28-08-2013، 14:52
ساعت 9 یه خیابون ، من تنها
یه عالم فکر ، نم بارون ، چند تا رویا
آدما تصویر کوتاه ، تو خیابون
یخ زده خاطره ها تو نگاشون
تو پیاده رو انگار تو رو می بینم
چقدر شکل توئه ، بذار ببینم
رد شدی یا که هنوز همون جا هستی
منو می بینی یا باز چشماتو بستی
زیر پامون ، خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون ، هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود...
یه کافی شاپ ، قهوه و تلخی حرفات
چشمات و بغض من و سردی دستات
اما چه خوب بود...
اما چه خوب بود...
دلم یه جوری شد ، همون نگاه بود...
خاطرات ما دوتا همین جاها بود
انگار ی چند سال پیش همین روزا بود
فکر کنم اونا آخرین خاطره ها بود
خیلی دیره ، وقت فکر کردن ندارم
نمی دونم چرا باز یادم میارم
دوست دارم فکر نکنم اما نمیشه
اون نگات دیگه ازم جدا نمیشه
زیر پامون خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون ، هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود...
یه کافی شاپ ، قهوه و تلخی حرفات
چشمات و بغض من و سردی دستات
اما چه خوب بود...
اما چه خوب بود...
زیر پامون خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون ، هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود...
یه کافی شاپ ، قهوه و تلخی حرفات
چشمات و بغض من و سردی دستات...
اما چه خوب بود...