امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماجراهای ترسناک

#1
بچه ها بیاین اتفاقای ترسناکی که تو زندگیتون افتاده رو بگین.فقط لطفا واقعی باشه.


من خواهرم تعریف میکرد چند روز پیش که من کلاس زبان داشتم اونم تو خونه تنها بوده رفته بود دستشوییBig Grinبعد که از دستشویی میاد بیرون یکی صداش میزنه اروم اما صداش واضح بود اولش فک میکنه من بودم که خواستم بترسونمش اما وقتی برگشتو پشت سرشو نگاه کرد دید کسی نیس کل خونرو گشت هیشکی نبود.بچه ها بخدا واقعیه دوهفته پیش اتفاق افتاده بود.حتی من خودم گاهی وقتا صدای راه رفتن تو خونه حس میکنم.
شاید خیلی ازین اتفاقا توهم باشه اما همشون توهم نیستن.

ما پشت اونایی که پشتمون حرف میزنن حرف نمیزنیم چون خیلی ازشون جلوووووووتریم!!
حرفای پشت سرم حرف نیست *عقدست* عااااااااااااره جونم
پاسخ
 سپاس شده توسط دختر اتشی ، 2ne1.2ne1 ، ▪неизвестный▪ ، ainazz ، پيشي ي ملوس ، مهناجون78 ، Shervin_ST ، دختر شاعر ، JKOOB ، mahbod2013 ، پونی کوچولو ، teen555 ، مادام ایزابلا ، شکوفه2 ، ark ، یلدا 86 ، Волшебник ، تک شاخ ، موناجون خوشگل ، sara-ice girl
آگهی
#2
ب من همیشه با رواح و جن ارتباط برقرار میکنم و ت به حال 6 بار ارتباط مستقیم داشتیم و اصلااین برای  ترسناک و جالب نیست بلکه چیز ادیه...Big Grin
باور نمی کنی نکن ولی اینو جدی گفتم
crying
منتظر یکی هستم ولی نمیادcrying
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=68114
پاسخ
 سپاس شده توسط ark ، یلدا 86 ، مادر صابرو گاییدیم ، sara-ice girl
#3
خوب بود. برایم پیش آمده،اما از نظر علمی توهم به حصاب می آید.
(اگر به این چیز ها فکر کنیم و آن ها را باور کنیم،به احتمال زیاد چنین چیز هایی برایمان پیش می آید.) ...
پاسخ
 سپاس شده توسط ainazz
#4
تو مهمونی بچه بودم جامو خیس کردم از این ترسناک  تر اگه گفتی جایزه دارد
پاسخ
 سپاس شده توسط sara-ice girl ، دختر اتشی ، یلدا 86 ، مادام ایزابلا
#5
دیگه هیشکی هیچ خاطره ترسناکی نداره؟ConfusedConfusedHuh

ما پشت اونایی که پشتمون حرف میزنن حرف نمیزنیم چون خیلی ازشون جلوووووووتریم!!
حرفای پشت سرم حرف نیست *عقدست* عااااااااااااره جونم
پاسخ
#6
وایـــــــــxـــــــــ بخواطر شما اخر و اولش من جن میزنتم
بنی ادم اعضای یک پیکرند
که مانند خرو سگ به هم میپرند
چون عضوی به درد اورد روزگار
شوند ز دگر عضوها بی قرار
توکز محنت دیگران بی غمی
گمونم پسر عمه ی شلغمی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ماجراهای ترسناک 1
پاسخ
آگهی
#7
:hiccp:pill:492:Confused5B::L28:Angelkhosh157f129fbathtime

khosh:hiccp::492:Confused5B::L28:Angel157f129fbathtimepill
Just GODHeartHeart
پاسخ
#8
چرا من دارم .................یه روز تنها نشسته بودم توی خونه داشتم چیپس میخوردم که یهو کامپیوتر روشن شد کاملا خاموشش کرده بودم ConfusedConfusedConfused
  • یه سی سی دوست دارم ، یه قطره عاشقتم
  • یه بشکه دروغ گفتم25r30
  • سپاس به رو ماهت:494:




پاسخ
#9
یکی از دوستام قبلا تو امین اباد زندگی میکرد بعد یکی از اتاقاشون توش جن بوده حالا مادر دختره بهش میگه برو کولر رو روشت کن بعد دختره گفته نه من میترسم (اگه بگی میترسم سیلی میخوابونن زیر گوشتا)بعد این دختره به خواهرش میگه اتنا بیا با هم بریم اتنا هم باهاش میره اتی (انتا) میگه من نمیام تو اتاق تو برو کولر رو روشن کن. این کلید  کولر 3 تا  و فاصلش اندازه ی کمد دیواری تا کلید  سه بند انگشت دختره گفت کلید اول زدم دومی هم زدم سومی یک سیلی محکم خوردم میگفت دست سیااااااااااه و ناخن بببلنددددددددددددددددددددد میگفت فاصله 3 بند انگشت هیچ کی نمی تونه رد شه بعد دختره داد میزنه میره بیرون تا یک سات از بینیش خون میومد وگریه میکرد
فلشخور به خاطره ها پیوست! Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط شکوفه2 ، یلدا 86
#10
(24-11-2013، 9:41)دختر شاعر نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یکی از دوستام قبلا تو امین اباد زندگی میکرد بعد یکی از اتاقاشون توش جن بوده حالا مادر دختره بهش میگه برو کولر رو روشت کن بعد دختره گفته نه من میترسم (اگه بگی میترسم سیلی میخوابونن زیر گوشتا)بعد این دختره به خواهرش میگه اتنا بیا با هم بریم اتنا هم باهاش میره اتی (انتا) میگه من نمیام تو اتاق تو برو کولر رو روشن کن. این کلید  کولر 3 تا  و فاصلش اندازه ی کمد دیواری تا کلید  سه بند انگشت دختره گفت کلید اول زدم دومی هم زدم سومی یک سیلی محکم خوردم میگفت دست سیااااااااااه و ناخن بببلنددددددددددددددددددددد میگفت فاصله 3 بند انگشت هیچ کی نمی تونه رد شه بعد دختره داد میزنه میره بیرون تا یک سات از بینیش خون میومد وگریه میکرد
چه وحشتناک ConfusedConfusedConfusedConfusedConfused
  • یه سی سی دوست دارم ، یه قطره عاشقتم
  • یه بشکه دروغ گفتم25r30
  • سپاس به رو ماهت:494:




پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ماجراهای فلشخوری!
Lightbulb دنیای تاریک من | my dark world [ عجیب و ترسناک ]
  خفن ترین فیلم ترسناک هایی که دیدید و پیشنهاد میدید ؟؟؟؟؟
  اگه یه زمانی یه جن خیلی ترسناک دیدی چیکار میکنی. خاطراتتون اگه جن یا روح دیدید هم بگی
Book داستان ترسناک
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب
  یک واقعیت بسیار ترسناک!!!(همه بخونن)
  ماجراهای تصویری زندگی دانشجویی در ایران
  خاطره تلخ ترسناک | غرق شدن در دریا
  چیزی ترسناک در عکس سلفی نیمه شب زن تنها ! + عکس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان