امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیوگرافی اردلان طعمه | خواننده

#1

بیوگرافی اردلان طعمه | خواننده



اردلان در مرداد ماه سال 1369 ، در شهر داراب متولد شد . شهری در جنوب استان فارس که تنها سه ساعت تا دریا و بندر فاصله دارد . وقتی او آمد ، حضورش همه ی دلخوشی پدر شد ، پدری که در مرز 20 سالگی ایستاده بود و تجسم همه ی آرزوهای دور و درازش را در اردلان جستجو می کرد و بدین سان بود که بر خلاف عرف و عادت آن روزگار ، در تمام لحظه ها ، اردلان هم نفس پدر بود . دوره ی ابتدایی را در مدرسه ی شهرآزاد زادگاهش گذارند و پس از آن به دبیرستان امیرکبیر ( یا به روایتی دبیرستان فردوسی ) همان شهر رفت .
اولین بار شوق نوشتن و سرودن را مادرش در او به وجود آورد اما شروع زندگی شاعرانه ی او در سال اول دبیرستان در دبیرستان فردوسی با تشویق یکی ازاستادانش به نام دانشمند شروع شد , استادی که برای اولین بار او را با ارزش نوشته ها و اشعارش آشنا کرد. استادانی دیگر هم بودند که نقششان در شکل گیری زندگی شعری او کم نبوده است که عبدالرحیم معزی از جمله ی آن استادان است.
وقتی سیکل اوّل را تمام کرد ، به شیراز آمد و در دبیرستان سلطانی اسم نوشت . اردلان بعد از گرفتن دیپلم متوسطه ، در رشته روان شناسی و علوم تربیتی مدرسه عالی پارس پذیرفته شد و به تهران آمد و در همین دانشکده فارغ التحصیل شد . در تهران سرفراز به اتفاق پسرخاله هایش خشایار و اسفندیار ، و برادران مجاب ، آپارتمانی در خیابان پارک ، که آن زمان تلویزیون خوانده میشد اجاره کرد . زندگی در تهران برای او طاقت فرسا می نمود ، به ویژه آن که به دلیل بیماری پدر ، شیرازه ی زندگی او ، سه برادر ، یک خواهر و مادرش ، از هم گسسته بود .
در آن روزها توسط پسرعموی مادرش (حسین سرفرازی شاعر و روزنامه نگار آن زمان)، برای کار در رادیو ایران ، به ابراهیم صهبا معرفی می شود و بدین سان کار ترانه سرایی را آغاز می کند. آن هم در شرایطی که در دوره ی دبیرستان بارها و بارها در مسابقات ادبی جراید مهم آن روزگار ، به عنوان شاعر برگزیده ، معرفی شده بود و اشعار نیمایی و غزل های بسیار نابی می سرود . خود اردلان ، بارها گفته است ، تحوّل دنیای شاعرانه اش را مدیون عبدالرحیم معزّی می داند ، معزّی هم دوره ی تحصیلی منوچهر آتشی در دانشسرای مقدماتی است و با دنیای آتشی بسیار آشنا . او کتاب های آتشی را به اردلان می سپارد و در خانه کوچکش هر روز غروب جلسه ی شعر خوانی دو نفره برگزار می کند . به گونه ای که وقتی اردلان به تهران می آید ، در اولین فرصت به دیدار آتشی می رود . شاعری که دیگر از آوازهای خاک کم کم فاصله گرفته بود .
اردلان در رادیو به برنامه ی «جوانان» می پیوندد ، برنامه ای که هنرمندان فراوانی را به عالم موسیقی معرفی می کند . در همان آغازین روزهای حضور در برنامه ی رادیو ، ، با دوشعر «قصّه ی شهر سکوت» که برای آن فریدون شهبازیان موسیقی می نویسد و «اگه یک شب تو برگردی دوباره» که توسط دکتر محمّد سریر آهنگسازی و به وسیله ی محمّد نوری خوانده می شود ، تولد یک ترانه سرا ، با آینده ای روشن ، نوید داده می شود .
در سال 1351 ، هنگامی که اردلان در اردوی سربازی حین تحصیل به سرمیبرد پدرش ، سالار تمام قصّه ها و شعرهایش بی آن که زمانه فرصتی برای آخرین بدرود بگذارد ، بر اثر بیماری سیروز کبدی از خاک به افلاک پَر می کشد و اردلان تنها 24 ساعت دیر می رسد ، زمانی که پدر به خاک سپرده شده است و حسرت آخرین وداع ، بغضی می شود که هنوز راه گلوی او را بسته است . او ناچار شد به زادگاه خود بازگردد آن هم برای سوگواری در غم پدر در راه همین سفر به زادگاه بود که ترانه ی جاده خلق شد. ترانه ای که به خوبی حال او را در آن لحظه توصیف می کند.
همچنین ترانه های دستای تو و چشم من نیز حاصل همان سفر است و اندوه بی پایان او برای از دست دادن پدر. با مرگ پدر ، دنیای شاعرانه ی اردلان سخت طوفانی می شود ، چنان که از او شاعری دیگر می سازد . او با اشعار «جادّه» ، «دستای تو» ، «چشم من» ، «دو پنجره» ، «اون منم» ، «گنجشکای خونه» ، «دو راهی» ، «کویر» و.... قصّه رنج ها و اندوه بزرگش را برای مردمش روایت می کند . او حتی امروز نیز صادقانه و بی هیچ آرایه و پیرایه ای ، راوی رنج های خویش است .او ترانه ی غریب آشنا را در ستایش عشق پاک مادرش به پدرش سروده بود که همیشه بی صبرانه منتظر بازگشت همسر به خانه بود

اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام و عشق میگذاشتم،
اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع میکردم،
اگر معمار بودم قصری از عشق میساختم،
اگر سارق بودم فقط عشق را میدزدیدم،
اگر بیمار بودم فقط شربت عشق مینوشیدم،
اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام میدادم،
اگر خلبان بودم در آسمان عشق پرواز میکردم،
اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها میگفتم با عشق نرمش کنید،
اگر خواننده بودم فقط از عشق میخواندم،
و اگر...


پاسخ
 سپاس شده توسط shahzade ، zahrabayat ، Samaneh77 ، mahdi.ir ، negar24 ، Elahe Khojmele ، šhεïdα ، سورنا فاول ، aCrimoniouSs ، love 2012 ، sp_go ، black devil ، Amir BF ، iker ، AmItiSe ، serpico ، .ali.
آگهی
#2
کی گفته اردلان تو فارس به دنیا اومده.اون کرده کردستانیهAngryAngryAngryAngry
پاسخ
#3
جالب بود.....
میگن هر وقت دلت واسه کسی که میخوایش تنگ شد.... نگاهش کن... نبود... صداش کن.....اگه نشنید......دعاش کن.....
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان