![]() |
رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم (/showthread.php?tid=263458) |
RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 13-01-2017 از زبون ژاله از در حموم که اومدم بیرون دیدم مژگان رو مبل دراز کشیده هر چی صداش زدم جواب نداد مژده هم که غیب شده بود مژگان و که بلند کردم تازه متوجه رنگ سفیدش شدم عین گچ دیوار بود لباشم کبود . همین جورینگاش می کردم که مژده یه لیوان آب روش ریخت با این کار مژی تند تند شروع کرد نفس کشیدن نفسش بند اومده بود ازش که پرسیدیم چی شده گوشیش رو به سمتمون گرفت گوشی رو گرفتم شروع کردم بلند بلند خوندم « بچه ها مرتضوی گفته دیگه نمی تونه ما رو ساپورت کنه و بهمون صلاح سرد بده » این و که خوندم ... بعد دیدم ادامه داره رو کردم به بچه ها گفتم _ادامه شو خوندی؟ سرشو به نشانه ی منفی تکون داد ومن ادامه شو خوندم _« این همون حرفی بود که سال 1388قبل از اون اتفاق کذایی من و ژانین بهتون گفتیم » سریع فرستنده رو نگاه کردم که چشمام روی اسم ژاینا قفل شد به خودم که اومدم به حالت جیغ گفتم _ژانینا و ژانین خوب شدََََ ن هورااااااااااااا حافظه شون برگشته به مژده و مژگان نگاه کردم که مثل وحشیای آمازونی حمله کردن سمتم منم الفرار حالا نگو اینا گوشی رو می خوان من فکر کردم مجذوب زیبایی بی حد و نسابم شدن تو رویا ملق می زدم که مژده پارازیت داد مژده: بابا گوشی رو بده ! سریع گوشی رو تو دستش گذاشتم تا اومدم دهن باز کنم صدای اف اف اومد مژده هم جوگیر _غذا رسید پول بدین از زبون مژگان با این حرف بهش پول دادم و گفتم : برو اونم از گرسنگان سومالی با دو رفت ژاله هم فقط می گفت دارن میان دارن مبان _کیا ؟ ژاله: هم گروهی های عزیزمون حالا من و میگی تو دلم عروسی بود ولی واسه حال گیری از ژاله هم شده بود گفتم _خب بیان . لبخند رو لبش ماسید به خاطر این پیروزی در حال گیری ازش به تلافی اون روز که سکتمون داد لبخند زدم و واسش قر اومدم _آهان اسکاج بدم دیگتو بسابی (بشوری) دیدی حالتو گرفتم همین جوری داشتم میرقصیدم که همزمان با صدای در قار و قور شکمم بلند شد رفتم در و باز کردم مژده اومد تو وسیله ها رو گذاشت رو میز و گفت _حمله !!!!!!!!!!!! واقعا معنی این کلمه رو میدونیم بعد از غذا پریدم تو حموم و وقتی اومدم بیرون با دیدن دو جفت چشم رنگی که یکی شون سبز جنگلی و اون یکی آبی آسمونی خوشرنگ بود بلند جیغ زدم : اومدین بعد از یه عالمه جیغ جیغ گفتم : بچه ها چرا مرتضوی تا الآن وسیله ها رو نفرستاده ؟ ژانین: یعنی ما دو تا چغندریم _ اِ پس پیش شماست تا من برم آب بنوشم و برگردم بچه ها براتون کارایی رو که کردیم میگن . بعدم پاشودم رفتم آشپزخونه یه لیوان پر آب برداشتم و تو چارچوب در آشپزخونه وایسادم ژانین و ژانینا لخت شده بودن و از روی بدنشون وسیله هارو در میاوردن همزمان به حرفای ژاله و مژده هم گوش می کنن از هرکی پرسیدم چی می خوان بپوشن بعد رفتم تو اتاق و طبق اون چیزی که گفته بودن مانتو و شال و شلوار در آوردم به ژاله گفتم _ببین گریممون کن ولی لنز نذار اونم قبول کرد آخرای گریم بود که از بچه ها پرسیدم : کسی برچسب روی پلاک ماشین و کنده ؟ همه گفتن نه _ پس ژانینا تو که گریمت تموم شده سه سوته لباس بپوش چند تا از ارقام با حروفشو عوض کن ژانینا : باشه الآن میرم _ راستی بچه ها دوربینا رو چک نکردیم همه با هم : شب که اومدیم اونکارم می کنیم _خخخخخخخخ چه هماهنگ همه با هم : نظر لطفته _گروه سرود راه انداختید _ نه _ من کارمو انجام داد میرم پیش ژانینا شما هم بیاید RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - $باران$ - 13-01-2017 قشنگه ادامشو زود تر بزار RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Amnay - 16-01-2017 بقیشم بزار دیگه RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 20-01-2017 سییییییییییییلام خوبین دوستان،خوب امشب ادامه شو میزارم لطفا سپاس بدین من انرژی بگریم ادامه شو زودتر بزارم تا شب :493: RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 20-01-2017 از زبون ژانینا رفتم ماشین و رو شن کردم . کاری که مژی گفته بودم کردم، نیشستم تو ماشین که بچه ها ریختن تو ماشین _ اول بریم فروشگاه واسه یخچال خوراکی بگیریم ؟ همه قبول کردن بعده خرید راه افتادیم سمت دانشگاه که مژگان و مژده پریدن پایین کارهای اینکه به عنوان مهمان سر کلاس بشینیم وجفت و جور کنن . ژاله و ژانین چند تا دوست فوضول پیدا کنن که خبرا دسته اول بهمون برسه منم که کار سخت و انجام میدم چند تا دوربین و شنود روی یه بنز و دیوار و سطل زباله و اتاقک نگهبان گذاشتم ، داشتم کوچه و خونه وکلا منطقه ای که رادوین زندگی می کنه از ابزار اطلاعاتی (دوربین و...) آباد می کردم که به سرم زد واسه شام همبرگر تنوری بخوریم واسه همین زنگ زدمو سفارش دادم ، کارم که تموم شد غذا رو گرفتم واسه هموشون اس انداختم بیان دم در دانشگاه خودمم رفتم ،دیدم بعله دور تا دورشون و پسر گرفته بود اس دادم «اون دست خیابون » اول ؟ژانین و ژاله با غر نشستن ژاله و ژانین : اه اه چقدر حرف می زنن بعدش مژده و مژگان سوار شدن که می گفتن کار یه هفته رو کردیم ساکت شدن _قدم بردارن یا دهن باز کنن فهمیدیم (منظور رادوین اینا بود ) داشتم می رفتم سمت خونه که نظر دادن بریم ببینیم پسرا بازم میرن اونجا یا نه بعدش اگه رفتن، دخترا رو دنبال کنیم منم که حزب باد همون کار و کردم _بچه ها مردم از گرسنگی غذا گرفتم باز کنین بخوریم ژانین: آخ گفتی آبجی بزرگه بعد خودش یه همبرگر برداشت و با نوشابه همین که اومد بخوره صدام کرد اومدم بگم بله بزور یه تیکه همبرگر کرد تو دهنم _هوی چته _ خب گفتی گرسنته گفتم تو اول بخوری بد کردم اصلا خوبی بهت نمیاد که دستمو تا آرنج تو عسل بکنم بعد بدم به تو از آرنج گاز می زنی _بابا خانوم الاغه چرا ناراحت میشی من دوست ندارم چلاق شما _چه ربطی داشت به چلاق شدن تو داره؟ ![]() _خانوم الاغه وقتی الاغا ناراحت یا عصبی میشن جفتک می ندازن منم که همیشه کنارتم میترسم لا بلای جفتک پرونیا آسیب ببینم همین که حرفم تموم شد بچه ها ترکیدن ![]() ژاله : می خوای من بشینم پشت فرمون هم خسته شدی هم راه و دقیق نمی دونی _آره عزیزم الآن یه گوشه پارک می کنم جابه جا شیم (تو فکر این بودم که الآن اگه جابه جا بشم حس این به من دست میده که تو وان حموم دراز کشیدم ینی اینقد خسته ام ؟ واااااای دیوانه شدم رفت دارم میزان جابه جایی از خستگی به راحتی رو به ![]() RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 03-02-2017 دوستان لطفا واسم کامنت بزارین من بدونم نظرتون چیه این جوری احساس می کنم رمانم هیچ ارزشی نداره RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 10-02-2017 مژگان : بچه ها گریمم هامون رو ترمیم کنیم؟ ژاله : من که مشکلی ندارم هرکی احساس میکنه گریمش خراب شده درستش میکنم درست کردن گریم ما کلا ده دقیقه طول کشید حالا باید جا به جا می شدیم همین که رو صندلی عقب نشستم همبرگر برداشتم و شروع کردم به خوردن هی می خوردم هی می خوردمتهشم که در اوردم سرم اوردم بالا و گفتم آخیش سیر شدم ژانین: سیر بودییی بوگندو پیاز شدی ژاله اِاِِِِِِِِِاِاِاِاِ لبو دوست دارم مژگان : پیازچه قشنگ تر نیست مژده : بابا شلغم خوبه مریض میشیم درمونمون میکنه _ همتون اشتباه گفتین من اصلا گیاه نیستم یه شهر کنار یه دریاچه تو یونان هستم (با توجه به معنی اسمش ) ژاله : بابا از تو فاز سبزیجات و اماکن بیان بیرون اینا دوباره قرار گذاشتن مژگان باز هم دو ساعت منتظر شدیم همین که سوار ماشینشون شدن گفتم : دنبال اون یکی ماشین برو . انقدر رفتیم که وارد یه خونه ویلایی شدن ژاله : بچه ها مایه دارن بگردیندنبال دوربین مدار بسته ببینید هست یا نه ژانین : گشتم نبود نگرد نیست ظاهرا انقدر پارتیشون کلفته که کسی جرئت نداره نزدیکشون بشه واسه همین دوربین نمیزارن ژانینا : آخ جون یه ورود مخفی بعد به حالت تهدید ادامه داد ولی الآن نه ژانین : آره آره من میرم دوربین و شنود بزارم بعد بیام بریم خونه بعدشم بدون معتلی پرید بیرون و کاری که گفته بود و انجام داد _ ژانین اومد و رفتیم خونه دوربینا وشنود ها رو چک کنیم مژده : بعدشم بگیریم بخوابیم _نه این هفته فقط جاسوسی درمورد خواب هم شیفتی می خوابیم ژانینا : بچه تو اولین فرصت هممون باید بگیم چیکارا کردیم رسیدیم خونه رفتم تو آشپز خونه و از تو پلاستیک خریدها یه مقدار خرت و پرت ریختم تو ظرف و رفتم تو حال لپتاب و باز کدم برنامه رو بالا اوردم همه ی دوربین ها و شنود ها رو چک کردیم و دیدیم که........ سلامی دوباره و من هنوز منتظر نظرهاتون هستم باور کنین خیلی دوست دارم بدونم شما راجع به رمانم چه فکری می کنید پس لطفا واسم کامنت بزارید ![]() به امید سلامتی مون خداسعدی RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 03-03-2017 بچه ها خواهش میکنم نظر بدین واقعا دارم افسرده میشم حالا میفهمم چرا نويسنده ها انقدر روی نظر دادن خواننده ها تاکید می کنن RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - ..._... - 07-03-2017 تا اینجای رمانت تاحدودی گنگ بود ولی قشنگه ![]() ![]() RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 25-03-2017 بچه ها من همین حالا اومدم تو و فقط به خاطر نظری که داده شده ادامه رمان و همین الان می فرستم :cool: |