امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها)

#21
25r30 :rum:
من تو کف اون قسمت کانون گرم خانوادم!!!
پاسخ
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Maryam Farrokhy
آگهی
#22
دهنش سرویس شد 25r30
:cool:فاز گرفتی خفن حواست باشه فیوزت دست ماست نفهمDodgy
پاسخ
#23
چقد این زن و شوهر به هم میان
همه میگن خدا جای حق نشسته
میشه از خدا خواهش کنم از جای حق بلند شه تا حق سرجاش بشینه
پاسخ
#24
:N56: :229: خاك به سرم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) 3

داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) 3
پاسخ
#25
(11-10-2013، 20:17)ƒяσzєη ℓσνє نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مامان خسته از سر كار میاد خونه و علی كوچولو میپره جلو میگه
سلام مامان



مامان-سلام پسرم


علی كوچولو - مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و در و از روی خودشون قفل كردن و....

مامان-خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش روجلوی بابا تعریف كن


سر میز شام پدر با اعتماد به نفس در كانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه كه مامان میگه :خوب علی جون بگو بیبنم امروز چه خبر بود


علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله ....

بابا-بچه اینقدر حرف نزن شامتو بخور

مامان-چرا میزنی تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و..

بابا-خفه شو دیگه بچه سرمونو بردی شامتو بخور!

مامان-به بچه چی كار داری چرا میترسی حرفشو بزنه....بگو علی جان

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم كه ....

بابا-تو انگار امشب تنت میخاره! برو گمشو بگیر بخواب دیر وقته.

مامان-چیه چرا ترسیدی نمیذاری بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم بابا داره با خاله سهیلا از اون

كارایی میكنه كه تو همیشه با عمو محمود میكنی ...




خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ لایک باحال بود Big Grin
پاسخ
#26
جای تاسفه واقعا بچه چه گناهی داره
پاسخ
آگهی
#27
خیلی خوب بود
پاسخ
#28
خانه از پای بست ویران استo_o
پاسخ
#29
Big Grin Big Grin Big Grin
داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) 3
پاسخ
#30
خخخخخخخخ به نظرتون بچه در اینده چی میشه؟
Confused5B:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  تفاوت عروسی رفتن دخترها با پسرها(مخصوص با جنبه ها)
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان