امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

" کـآزابلانکـا "

#1
کازابلانکا (به انگلیسی: Casablanca) نام یکی از فیلم‌های نام‌آور در تاریخ سینماست. این فیلم که در سال ۱۹۴۲ توسط مایکل کورتیز کارگردانی شده‌است ماجرای عاشقانه‌ای را در گیرودار جنگ دوم جهانی به تصویر می‌کشد. کازابلانکا با هنرنمایی دو هنرپیشه نامدار تاریخ سینما همفری بوگارت و اینگرید برگمن و با فیلمنامه و گفتار پُرکشش خوش درخشید و در شمار ماندگارترین فیلم‌های کلاسیک سینما جای گرفت. برخی آن را بهترین فیلمی می‌دانند که تاکنون در سیستم استودیویی هالیوود ساخته شده‌است. کازابلانکا بارها و در نظرسنجی‌های گوناگون بهترین فیلم عاشقانهٔ تاریخ سینما شناخته شده‌است.

زمان داستان فیلم در اوایل دسامبر ۱۹۴۱ و کمی پیش از حمله به پرل هاربر است. در پی آسیب‌های جنگ به اروپا، شمار زیادی از مردم این قاره به دنبال مهاجرت به آمریکا و رسیدن به سرزمینی امن‌تر هستند. راه دریایی که از لیسبون پرتغال به آمریکا می‌رود پر شده‌است و بسیاری ناچارند خود را به بندر کازابلانکا (دار البیضا) در مراکش که در دست دولت ویشی فرانسه است برسانند تا از آن‌جا شانس پرواز به‌سوی آمریکا را بیابند.

ریک بلِین (هامفری بوگارت)، آمریکایی بدبین و چشم‌ودل‌سیری است که در کازابلانکا کافه شبانه‌ای را به نام کافه آمریکایی ریک می‌گرداند و همواره پذیرای مشتریان سرشناسی هم‌چون کارگزاران فرانسوی و فرماندهان نازی است.

شبی یکی از بزهکاران جزء به نام اوگارت پس از کشتن دو سرباز آلمانی دو برگهٔ عبور بدست می‌آورد و برای فروش آن‌ها به کافه ریک می‌آید. با این برگه‌ها می‌توان آزادانه به پرتغال و مناطق تحت اشغال آلمان و از آن‌جا به آمریکا سفر کرد. اوگارت نزد ریک می‌رود و برگه‌های عبور را تا آمدن مشتری به او می‌سپارد. پیش از آنکه اوگارت بتواند گذرنامه‌ها را به دلال و مشتری رد کند، پلیس فرانسه به فرماندهی لویی رنو او را دستگیر می‌کند.

در همان هنگام، عشق پیشین ریک، ایلسا لاند (اینگرید برگمن) با شوهرش، ویکتور لازلو رهبر جنبش پایداری چکسلواکی که نازی‌ها همه جا در بدر به دنبالش هستند، از راه می‌رسد.

دیدار دوباره ریک و ایلسا برای هر دو با طغیان احساسات همراه است و پس‌نگاه‌های فیلم، داستان آشنایی آن‌ها را در پاریس برای بیننده بازگو می‌کند. این دو دل‌باخته پس از گذراندن دورانی عاشقانه در آن شهر به علت پیشینهٔ مبارزاتیریک و ورود قریب الوقوع نازی‌ها به پاریس که احتمال دستگیری ریک را قوت می‌بخشد، قرار می‌گذارند که به همراه یک‌دیگر از پاریس به مارسی بروند ولی در لحظه آخر، ایلسا به محل قرار در ایستگاه قطار نمی‌آید و تنها نامه‌ای را برای ریک می‌فرستد که توضیح زیادی به‌جز ابراز علاقه و ممکن نبودن همراهی بیشتر با ریک در آن نیست.

دیدار اتفاقی و دوباره این دو در کازابلانکا پس از سال‌ها بر سؤالات شکل‌گرفته در ذهن ریک می‌افزاید. لحن تلخ و سرخورده ریک مجال توضیح علل پیمان‌شکنی ایلسا در پاریس را به ایلسا نمی‌دهد و دیدارهای این دو همواره با سوءتفاهم‌ها همراه است.

با گذشت چندین روز از اقامت ایلسا و شوهرش ویکتور لازلو، تنش‌ها میان نیروهای آلمانی و لازلو بالا می‌گیرد و او تهدید به مرگ می‌شود. این زوج هم‌اکنون به‌شدت نیازمند به‌دست آوردن برگه‌های عبور هستند. بزرگان شهر تقریباً مطمئن هستند که این برگه‌ها در دست ریک است. (و همین‌طور هم هست.)

شبی ایلسا پنهانی و تنها به دیدن ریک می‌رود تا گذرنامه‌ها را از او بگیرد. ریک درخواستش را رد می‌کند. ایلسا نخست با تپانچه تهدیدش می‌کند ولی در ادامه، احساسات بر او غلبه می‌کند و به ریک می‌گوید که هنوز عاشق اوست. ایلسا می‌گوید روزی که در پاریس با ریک آشنا شد، به او گفته بودند همسرش، ویکتور، به هنگام فرار از بازداشتگاه نازی‌ها کشته شده‌است، ولی در همان روز که قرار بود با ریک برود، از زنده بودن همسرش آگاه می‌شود. پس به‌ناچار بی خبر ریک را ترک می‌کند تا به کمک شوهرش بازگردد.

همان شب ایلسا که احساس سرگردانی عاطفی می‌کند از ریک می‌خواهد تا او به جای هر سه نفر فکر کند و برای بیرون آمدن از این مخمصه چاره‌ای بیندیشد. از طرفی ویکتور که در جلسهٔ شبانهٔ مبارزان شرکت کرده‌است با هجوم نیروهای پلیس مواجه شده و دستگیر می‌شود. ریک که به هدف مقدس ویکتور پی برده و از عشق او به ایلسا نیز مطمئن شده‌است مصمم می‌شود که ویکتور و ایلسا را از خطر رهانده و روانهٔ آمریکا نماید. ریک نزد لویی رنو پلیس فرانسوی که به علت کمک ریک برای برنده شدن او در قمارهای شبانهٔ کافه اش به او علاقمند است رفته و با اقرار به این که برگه‌های عبور نزد اوست از عشق خود به ایلسا گفته و به او پیشنهاد می‌دهد که اجازه دهد ویکتور آزاد شود و به ظاهر یرگه‌های عبور را به ویکتور و ایلسا داده ولی در فرودگاه لویی رنو ویکتور را دستگیر کند که با این کار لیاقت خود را به آلمان‌ها نشان داده و از طرفی ریک بتواند با ایلسا از کازابلانکا برود. لویی رنو این پیشنهاد را قبول می‌نماید. از طرف دیگر ایلسا از ریک می‌خواهد که ترتیب پرواز ویکتور را فراهم نماید چرا که می‌داند ویکتور که مرد مورد علاقهٔ اوست جانش در خطر است. ریک با ایلسا و ویکتور در کافهٔ خود قرار می‌گذارد و لویی رنو نیز در گوشه‌ای از کافه مخفی می‌شود. برخلاف قرار قبلی لویی رنو در کافه (و نه فرودگاه) قصد دستگیری ویکتور را می‌نماید اما با تهدید مسلحانهٔ ریک مواجه می‌شود. ناچار خود پلیس فرانسوی برگه‌ها را به نام ویکتور و ایلسا امضا می‌نماید ولی با زیرکی تلفنی به سرگرد آلمانی موضوع را خبر می‌دهد. ریک با پذیرش خطرهای زیاد، در فرودگاه، سرگرد آلمانی را به قتل می‌رساند و زوج ایلسا و ویکتور را به سوی آمریکا فراری می‌دهد. در پایان لویی رنو که با مشاهدهٔ این شجاعت از ریک به خود آمده با ریک از کازابلانکا به جایی امن حرکت می‌کند.



برندهٔ اسکار بهترین فیلم برای کمپانی برادران وارنر
برندهٔ اسکار کارگردانی برای مایکل کورتیز
برنده اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای ژولیوس جی اپستین، فلیپ جی اپستین و هوارد کوچ
نامزد اسکار نقش اول مرد برای همفری بوگارت
نامزد اسکار نقش مکمل مرد برای کلود رینز
نامزد اسکار فیلم‌برداری برای آرتور ادسون
نامزد اسکار تدوین اوون مارکس
نامزد اسکار موسیقی متن مکس استینر
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان