امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عشق متجاوز من پارت۲

#1
من میخوام اینو نبینم نمیشه
(ولی دلت براش تنگ شده ها)
_وجی جون خفه
آرمین:چرا ماتت برده هانا
_هیچی . خاله ،تینا،آرمان، فاطمه هیچکی نیس؟؟؟
آرمین :تینا خونه دوستش،مامانم رفته خرید ،آرمان و فاطمه هم خونه بابای فاطمه
_هیچوقت نشد یه آدم اینجا باشه ، من میرم محل همیشگی اومدن صدام کنن
سری تکون داد و رفتم آرامشگاهم اگه این نره غول نباشه
(درمورد عشقت اینجوری نگو)
_اه وجی جون میدونی نمیتونم
اوف وای راستی امشب خواستگاری داداشم علی بدوهم برم که دیر شد
وقتی رسیدم خونه همشون آماده بودن . منتظر مهمون به مامان و بابا سلام کردم وپریدم بغل
داریوش خودم و محل علی نذاشتم
یه لباس شهرزادی مشکی با گلهای قرمز پوشیدم و کفش رو فرشی قرمزمو با هد مشکی ست لباسم پوشیدمو با یک برق لب خودمو تکمیل کردم جوراب شلواریمو هم درست کردمو رفتم پایین
صدای اف اف اومد .اول آقای توسلی و بعد خاله زری پشت سرش نادیا و بعدش نگین عروس خوشگل خودم اومد داخل من قربونش برم همرو در آغوش کشیدم ونشستم رو مبل
حوصلم داشت میپوکید که نادیا گفت هانا بریم اتاقت
_باشه. نادیا جان
اتاقم بهم آرامش مسداد همچیش بنفش بود و بذت میبردم
نشسته بودیم از همچا حرف زدیم
تا صدای گوشیم در اومد
ناشناس بود یعنی کی میتونه باشه
برداشتم که گفت سلام پویانم
_پویان؟؟؟؟؟
پویان:دوست پسر سابق هدیه
اه این ایکبیریه
_امرتون
پویان :میخواستم ببینمت
_کاری دارید ؟؟
پویان :میگم حالا
آدرسو میفرستم
بدون فرصت دادن قطع کزد
وای یعنی برم یا نه
ولی باید برم من باید هدیه رو پیدا کنم باید نوا رو پیدا کنم
شاید بدونه گمشده هام کجان
اعتماد میکنم

اوف باید با بابا حسین حرف بزنم پولامو جمع کزدم و میتونم خونه بگیرم
رفتم پیش بابا یا همون عمو جونم
_بابا من میخوام خونه بگیرم
بابا:چی تو دخترمی تا وقتی نفرستم خونه بخت پیشمی
_من میخوام مستقل باشم
بابا:کسی اذیت کرده ؟؟
_نه ولی من خونه گرفتم وسایلام هم آمادست
بابا:هانا اذیتم نکن پدر
_من حرفمو زدم فعلا
باید میرفتم اینجا جای من نبود
من میرفتم که بگردم
اه رسیدم به آدرس پویان
نشسته بود سر میز با نفرت نگاش کردمو رفتم نشستم یک سر رفتن هدیه تقصیر پویانه پویان
_خوب بگید .
پویان:سفارش بدید .
_نه اول بگید میل ندارم
پویان :چشم .راستش از وقتی شروع شد که دوست هدیه رو دیدم آرمیتا دلمو باختم
بهش نگفتم که به هدیه نگه .میخوام الان که یه یاله هدیه ای نیست شما بهش بگید
_چی گیر من میاد؟؟
پویان :هرچی
_فکر میکنم بهش
با خداحافظی رفتم هدیه عاشق این پسره ی لندهور بود
باید به آرمیتا زنگ میزدم من با میگفتم
با صدای اف اف خونه جدیدم رفتم و آرمیتا اومد تو هنوز همون قدر زیبا
_ایمیلمو خوندی
آرمیتا:آره من میگم شرطمونو بگیم.
_اگر واقعا پیداشد چه گوهی میخوریم
أرمیتا:خب همونکاری که میخواد ازدواج با من
_تو به هدیه خیانت نمیکنی
آرمیتا:نمیدونم تنها کاره
_باشه پس زنگ بزن بگو




بچه ها پارت بعدو زود میزارم.
پاسخ
آگهی
#2
عزیزم پارت ها رو تو یه تایپیک بزار دکمه پاسخ جدید روش کلیک کن پارت ۲ رو بزنSmile)))
پاسخ
#3
(09-06-2020، 17:59)HoPe نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
عزیزم پارت ها رو تو یه تایپیک بزار دکمه پاسخ جدید روش کلیک کن پارت ۲ رو بزنSmile)))
باشه حواسم نبود مرسی گلم
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ
#4
دسته چمدونمو گرفتم و منتظر آرمیتا و پویان بودم
بعد گفتن شرط آرمیتا افتادیم دنبال کارهای هدیه و تنها چیزی که یافتیم آدرس یه مدرسه با نام نوا منصوری و داریم میریم تا دو گمشدم رو در آمریکا پیدا کنیم
مامان مون کجا رفته بابامون کجا رفته دوجای متفاوت و لی جای بابا بهتره تو بهشت
گوشیم تک زنگ خوردو رفتم پایین
آرمیتا و پویان عقد کزدن و اگر هدیه پیدا میشد ازدواج
هدیه بفهمه روانی میشه
با سر سلامدادم نشستم تو ماشین
تا فرودگاه رسیدیم و سوار هواپیما شدیم
و چشمامو گذاشتم و خوابیدم
با لرزش شونه ام بیدار شدم
آرمیتا:هانا پرواز نشست
_باشه بریم
هیچ حسی به اونجا نداشتم با تاکسی به هتل رسیدیم و وسایلو بردیم بالا آرمیتا و پویان یه اتاق منم یه اتاق یه اتا ق نگاه کردم یه تخت یه نفره و میز و تلویزیون و یه قسمتم آشپزخانه کوچیکی داشت
و دستشویی و حمام
خسته بودم و با لباس رفتم زیر دوش آب یخ تا فکر کنم به آینده به گذشته به حال به همچی
با خستگی از حموم بیرون اومدم به تخت خواب پناه بردم
گوشیمو برداشتم که داریوش جونم زنگ زد
................
_داریوش دلم برات تنگ شده
...ٔ..............
_ببین هدیه رو پیدا میکنم زود میام نوا هم ازش عکس میگرم از زندگیم
.......................
_باشه گریه نمیکنم قویم
....
_خداحافظ
شت گند خورد تو اعصابم
داشتم تو نت میگشتم که شماره مدرسه هرو پیدا کردم
زنگ زدم و خیلی راحت شماره منزلشون گرفتم
به آرمیتا هم همچیو توضیح دادمو فردا باید بریم
پویان هم گفت نیاد بهتره


آیفون فشار دادم که صدایی پیچید
+کیه
_بگو هانا اومده
+بفرمایید داخل خانم

در باز شدو رفتم تو اینجا باغ بود یا حیاط
بهشت اینجاست
رفتم تو و یه دختر بچه ناناز دیدم
این نوای منه
در آغوشش گرفتم و رفتم تو
و با دونفر روبهرو شدم.
پاسخ
#5
عزیزم مجبور نیستی برای هر پارتت یه تاپیک بزنی Smile
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان عشق متجاوز من پارت۲ 1

ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان