امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مرد روستایی و غازش

#1
يك روز مردي فقير از سر ناچاري تصميم گرفت تاغازي كه در خانه داشت را بردارد و بفروشد، مرد غاز را برداشت و بيرون شد كه ناگهان از در نيمه باز همسايه مرد غريبه اي را ديد كه در حال لهو و لعب با زن همسايه است مرد با خود انديشيد و فكري كرد سپس ناگهان وارد خانه همسايه شد و با خشم رو به مرد كرد و گفت اهاي با زن نامحرم و غريبه به چه كاري مشغولي؟ ميخواهي تا فرياد براورم تا حكم شرع را شارع بر تو جاري كند.
مرد غريبه به دامن مرد افتاد و با عجز و ناله از او خواست تا از او در گذرد... مرد فقير دستي به ريش كشيد و گفت تنها در صورتي از تو خواهم گذشت كه غاز من را به 20 سكه بخري . مرد دست در جيب كرد و بيست سكه داد مرد فقير گفت حالا در صورتي داد نمي زنم كه غاز را به من 1 سكه بفروشي، مرد نگون بخت هم قبول كرد و اينكار انقدر ادامه پيدا كرد كه مرد فقير تمامي سكه هاي انفرد را گرفت و همراه با غاز به خانه برگشت . وقتي ماجرا را با خوشحالي براي همسرش بازگو كرد همسرش به او گفت كه بهترست به نزد حاكم شرع رفته و داستان را براي او تعريف كند و از وي بپرسد كه آيا اين پول حرام است يا حلال؟ مرد نيز به گفته همسر وفا كرد و به در خانه حاكم شرع رفت و در زد و چون شارع در را باز كرد گفت يا قاضي القضات ما غازي داشتيم در خانه.... كه شارع حرف او را قطع كرد و گفت تو ما را سرویس نمودی با آن غازت ....
^__^

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مرد روستایی و غازش 1

پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان