انجمن های تخصصی فلش خور

به نقل از يه شاعر...:
دخترك برگشت
چه بزرگ شده بود
پرسيدم : پس كبريتهايت كو ؟
پوزخندي زد!
گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد...
گفتم: ميخواهم امشب
با كبريتهاي تو ، اين سرزمين را به آتش بكشم!!
دخترك نگاهي انداخت ، تنم لرزيد...
گفت : كبريتهايم را نخريدند!
سالهاست تن مي فروشم!
مي خري؟؟؟!!!

اوه . اصلا انتظار نداشتم دخترک این رو بګه.

خب ازموقعی که فندک اومده کسی کبریت نمیخره دیگه....ولی طفلک دختره

خوب می رفت کارگری.
دلیل نمی شه که...(یعنی شرط لازم می تونه باشه ولی کافی نیست اصلا)

ولی من انتظار این کلمه رو داشتم طفلک دخترای فقیر که مجبورن این کارو کنن بخدا این شعر نیست واقعیته

وای خدا احساساتشو برم

آقا حسین لطفن نظر خودتو بگو نه اینکه دنبال نوشته های من باشی و مسخرم کنی

توراست میگی روشا.......منم دخترای زیادی رودیدم که بخاطرفقر دست به چنین کارایی زدن...نمونه بارزش فقروفهشاست

واقعا خوب بود

(19-01-2012، 9:14)ghahreman9090 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ] خب ازموقعی که فندک اومده کسی کبریت نمیخره دیگه....ولی طفلک دختره

عزیزم فندک قبل کبریت اختراع شده یکمی مطالعه کن