امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا

#51
اکثراوقات میتونست خواسته های جن و اجراکنه اما امروز جن هنوز نیومد خیلی نگران کننده شد این تاخیر
پاسخ
آگهی
#52
ک ناگهان صدای شکستن گلدونه لبه تاقچه رو شنید...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Vibe
پاسخ
#53
سعی کردم چهرشون رو بشناسم لاغر رو رنگپریده و وحشت زده بودن
پاسخ
#54
داشت میومد طرفم و من ھمینطور دستمو گذاشتہ بودم روی سینہ ام و عقب عقب میرفتم تا کہ خوردم بہ دیوارہ پشت سرم اون داشت بھم نزدیکو نزدیکتر میشد. . .
یادش بخیر قبلنا یچیزی
بنام قلب توی سینم میکوبید
@a®¥a
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Information چرا کور شد!؟! داستان واقعی از یه پسر بچه ی نابینا
Question |عجایب و تئوری های داستان Tag Der Toten|
  0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0
  10 داستان ترسناک جدید و کوتاه که مو به تنتان سیخ میکند.اگه سپاس میدی بیا.
Lightbulb داستان دو کلمه ای ؟!!!!
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک
  داستان گروهي
  میخای داستان بنویسی یا بشنوی؟؟؟ رمان چی ؟؟؟ پس بیاتوووو
  برنامه نویسی
  داستان ترسناک _ روژان

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان