امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من میتوانم ف2

#1
بالاخره زنگ در را زدن مه اومده بودن .بهار برای دیدن عمه هاش نگران بود .میخواست ببینه چقد عمه هاش زشتن .به گفته ی مامانش با عمه هاش مونمیزنه .یکی گفتن سلام داداش سلام زنداداش ولی چرا این جدو جمله 5 بار دیگر هم تکرار شد ؟
بهار:برای دیدن عمه هام نگران بودم میخواستم ببینم چه شکلیم .یکدفعه یکی گفت سلام داداش و زنداداش ولی این جمله 5 بار تکرار شد .یه دفعه دیدم 5 تا زن بالای سرم دارن بهم نگاه میکنن .اونا خوشگل بودن مطمعن نبودم اونا عمه هام باشن .مامانم میگفت خیلی زشتن .یهو مامان و دیدم که اومد بهم گفت به عمه ها سلام کن .{اخه بچه به این کوچیکی چطور سلام کنه ؟}واده فاخخ اینا عمه هامن ؟ اینا که زشت نیستن وایی یعنی منم خوشگلم یس یس یس .
ولی 5 تا یا پشم القدس .رفتن نشستن بعد مامانبزرگ و خاله هام اومدن .خاله هام از عمه هام یکم زشت تر بودن فک کنم مامانم منظورش خاله هام بوده نه عمه هام .


خلاصه بهار حسابی فکرش مشغول بود .
11 سال بعد ........





منتظر فصل 3 هیجانی ترین فصل باشید Blush Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط سهَ‌ند ، BIG-DARK
آگهی
#2
خیلی تاثیرگذار بود واقعا حتما ادامه اش رو هم بذارین.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس
پاسخ
#3
این چ سمی بود من خوندم

خیلی هیجان زده شدم
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان