امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شرح و تحلیل درس ۱ فارسی ۱

#1
درس ۱ :چشمه
فارسی ۱

-گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
قلمرو زبانی: چشمه: نهادِ جمله / »غلغله زن«،» چهره نما«، »تیز پا« : قید/چهره نما:کنایه از خودنمایی کردن
قلمرو ادبی: بیت آرایه تشخیص دارد.)در اغلب ابیات این شعر صفات و ویژگیهاي انسان به چشمه داده شده
است.(/چشمه: نماد افراد خودشیفته و مغرور
قلمرو فکری: چشمهاي از زیر سنگی جوشید و با شور و غوغا و خودنمایی فراوان روان شد.
2 -گه به دهان، بر زده کف، چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف
قلمرو ادبی: تشبیه در مصراع اول: چشمۀ جاري شده، کفهاي سفید به رنگ صدف بر روي خود داشت(. /
تشبیه درمصراع دوم: )چشمه مانند تیري به سرعت حرکت میکرد(/ چو تیر بر هدف رفتن: کنایه از سریع
و مستقیم رفتن. / هدف، صدف : جناس
قلمرو فکری: چشمه گاه بر اثر تالطم پر از کفهای سفید چون صدف ميشد و گاهي چون تیری که به سوی
هدف مي رود، مستقیم و سريع به پیش ميرفت.
3 -گفت : درین معرکه، یکتامنم تاجِ سر گلبن و صحرا ، منم
قلمرو زبانی: گلبُن: بوته گل / معرکه: میدان جنگ/ یكتا: بی همتا
قلمرو ادبی: تشبیه) چشمه خود را به تاج تشبیه کرده است.(/ معرکه: استعاره از دشت و صحرا / تاج سر
بودن :کنایه از مایه افتخار بودن ، عزیز بودن
قلمرو فکری: ]چشمه گفت:[ من در این صحرا و دشت یگانه ام و براي باغ ، مایه افتخار و نازش هستم.
4 -چون بِدَوَم ، سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و بر دوش من
قلمرو زبانی: بدوَم: جاري می شوم/ دوش : شانه
قلمرو ادبی: تشخیص: ) در آغوش بودن و بوسه زدن از ویژگی هاي انسان است(/ بر و سر: جناس
قلمرو فکری : وقتي تند و تیز حرکت کنم ) جاری مي شوم( سبزه در آغوشم، سر و تنم را غرقِ بوسه ميکند.
5-چون بگشایم ز سر مو ، شِکن ماه ببیند رخ خود را به من
قلمرو زبانی: شكن : پیچ و خم زلف
قلمرو ادبی: شكن: استعاره از موج / مو : استعاره از چشمه / مصراع اول: کنایه از آرام و زالل شدن آب چشمه
/ تشخیص: )ماه چهره خود را در چشمه ببیند.(
قلمرو فکری : وقتی آرام و زالل می شوم، ماه چهرە خودش را در من می بیند.
6 -قطره باران که در افتد به خاک زو بدمد بس گهر تابناک
قلمرو زبانی: گُهر: گوهر / دمیدن: جوانه زدن
قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / گوهر: استعاره از گیاهان و گلها
قلمرو فکری: قطرهی باران که به زمین ميافتد، سبب رويش گُلهايي چون مرواريد درخشان مي شود.
7 -در بر من ، ره چو به پایان برد از خَجلی سر به گریبان برد
قلمرو زبانی: خجلی : شرمنده / گریبان : یقه / بر : آغوش
قلمرو ادبی: سر به گریبان بردن: کنایه از شرمنده شدن، خود را به کنار کشیدن / ره به پایان بردن: کنایه از
رسیدن / مصرع دوم: تشخیص ) شرمنده شدن قطره باران(
قلمرو فکری: قطرۀ باران وقتي بر زمین فرود مي آيد و با من مواجه مي شود،احساس کوچکي و شرمساری مي
کند.
8 -ابر ز من حامل سرمایه شد باغ ز من صاحب پیرایه شد
قلمرو زبانی: حامل: دارنده / پیرایه: زینت و زیور
قلمرو ادبی: سرمایه: استعاره از باران / پیرایه: استعاره از گل و گیاه/ مصراع اول : کنایه از بخارشدن آب و
شکل گرفتن ابر
قلمرو فکری : ابر باران خود را از من ميگیرد، باغ، به واسطه من صاحب اين گل های زيبا شده است.
9-گُل به همه رنگ و برازندگی می کند از پرتو من زندگی
قلمرو زبانی: برازندگی: شایستگی/ پرتو : اشعه ، نور
قلمرو ادبی: از پرتو کسی زیستن: کنایه از نیازمند او بودن / واج آرایی »ن «
قلمرو فکری: گُل با همهی زيبايي و شکوهش، از برکتِ وجودِ من زندگي ميکند.
10-در بنِ این پرد
ە نیلوفری کیست کند با چو منی همسری؟
قلمرو زبانی: بن: زیر، درون
قلمرو ادبی: پرد
ە نیلوفري: مجاز از آسمان / همسري کردن:کنایه از برابري و رقابت
قلمرو فکری: زيرِ اين آسمان آبي چه کسي ميتواند با من برابری کند و هم شأن من باشد؟
11-زین نمط آن مست شـده از غرور رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور
قلمرو زبانی: نمط: روش / مبدأ: آغاز / این بیت و بیت بعد موقوف المعانی اند.
قلمرو ادبی: تشخیص )مست از غرور(
قلمرو فکری: چشمۀ زيبا لبريز از غرور و تکبّر با همین طرز تفکر به پیش ميرفت. وقتي کمي از سرچشمهاش
دور شد...
12 -دید یکی بحر خروشنده ای سهمگنی ، نادره جوشنده ای
قلمرو زبانی: خروشنده: خروشان / سهمگن : ترسناک
قلمرو فکری: ]چشمه[دریایی خروشان، ترسناک و جوشان را دید.
13-نعره بر آورده ، فلک کرده کر دیده سیه کرده ، شده زَهَره در
قلمرو زبانی: نعره : فریاد
قلمرو ادبی: دیده سیه کردن: کنایه از خشمگین شدن/ کر، در: جناس / فلک را کر کرده: تشخیص / زَهره در
شدن: کنایه از ایجاد وحشت کردن، هراس انگیز.
قلمرو فکری: نعر
ە دریا، گوش فلک را کر کرده و با چشمان غضبناک خود همه را ترسانده بود.
14 - راست به مانند یکی زلزله داده تنش بر تن ساحل ، یَله
قلمرو زبانی: راست: قید
قلمرو ادبی: تشبیه: ) دریا مانند زلزله بود.(
قلمرو فکری : درست مانند زلزلهای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود.
15 -چشمه کوچک چو به آنجا رسید وان همه هنگامه دریا بـدید
قلمرو زبانی: چو: وقتی / هنگامه : شور و غوغا/ وان : و آن
قلمرو ادبی: تشخیص / واج ارایی » ه «
قلمرو فکری: چشمۀ کوچك وقتي به آنجا رسید و آن همه عظمت و غوغای دريا را ديد...
16- خواست کزان ورطه ، قدم در کشد خویشتن از حادثه برتر کشد
قلمرو ادبی: قدم در کشیدن چشمه : کنایه از عقب نشینی و دور شدن /خویشتن برتر کشیدن: کنایه از خود
را از آسیب دورکردن ، خود را درامان نگه داشتن.
قلمرو فکری : تصمیم گرفت خودش را از آن مهلکه و گرفتاری کنار بِکشد تا از آسیبِ دريا در امان بمانَد...
17 -لیک چنان خیره و خاموش ماند کز همه شیرین سخنی گوش مـاند
قلمرو زبانی: خیره: حیران، شگفت زده
قلمرو ادبی: شیرین سخنی : حس آمیزي / گوش ماند: کنایه از سكوت / خاموش ماندن: کنایه از ساکت شدن
قلمرو فکری: امّا شگفتزده و ساکت از حرکت ايستاد و همۀ آن ادعا و شیرينزباني خود را يکباره فراموش
کرد و خاموش شد. ) چشمه با ديدن شکوهمندی دريا، کوچکي خودش را دريافت و سکوت اختیار کرد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
:}
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Book لقمه فارسی دوازدهم مهر و ماه
  کتاب گلبرگ فارسی یازدهم | ویژه نهایی
Photo کتاب گلبرگ فارسی دهم | ویژه نهایی
  پاورپوینت درس دهم فارسی دوازدهم
  تعریف قلمرو های فارسی
  سوالات آزمون شبه نهایی فارسی دوازدهم - ۵ آذر
  درس ۶ فارسی دوازدهم
  جزوه آرایه های ادبی فارسی
  انواع اسب در ادبیات فارسی
  زبان ۳ (دوازدهم) تحلیل صفحات ۲۱ تا ۲۳

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان