انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: شرح و تحلیل درس ۱ فارسی ۱
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
درس ۱ :چشمه
فارسی ۱

-گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
قلمرو زبانی: چشمه: نهادِ جمله / »غلغله زن«،» چهره نما«، »تیز پا« : قید/چهره نما:کنایه از خودنمایی کردن
قلمرو ادبی: بیت آرایه تشخیص دارد.)در اغلب ابیات این شعر صفات و ویژگیهاي انسان به چشمه داده شده
است.(/چشمه: نماد افراد خودشیفته و مغرور
قلمرو فکری: چشمهاي از زیر سنگی جوشید و با شور و غوغا و خودنمایی فراوان روان شد.
2 -گه به دهان، بر زده کف، چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف
قلمرو ادبی: تشبیه در مصراع اول: چشمۀ جاري شده، کفهاي سفید به رنگ صدف بر روي خود داشت(. /
تشبیه درمصراع دوم: )چشمه مانند تیري به سرعت حرکت میکرد(/ چو تیر بر هدف رفتن: کنایه از سریع
و مستقیم رفتن. / هدف، صدف : جناس
قلمرو فکری: چشمه گاه بر اثر تالطم پر از کفهای سفید چون صدف ميشد و گاهي چون تیری که به سوی
هدف مي رود، مستقیم و سريع به پیش ميرفت.
3 -گفت : درین معرکه، یکتامنم تاجِ سر گلبن و صحرا ، منم
قلمرو زبانی: گلبُن: بوته گل / معرکه: میدان جنگ/ یكتا: بی همتا
قلمرو ادبی: تشبیه) چشمه خود را به تاج تشبیه کرده است.(/ معرکه: استعاره از دشت و صحرا / تاج سر
بودن :کنایه از مایه افتخار بودن ، عزیز بودن
قلمرو فکری: ]چشمه گفت:[ من در این صحرا و دشت یگانه ام و براي باغ ، مایه افتخار و نازش هستم.
4 -چون بِدَوَم ، سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و بر دوش من
قلمرو زبانی: بدوَم: جاري می شوم/ دوش : شانه
قلمرو ادبی: تشخیص: ) در آغوش بودن و بوسه زدن از ویژگی هاي انسان است(/ بر و سر: جناس
قلمرو فکری : وقتي تند و تیز حرکت کنم ) جاری مي شوم( سبزه در آغوشم، سر و تنم را غرقِ بوسه ميکند.
5-چون بگشایم ز سر مو ، شِکن ماه ببیند رخ خود را به من
قلمرو زبانی: شكن : پیچ و خم زلف
قلمرو ادبی: شكن: استعاره از موج / مو : استعاره از چشمه / مصراع اول: کنایه از آرام و زالل شدن آب چشمه
/ تشخیص: )ماه چهره خود را در چشمه ببیند.(
قلمرو فکری : وقتی آرام و زالل می شوم، ماه چهرە خودش را در من می بیند.
6 -قطره باران که در افتد به خاک زو بدمد بس گهر تابناک
قلمرو زبانی: گُهر: گوهر / دمیدن: جوانه زدن
قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / گوهر: استعاره از گیاهان و گلها
قلمرو فکری: قطرهی باران که به زمین ميافتد، سبب رويش گُلهايي چون مرواريد درخشان مي شود.
7 -در بر من ، ره چو به پایان برد از خَجلی سر به گریبان برد
قلمرو زبانی: خجلی : شرمنده / گریبان : یقه / بر : آغوش
قلمرو ادبی: سر به گریبان بردن: کنایه از شرمنده شدن، خود را به کنار کشیدن / ره به پایان بردن: کنایه از
رسیدن / مصرع دوم: تشخیص ) شرمنده شدن قطره باران(
قلمرو فکری: قطرۀ باران وقتي بر زمین فرود مي آيد و با من مواجه مي شود،احساس کوچکي و شرمساری مي
کند.
8 -ابر ز من حامل سرمایه شد باغ ز من صاحب پیرایه شد
قلمرو زبانی: حامل: دارنده / پیرایه: زینت و زیور
قلمرو ادبی: سرمایه: استعاره از باران / پیرایه: استعاره از گل و گیاه/ مصراع اول : کنایه از بخارشدن آب و
شکل گرفتن ابر
قلمرو فکری : ابر باران خود را از من ميگیرد، باغ، به واسطه من صاحب اين گل های زيبا شده است.
9-گُل به همه رنگ و برازندگی می کند از پرتو من زندگی
قلمرو زبانی: برازندگی: شایستگی/ پرتو : اشعه ، نور
قلمرو ادبی: از پرتو کسی زیستن: کنایه از نیازمند او بودن / واج آرایی »ن «
قلمرو فکری: گُل با همهی زيبايي و شکوهش، از برکتِ وجودِ من زندگي ميکند.
10-در بنِ این پرد
ە نیلوفری کیست کند با چو منی همسری؟
قلمرو زبانی: بن: زیر، درون
قلمرو ادبی: پرد
ە نیلوفري: مجاز از آسمان / همسري کردن:کنایه از برابري و رقابت
قلمرو فکری: زيرِ اين آسمان آبي چه کسي ميتواند با من برابری کند و هم شأن من باشد؟
11-زین نمط آن مست شـده از غرور رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور
قلمرو زبانی: نمط: روش / مبدأ: آغاز / این بیت و بیت بعد موقوف المعانی اند.
قلمرو ادبی: تشخیص )مست از غرور(
قلمرو فکری: چشمۀ زيبا لبريز از غرور و تکبّر با همین طرز تفکر به پیش ميرفت. وقتي کمي از سرچشمهاش
دور شد...
12 -دید یکی بحر خروشنده ای سهمگنی ، نادره جوشنده ای
قلمرو زبانی: خروشنده: خروشان / سهمگن : ترسناک
قلمرو فکری: ]چشمه[دریایی خروشان، ترسناک و جوشان را دید.
13-نعره بر آورده ، فلک کرده کر دیده سیه کرده ، شده زَهَره در
قلمرو زبانی: نعره : فریاد
قلمرو ادبی: دیده سیه کردن: کنایه از خشمگین شدن/ کر، در: جناس / فلک را کر کرده: تشخیص / زَهره در
شدن: کنایه از ایجاد وحشت کردن، هراس انگیز.
قلمرو فکری: نعر
ە دریا، گوش فلک را کر کرده و با چشمان غضبناک خود همه را ترسانده بود.
14 - راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل ، یَله
قلمرو زبانی: راست: قید
قلمرو ادبی: تشبیه: ) دریا مانند زلزله بود.(
قلمرو فکری : درست مانند زلزلهای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود.
15 -چشمه کوچک چو به آنجا رسید وان همه هنگامه دریا بـدید
قلمرو زبانی: چو: وقتی / هنگامه : شور و غوغا/ وان : و آن
قلمرو ادبی: تشخیص / واج ارایی » ه «
قلمرو فکری: چشمۀ کوچك وقتي به آنجا رسید و آن همه عظمت و غوغای دريا را ديد...
16- خواست کزان ورطه ، قدم در کشد خویشتن از حادثه برتر کشد
قلمرو ادبی: قدم در کشیدن چشمه : کنایه از عقب نشینی و دور شدن /خویشتن برتر کشیدن: کنایه از خود
را از آسیب دورکردن ، خود را درامان نگه داشتن.
قلمرو فکری : تصمیم گرفت خودش را از آن مهلکه و گرفتاری کنار بِکشد تا از آسیبِ دريا در امان بمانَد...
17 -لیک چنان خیره و خاموش ماند کز همه شیرین سخنی گوش مـاند
قلمرو زبانی: خیره: حیران، شگفت زده
قلمرو ادبی: شیرین سخنی : حس آمیزي / گوش ماند: کنایه از سكوت / خاموش ماندن: کنایه از ساکت شدن
قلمرو فکری: امّا شگفتزده و ساکت از حرکت ايستاد و همۀ آن ادعا و شیرينزباني خود را يکباره فراموش
کرد و خاموش شد. ) چشمه با ديدن شکوهمندی دريا، کوچکي خودش را دريافت و سکوت اختیار کرد.