انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ✘✘ - تلنگر -✘✘[ update ]
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
مهم شد!
به روز رسانی یادت نره...
من به هیچ زنی بر نخورده ام که چیزی از بزرگی در او نباشد...
.
✘✘ - تلنگر -✘✘[ update ] 2
هرگز كسي را قضاوت نكنيد .. چون شما همه چيز را نميدانيد ...

پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بيمارستا...ن شد. او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد.

او پدر پسر را ديد که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض ديدن دکتر، پدر داد زد: چرا اينقدر طول کشيد تا بيايی؟ مگر نميدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئوليت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت: "متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دريافت تماس تلفنی، هرچه سريعتر خودم را رساندم و اکنون، اميدوارم شما آرام باشيد تا من بتوانم کارم را انجام دهم ,,,

پدر با عصبانيت گفت:"آرام باشم؟! اگر پسر خودت همين حالا توی همين اتاق بود آيا تو ميتوانستی آرام بگيری؟ اگر پسر خودت همين حالا ميمرد چکار ميکردی؟
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: "من جوابی را که در کتاب مقدس انجيل گفته شده ميگويم" از خاک آمده ايم و به خاک باز می گرديم ,,, شفادهنده يکی از اسمهای خداوند است ,,, پزشک نميتواند عمر را افزايش دهد ,,, برو و برای پسرت از خدا شفا بخواه ,,, ما بهترين کارمان را انجام می دهيم به لطف و منت خدا ,,,

پدر زمزمه کرد: (نصيحت کردن ديگران وقتی خودمان در شرايط آنان نيستيم آسان است ),,,

عمل جراحی چند ساعت طول کشيد و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بيرون آمد ,,, خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد ,,,

و بدون اينکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حاليکه بيمارستان را ترک می کرد گفت : اگر شما سؤالی داريد، از پرستار بپرسيد ,,,

پدر با ديدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک ديد گفت: "چرا او اينقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقيقه صبر کند تا من در مورد وضعيت پسرم ازش سؤال کنم؟
پرستار درحاليکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش ديروز در يک حادثه ی رانندگی مرد ,,, وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتيم، او در مراسم تدفين بود ,,, و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اينجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند."
سپاس ویژهHeartHeart
متحول شُدم (: ..

مَمنون ..
عالی بود

حس و حالم عوض شد ممنون
ﺁﻳﺎ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﻭﻝ ﻭﻳﭽﺖ ﺩﻗﺖ ﻛﺮﺩﻳﻦ؟!
ﻳﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻳﻪ ﻛﺮﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ ﻋﻀﻮﻳﺖ ﺩﺭ ﻭﻱ ﭼﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻮ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻫﻤﻮﻥ ﭼﻴﺰﻳﻪ ﻛﻪ همموﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ،ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ ﺗﻮ ﻛﻮﭼﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﻛﺴﻲ
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﻮﻧﻲ ﻭ ...... ﻛﻠﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻴﻪ ﺍﺻﻦ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ
ﻭ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻭﻣﺶ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﺩﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ،ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻗﻴﻘﺎً ﺷﺮﺍﻳﻄﻲ ﻛﻪ ﺗﻚ ﺗﻚ ﻣﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻛﻠﻲ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭﻟﻲ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻣﻮﻥ ﺧﻠﻮﺗﻪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺸﻴﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﻴﻢ ﻭ ﻛﺴﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ﻳﺎ ﻣﻴﺮﻥ ﻳﺎ ﻣﺎ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺻﻼً ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ
✘✘ - تلنگر -✘✘[ update ] 2
نانوای منصف


✘✘ - تلنگر -✘✘[ update ] 2
ای ای ایcryingcryingcryingcryingcrying
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36