت!
سپس،سفر کن

#محمود_درويش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
#5
كلُّ الَّذِينَ ماتوا .. نجوا من الحياة بأعجوبة...

همه آنانی که مُردند؛ به طور معجزه آسایی از زندگی نجات یافتند...
#محمود_درويش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
#6
خذيني ،إذا عدت يوما
وشاحا لهدبك
و غطّي عظامي بعشب
تعمّد من طهر كعبك

و شدّي وثاقي..
بخصلة شعر
بخيط يلوّح في ذيل ثوبك..
عساي أصير إلها
إلها أصير..

إذا ما لمست قرارة قلبك!
ضعيني، إذا ما رجعت
وقودا بتنور نارك..
وحبل غسيل على سطح دارك
لأني فقدت الوقوف
بدون صلاة نهارك

هرمت ،فردّي نجوم الطفولة
حتى أشارك
صغار العصافير
درب الرجوع..
لعشّ انتظارك!

#محمود_درويش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
آگهی
#7
في غيابكَ
لا اطلبُ من قلبكَ الا الخفقان !
در نبودنت
از دلت چيزى جز تپيدن نمى‌خواهم..!
#محمود_درويش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
#8
•| محمود درویش |• 1

هیچ کس دوست ندارد فراموش کند ،
یا بگذار دقیق تر برایت بگویم :
هیچ کس دوست ندارد فراموش شود .
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان