امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب لعنتـــــــــــي لطفا:

#1
Heart 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قلب لعنتـــــــــــي لطفا: 1

قلب لعنتـــــــــــي لطفا:

"خفه شو"

ودر همه کارها دخالت نکن....

همین که خون پمپاژ کنی کافیست....

یه کلام ختم کلام :

هرکی پاکتره .... تنهاتره
^__^

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قلب لعنتـــــــــــي لطفا: 1

پاسخ
 سپاس شده توسط مهتاب17 ، mity pity ، Wєιяɗ ، Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ ، narges.2013 ، shervin 007 ، MAMAD*ALONE ، ღ ற£ђЯᏙVЄђ ღ ، shawkila ، shining ، rana m ، فرینوش ، leilajoon♥♥ ، BLUE WATER ، ديمون ، sara1112 ، 1399 ، ✘v!☻lent girl✘ ، محمد یا ضد گرز ، teen555 ، Mιѕѕ UηυѕυαL ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ ، # αпGεʟ
آگهی
#2
داستان دوستی و محبتداستان دوستی و محبتداستان دوستی و محبتداستاندوستی و محبتداستان دوستی و محبتداستان دوستی و محبتداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتدو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتبین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتیکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتدوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شدداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتامروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتآن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتتصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتادداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتنزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافتداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتو او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافتداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتبر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتامروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتدوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردمداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتتو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتیداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتدیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهدداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتباید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کندداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتباید آن را روی سنگی حک کنیمداستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبتتا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .داستان دوستی و محبت
داستان دوستی و محبت
^__^

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قلب لعنتـــــــــــي لطفا: 1

پاسخ
 سپاس شده توسط Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ
#3
شما نویسنده ادبیاتی اینچیزیرا نباید بهت هی بگم!!!
وا3 این متنای کوتاه تاپیک نزنید برید بغض قلم!
ادغام شد!
پاسخ
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان