انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: هعی دنیا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ﮬﻤﯿﺸﮧ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺯﺩ به ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﮔﻔﺖ:






تنها امده ام ، تنها میروم


ﯾﮏ ﻭﻗﺘﺎﺋﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﯾﺎ ﺩﻗﯿﻘﮧ ﺍﯼ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﻭﺭﯼ!


ﺩﻝ ﻭﺍﻣﺎﻧﺪﮦﺍﺕ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﮬﺪ ﮐﮧ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﮧ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ….





.............................................................................


لحظه لحظه در دلم ‏عشق‬ تو غوغا می کند



کی خدا رحمی به حال این دل ما می کند






...........................................................................


فراموشی سخت است



انتظار هم سخت است






اما از همه سخت تر این است


که ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش



........................................................................


دلتنگ که میشوی



گوش ها منتظر شنیدن صدا هستند






و چشم ها بی قرار دیدن لبخند






و تو مشوش در پی یافتن خلوتگاهی






حتی شده بر روی جدول های کنار خیابان






و حالا خروش سوال های بی مصرف و






خفقان تو






انگار با خود زمزمه می کنی


چرا دلتنگی دست از سرم بر نمی دارد



........................................................................


بی انتهاترین جاده دنیا



جاده محبت و معرفت است






و کمتر کسی قادر به پیمودن تمامی آن است


آهای شما که آخر جاده ای : سلام عرض شد عشقم



......................................................................


تنها برای چشمان تو می نویسم عزیزم






تا بدانی محبت و عشق را در چشمان تو اموختم نازنینم


تنهایم مگزار که عاشقانه تو را دوستت دارم!


....................................................................


آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت



و نجوای هیچ بارانی همصدای لب های تو نبود






اینک تو را بی خیال و بی باران


کجای این شب حسرت جستجو کنم ؟



..................................................................


ای عشق! پس از تو نان من آجر نیست



بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست






تو قسمت من نه مال مردم بودی


قربان دلم که مال مردم خور نیست



................................................................


زیر باران بیقراری چشمهایم



با چتری از وجود او






آهسته قدم نزن






حسرت روزهای بارانی را نمیخوری


اینجا همیشه هوا بارانیست!



................................................................


هر روز صبح



یک تاب خالی را هل می دهم






تا به یاد داشته باشم






آدم ها به اوج که می رسند


دست ها را فراموش می کنند



...............................................................


گاهی بدون بغض و گریه و بدون داد و هوار






باید قبول کنی فراموش شدنت را


............................................................


کمان دار و زره پوشیده در خاک



هزاران جمجمه پوسیده در خاک






منم یک امپراتور فراموش


تمام لشکرم خوابیده در خاک



............................................................


Confused Confused Confused crying crying crying crying Wink
معدرت Big Grin