انجمن های تخصصی  فلش خور
//♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ (/showthread.php?tid=168079)

صفحه‌ها: 1 2


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - P.K.2 - 02-09-2014

کسی حصله نداره ؟!

تو اردوی مشهد بودیم مدیر داشت باهامون فوتبال میزد توپو من توپو از زیره پاش زدم اون پاش پیچ خورد بعد از 1 ساعت دنبال دویید ک چرا چون من توپو از زیره پای مدیر زدم حدودا 2 دور دوره ی زمین فوتبال دوبل دویدم |:


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - دخمل کره ای - 18-09-2014

کلاس چهارم بودم.
معلم بیشتر وقتا منو ضایع میکرد.
ازم نمیدونم چرا ولی خوشش نمیومدcrying
یه بار جلوی دوستام گوشمو کشید عین یه تیکه ی زباله انداختم بیرونcrying

ازش خیلی متنفرم ConfusedConfused
حالام که حالاس و خیلی سال ازون موقع گذشته هروقت یاد اون ماجرا میوفتم ناراحت میشم


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - m.shp - 04-10-2014

منو دوستامو خواهرم برای ازمایش باید یه برگ رو مینداختیم تو الکل و بعدش میذاشتیم توی ی ظرف دیگه و بعدش میذاشتیم روی گاز ما هم ناظمامونو اینا گفتن ما نمیتونیم رو گاز بذاریم ما هم اگه ازمایشو انجام نمیدادیم از نمره‌مون کم میشد ما هم مجبور شدیم چند تا چوب برداریم بریم توی اتاق بهداشت مدرسمون ازمایشگاه نداشت ما هم رفتیم روی میز اتیش روشن کردیم برگه رو جوشوندیم همه کارا شو کردیم تا زنگ اخر ک علوم داشتیم بعد ولی ازمایشمون درست نشد ولی معلم نمرمونو داد از ساعت ۹تا ساعت ۱۲ داشتیم ازمایش انجام میدادیم
این بود خاطره من از مدرسه
یبارم داشتیم میرفتیم کاخ سعد اباد ک اتوبوسمون خراب شد همه هم زده بودیم ب برق قاطی کرده بودیم ۲ ساعت کنار خیابون تو گرما ماشینو داشتن درست میکردن
ولی بهمون خوش گذشت


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - barado - 07-10-2014

تکراری
من قبلا این موضوع
رو ارسال کردم
اول قوانین انجمن رو بخون بعدا
موضوع ارسال کن.


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - negar khunom - 13-11-2014

(07-10-2014، 11:15)behnamb نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
تکراری
من قبلا این موضوع
رو ارسال کردم
اول قوانین انجمن رو بخون بعدا
موضوع ارسال کن.
عزیزه من از این گافو لافا نده این اولین پستی هست که ساخته شده به این اسم و با نامه P.K.2 که منم




RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - کسی پشت سرم اب نریخت - 13-11-2014

والا خاطرات ما فقط اسکل کردن معلما بود
یه بار درس نخوندم فرداشم امتحان داشتم
رفتم پیش معلم گفتم
ببخشید خانم من بابام بیمارستان بود برا قلبش منم باید از خواهرم مراقبت میکردم
نگو
برا پدرم اس فرستادن جلسه دارید
اونم رفته
بد ترش اینه که من اصلا خواهر ندارم

شانسو میبینی


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - sev sevil - 13-11-2014

یه خاطره بد:

عاغا یه بار امتحان تاریخ داشتیم(سوم راهنمایی) معلممون هم بد نبود ولی به رعایت قانون و مقررات خعلی حساس بود  یکی از بچه ها گوشی آورده بود گذاشته بودیمش تو قسمت  اضافی پرده همون نواره پرده همه داشتن ریلکـــــــــس امتحانو مینوشتن یهو یه صدا اومد
دیرینگ دیرینگ دیرینگ دیرینگ....آهنگ پلنگ صورتی
همه خشکشون زد واااااااااااااااااااای این اسکل یادش رفته رو سایلنت بذاره همه هنگ کردن

بعد از تحقیقات فراوان هم نتونستن گوشی رو پیدا کننBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin
آخرش هم به همه صفر خوشگل و تپل مپل دادTongueTongueTongueTongue

هیچی دیگه همه سکته رو با چاقو زده بودن

یه بار گوشی برده بودم مدرسه
هندیزفری هم داشتم تو گوشم بود زنگ آخره قران داریم  درسو داده تموم کرده منم سرمو گذاشتم رو میز و دارم آهنگ گوش میدم

به این اسکل ها هم گفتم منو صدا نزنین
نگو اینا هی منو صدا میزدن منم که تو عالم خودمم نمیشنوم اینا منو صدا میزنن من نمیشنوم

یه لحظه احساس کردم یکی نیشگونم گرفت  آهنگ و قطع کردم دارم آماده میشم که  به کسی که نیشگونم گرفته فحش ناموسی بدم دیدم خانوممون بالا سرم ایستاده خانوم گف چرا یه ساعته جواب دوستاتو نمیدی دارن صدات میکنن

خواستم اوضاع رو درست کنم گفتم خانوم خوابیده بودمBig GrinBig GrinBig Grin

خانوم هم گشنـــــــــگ یه منفی گذاشت گف تو کلاس من میخوابی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچی دیگه کم مونده بود لو برم

اون دوستومو هم که نیشگونم گرفته بودرو فقط....رفتم سراغ عمه جانش!!!!!!!!!!

رفته بودیم اردو(نیر)معلم علوممون خعلی خوب بود
داشتیم تو رستوران نهار میل میکردیم یهو عشقم زنگید رفتم بیرون و بعداز دو سه دیقه اومدم دیدم خانوم جون داره چپ چپ نگام میکنه و میخنده گفتم خانوم چیزی شده گف کی بود بهت زنگید گفتم خانوم بابام
خانوم خندید سرشو انداخت پاینن
بازم ازم پرسید کی بود منم گفتم بابام دوستم هم خعلی آروم همش میگف خانوم بابای بچه ها ...بابای بچه هاBig GrinBig Grin

دوستم هم داشت اس بازی میکرد
خانوم نگامون کرد و خعلی یهویی گف:جان من به طور متوسط چن تا دارین؟؟؟؟؟؟؟
عاغا فضای رستوران با خنده ی ما ترکیدددددددددددددددد
انقد خندیدیم
آخرش هم خانوم با عقشم حرفید!!!!!!!Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin

بعله یه همچین معلمایی داشتیم ما
خاونم دلیر....یه گروه ده نفره داشتیم به ما میگف اخراجی ها


RE: //♣\\خاطرات دوران تحصیل //♣\\ - negar khunom - 13-11-2014

اقا اولن بگم من p.k.2 ام بعد بگم که ما یه روز که هفتم بویدم(ساله پیش) معلممون داشت ریاضی درس میداد همه داشتنم یا بیروئنو نگا میکردن یا راجبه gf -اهنگ-و چیز های مربوط به سنین بالا حرف میزدن کهههه یکی گوزید اولش کلاس در سکوت رف بعد  همه خندیدن حتی معلم بعد یارو گوزو ئ گف کاره ه من نبود که بعد معلم گف بسه و همه بس کردن بعدش دوبراه 5 دقیقه بعد دوباره گوزید :| و ...