هربار وقتی رفتی زندانی توو اتاق تاریک شدم
هربار حتی وقتی بودی درگیر جای خالیت شدم
هنوز چندتا یادگاری ازت تواتاقم هستش
هرکی سراغتو گرفت فقط بهش گفتم رفته
من دیگه خسته شدم نمیبینه چشمام
ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺍَ ﺗﻮﻭ ﺣﺮﻓﺎﺕ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﯽ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎﺕ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ
از یادم نرفتی
مونده قلبت جا نه باور نکردی
یهﺩﻧﻴﺎﺱ ﻧﮕﺎﺗﻮ ﻧﮕﻴﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺗﻮ ﻋﺸﻘﻰ ﻛﻪ ﻳﻪ ﺭﻭﯾﺎﺱ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﺮﺩﻡ
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻪ ﭼﺸﻤﺎﻡ
ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻣﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﻣﺴﺎﻝ
لبات عجب لبیه ووو
چشاتم عصبیه ووو
ندیدم هیچکیو شبیه تو
وقتی حتی خودتم نمیرسی ب دادم
وقتی نزدیکمی من از خودم دور میشم
دیگه چیزیو نمیبینم و کور میشم