امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا

#1
Tongue 
سلام بچه ها!
من 1 جمله میگم
نفر بعدی جمله منو ادامه میده
بازم نفر بعدی مال نفر اول ترش
و بازم نفر بعدی مال اول تر خودش
همین جور ادامه میدیم تا 1 داستان طولانی بشه
هر کسی هم میتونه چند جمله بگه


من 1 جمله میگم:
یه شبی تو یه خیابون خیلی خیلی تاریک...
پاسخ
 سپاس شده توسط روناك عاشق ، خانومي ، خورشید(عاشق نیوشا ضیغمی) ، shawkila ، دنیا دنیا ، ~Mahnaz~ ، هدیه ツ ، sara mehrani ، ᴄʜᴀʀɪsᴍᴀ ، safa=مهسا
آگهی
#2
داشتم راه ميرفتم كه ديدم يكي با سرعت داره مياد سمتم....
دم از بازي حكم ميزني...!
دم از حكم "دل❤" ميزني...
پـــس به زبان قمار برايت مــي گويم…!
قــمار زندگــي را به كــسي با ختم كه"تــك"
"دل❤" را با "خشـت♦" بريد...
جريمه اش "يك عمر" "حـسرت" شد
باخت زيبايي بود…!!!
ياد گرفتم به "دل❤" "دل❤" نبندم
ياد گرفتم از روي "دل❤" حكم نكنم
"دل❤" را بايد "بــُر" زد...
==============================================
داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا 1
پاسخ
 سپاس شده توسط †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ†
#3
من ماله دوساله بعدم بی خود از تو توقع داره قلبمSleepy
پاسخ
#4
دیدم ک روسری خونیهخواهرم دستشهcrying
اگر با گذشت کوچک میشدیم خدا انقدر بزرگ نبودHeartHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط روناك عاشق
#5
ترس ورم داشته بود به روي خودم نياوردم كه ديدمش راهمو كج كردم كه برم.....
دم از بازي حكم ميزني...!
دم از حكم "دل❤" ميزني...
پـــس به زبان قمار برايت مــي گويم…!
قــمار زندگــي را به كــسي با ختم كه"تــك"
"دل❤" را با "خشـت♦" بريد...
جريمه اش "يك عمر" "حـسرت" شد
باخت زيبايي بود…!!!
ياد گرفتم به "دل❤" "دل❤" نبندم
ياد گرفتم از روي "دل❤" حكم نكنم
"دل❤" را بايد "بــُر" زد...
==============================================
داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا 1
پاسخ
#6
چندتاموتوري پيچيدن جلوپام....
خـــدایا پرسشی دارم .....
رها کن آســمان ها رآ، بیــآ اینجا قضاوت کن
بـــــبیـــنم در زمین یک مرد پیدا میکنی یا نـــــه؟
تو هم مثل همه امروز و فردآ میکنی یا نــــه؟
بندگـــآنت را از ننگ آدم بودن و بیهوده فرسودن
مٌبـــَرآ میکنی یا نـــــه؟
بـــــــرآی آخــــــرین پرســــش .....
قیـــــآمت را بـــــگو، مردآنـــــــه، برپا میــــــکنی یا نـــــه؟؟
پاسخ
آگهی
#7
گفــتم کــه برن کــنار وَلـــی ...
پاسخ
 سپاس شده توسط دنیا دنیا
#8
Big Grin
ولی اینجا بود که....
پاسخ
#9
تونستم فرار کنم
خــ☻☻☻☻☻دا جـــ♥♥ون دوســت دآرم به خاطر نعمت هایی که به ما دادی شکرگزارتمHeartShy
پاسخ
#10
توی اون تاریکی چیزی دیده نمیشــُد برای همــین ..
پاسخ
 سپاس شده توسط دنیا دنیا


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Information چرا کور شد!؟! داستان واقعی از یه پسر بچه ی نابینا
Question |عجایب و تئوری های داستان Tag Der Toten|
  0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0
  10 داستان ترسناک جدید و کوتاه که مو به تنتان سیخ میکند.اگه سپاس میدی بیا.
Lightbulb داستان دو کلمه ای ؟!!!!
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک
  داستان گروهي
  میخای داستان بنویسی یا بشنوی؟؟؟ رمان چی ؟؟؟ پس بیاتوووو
  برنامه نویسی
  داستان ترسناک _ روژان

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان