انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
مجنونش را کشتند ، لیلی اش دیوانه شد ...
تو خیابون بودم،داشتم برمیگشتم خونمون ..
همه جارو بسته بودن ..
یهو یه خانومِ چادری جلومو گرفت..
واقعاً ترسیدم
برگشت بهم گفت عزیزم از اون وَر نرو نیروهای امنیتی وایستادن اون سمت،
یهو میگیرنت بیچاره میشیم ..
اشک تو چشمام جمع شد از طرز حرف زدنش؛
نگفت بیچاره میشی
نگفت پدر مادرت بیچاره میشن
گفت بیچاره میشیم
غیر مستقیم با حرفش بهم گفت جزء خانوادمی..

یکی از کسایی بود که بهم فهموند نباید به پوشش نگاه کرد باید به قلب نگاه کرد....
هنوز هم هوایی می‌کنه منو هوایِ تو..
ولی مزخرف ترین حس دنیا حرف نزدن با آدمیه که عادت داشتی هر روز باهاش حرف بزنی (:
دوره صدر اسلام ، گروهی داشتیم به اسم خوارج ، کسایی ک رفته بودن از اسلام بیرون...

اما الان گروهی داریم به اسم دواخل ، کسایی که رفتن توش و دیگه درنمیان...(:
ای دل ...
ز عبیر عشـق...
کم گوی...!
خود بو بَرَد...
آنکه یار باشـد...
آدم‌ها تمام نمی‌شوند؛
آدم‌ها نیمه‌شب با همه‌ی آنچه در پس ذهنِ تو برایت باقی گذاشته‌اند
به تو هجوم می‌آورند...
برعکس زندگی کن
روی تلویزیون بشین، مبل ببین
می‌دونی چیه دوست داشتن آدما بعد یه مدت می‌شه یه عادت،
یه روزمرگی، یه وابستگی، یه اعتیاد.
معتاد می‌شیم به دوست‌داشتن.
در حالی که می‌دونیم اون اعتیاد ذره ذره داره جونمونو می‌گیره و با خودش می‌بره. ولی ما معتادیم و نمی‌تونیم بذاریمش کنار
و خب هزاران بار دوست داشتن رو ترک کردیم...
بی معرفت تر از کسایی که زیادی بهشون توجه کردم ندیدم